فرارو: جیمز تروب روزنامه نگار آزاد و ستون‌نویس وب سایت فارین پالیسی، در مقاله‎ای با عنوان «گذشت برای تهران» به مساله برنامه هسته‎ای ایران و نقش آن در آینده منطقه پرداخته است. جیمز تروب در این مقاله که روز جمعه ۱۱ ژوئیه در فارین پالیسی منتشر شده، نوشته است: «۲۰ ژوئیه تاریخ انقضای مهلت مذاکرات برای برنامه هسته‎ای ایران است. در تاریخ ۲۰ ژانویه امسال دیپلمات‎ها به خود ۶ ماه مهلت دادند تا با ایران بر سر پذیرش مفاد پیمان منع گسترش سلاح هسته‎ای یا ان پی تی، به توافق برسند. اما اگر معجزه‎ای در آخرین لحظه روی ندهد، این مذاکرات در وین نهایی نخواهد شد و در عوض مذاکره‌کنندگان باید درمورد تمدید مذاکرات و تعیین تاریخی جدید، شاید ۶ ماه دیگر، توافق کنند.» هرچه این ضرب‌الاجل نزدیک‎تر می‎شود، پرزیدنت باراک اوباما بیشتر با زوزه‏های غضبناک از جانب کنگره، لابی اسرائیل، خود اسرائیل و عربستان سعودی روبه‌رو می‎شود؛ یعنی همه آنهایی که ایالات متحده آمریکا را به جنگ با ایران می‎رانند. پس از سال‎ها بی عملی و درگیری‎های رعدآسای لفظی، مذاکرات سال گذشته به‌طرز قابل‌توجهی حرفه‌ای و تخصصی بود. گزارشی از «انجمن کنترل تسلیحات» حکایت از آن دارد که ایران با امضاکردن برنامه عملی مشترک زیربار ۳۱ تعهد رفته است که سوای دو مورد به بقیه آنها تمام و کمال عمل کرده است. مهم ترین آنها نخست، موافقت ایران با کاهش میزان غنی‌سازی اورانیوم ۲۰ درصد و رقیق کردن ذخیره اورانیوم با غنای بالای خود است و دیگری تن دادن به بازرسی‌های دائمی از تاسیسات هسته‎ای‎اش توسط آژانس بین‌المللی انرژی هسته‎ای. غرب نیز خود به وعده‌هایش درمورد کاهش تحریم‌ها عمل کرده است. با وجود این، میان دو طرف هنوز فاصله بسیار است. ایران همچنان پا می‌فشارد که برای تولید سوخت لازم در جهت مصارف صلح‌آمیز به تعداد بسیار بیشتری از ۱۹ هزار سانتریفیوژ که هم اکنون در اختیار دارد، نیاز دارد و غرب مصر است که [برای این منظور] به تعداد بسیار کمتری نیاز دارد. بااین حال، ایرانیان در مواردی از مذاکرات چاره‌جویی‌هایی عملی از خود نشان داده‎اند. یکی از اعضای گروه ۱+۵ در وین به من می‌گوید: «کلمه تعیین‌کننده این هفته خلاقیت است. ایران در جاهایی از مذاکرات خلاقیت و انعطاف نشان داده- هرچند که کافی نبوده است.» یک مقام ارشد ایرانی، به‌عنوان نمونه، پیشنهاد کرده است که اراک پلوتونیوم کمتری تولید کند. ایرانی‎ها همچنین از روندی دو مرحله‎ای سخن گفته‎اند که ابتدا برای مدتی طولانی، مثلا ۱۰ سال، زیر بار ممنوعیت‎های شاق غرب بروند و پس از آن مدت بتوانند آزادانه مانند دیگر اعضای ان پی تی عمل کنند. حسین موسویان، مذاکره‌کننده پیشین هسته‎ای ایران که اکنون نیز به مقام‎های تهران نزدیک است، می‎گوید این مرحله، به نوعی دوره آزمایشی غیر رسمی می‌ماند. در واقع در اینجا «برون‌رفتی» از بن‌بست وجود دارد اما رسیدن به آن، از اینجایی که در آن هستیم، بسیار دشوار است. اوایل امسال، پرزیدنت اوباما مجبور شد شخصا برای جلوگیری از تحمیل تحریم‎های جدید کنگره به ایران که می‎تواند پس از ۶ ماه تجدید شود، دخالت کند. اکنون آن «مخالفان»، ازجمله رابرت منندز، رئیس کمیسیون روابط خارجی سنا، خواهند گفت:«ما که به شما گفتیم» و دور تازه‎ای از مجازات‏ها را تدارک خواهند دید. حسن روحانی، رئیس‌جمهوری ایران و محمدجواد ظریف وزیر خارجه نیز از آن‌سو، تحت فشارهای مشابه تندروهای داخلی هستند. هردو طرف شکنندگی موضع دیگری را درک می‏کنند. مقام مذاکره‌کننده در ۱+۵ می‎گوید: «ما درباره فشارهای سیاسی داخلی بحث‎های بسیار صریحی داشته‏ایم» و موسویان در ایمیلی که به من فرستاد، گفت تهران با تمدید مذاکرات موافقت خواهد کرد به شرط آنکه مذاکره‌کنندگان برای آن امتیازهای اضافی درخواست نکنند. ایرانیان می‎دانند که درمورد ایالات متحده نیز همین امر صدق می‌کند.

جان کری وزیر خارجه آمریکا این هفته به وین می‎رود تا ببیند پیشرفت مذاکرات آن‌قدر بوده که تمدید آن را توجیه کند یا خیر. در واقع، هر دو طرف نیاز دارند بتوانند تندروهای خود را مطمئن کنند که امکان موفقیت وجود دارد و در نتیجه از سنگ‌اندازی آنان در روند مذاکرات جلوگیری کنند. احتمال شکست هنوز وجود دارد. نیروهایی بسیار قدرتمند در ایران هستند که از نظر ایدئولوژیکی خود را متعهد به داشتن روابط خصمانه با غرب می‎دانند. عده‎ای نیز از انزوای اقتصادی ایران به ثروت‎های هنگفت رسیده‎اند و در صورت باز شدن کشور به سوی جهان این فرصت را از دست خواهند داد. مذاکره‌کنندگان ایران همچنان طوری سخن می‎گویند که گویی هر دو طرف مذاکره به تساوی تن به مماشات می‎دهند، در شرایطی که در واقع بار تن دادن به «ان‌تی‌پی» بر دوش تهران است. با این همه، مردم ایران روحانی را انتخاب کردند تا به انزوا و محرومیت‎های آنان پایان دهد. برای آمریکا و غرب جریان رویدادها در ماه‎های اخیر، چنان بوده که مذاکراتی را که به خودی خود بسیار مهم بود، در ابعاد بسیار وسیعی مهم‏تر کرده است. ستون‎ها در خاورمیانه دارند یکی‌یکی فرو می‏ریزند؛ افراط‌گرایان مذهبی مرزهای دولتی عراق و سوریه را درهم می‏نوردند و فهرست دولت‏های ساقط شده یا به شدت در خطر منطقه مدام بالا بلندتر می‎شود مانند لیبی، یمن، لبنان و افغانستان. ایران، دولتی انقلابی است که خواه و ناخواه در نظم منطقه نقش بازی می‏کند و از این رو منافعش با منافع غرب در عراق و افغانستان به هم می‎رسد. ایران به ناگهان برای برخی از نقاط به درمانی احتمالی تبدیل شده است. متحد اصلی آمریکا در منطقه، سوای اسرائیل، عربستان سعودی است. عربستان سعودی نیز با آنکه مانند ایران حکومتی دین‌سالار است، برخلاف ایران که دولتی انقلابی است، قدرتی است متکی بر حفظ وضع موجود. در ذهن متحدان آمریکا در خلیج فارس، عربستان بزرگ‌ترین دوست آمریکا و ایران دشمن قسم خورده آمریکا است. با این حال سعودی‌ها با صدور وهابی‌گری افراطی خود، منطقه را به آتش کشیده‌اند. آنها در خونریزی‌های فرقه‌گرایانه‌ای که اکنون خاورمیانه را زیر و زبر می‌کند، سهم و مسوولیت دارند. علاوه بر آن، عربستان سعودی کشوری بسیار بسته‌تر از ایران است. زنان ایرانی کار می‌کنند اما زنان سعودی حتی حق رانندگی ندارند. سعی کنید فهرستی از نام نویسندگان، فیلمسازان و روشنفکران سعودی تهیه کنید. خیلی زود تمام می‌شود. درست است؟ یک کار دیگر: سعی کنید عربستان سعودی را در بیست یا سی سال دیگر در نظر آورید. با رشد سریع جمعیت، سقوط قیمت نفت و تحجر و خشکی بی نهایت اجتماعی و سیاسی، این کشور می‌تواند به خوبی نسخه‌ای فقیرتر، لرزان‌تر و شاید بسیار خطرناک‌تر از موقعیت کنونی‌اش باشد. دست‌کم می‌توان سناریوی مشابهی را برای ایران تصور کرد که درآن ایران بسیار بهتر از وضعیت کنونی‌اش رفتار می‌کند و در نتیجه متحدی بسیار مناسب‌تر از سعودی‌ها خواهد بود. می‌توان ایران شیعی و ترکیه سنی را تصور کرد که به عنوان ژاندارم‎های منطقه، جهان تجزیه شده و سخت فقرزده عرب را زیر نفوذ خود دارند. غرب البته باید هرچه در توان دارد انجام دهد تا این خیال، هرچند اندکی، به واقعیت درآید. پرزیدنت اوباما این هفته می‎تواند با ایستادن در برابر جنگ افروزان، راه را آغاز کند.