دنیای اقتصاد: محسن رضایی، دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام شنبه شب در برنامه «تیتر امشب» در شبکه خبر با گرامیداشت هفته دفاع مقدس درباره ناگفته‌های جنگ تحمیلی و زوایای پنهان این دوران سخن گفت. به گزارش تابناک، فرمانده پیشین سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در رابطه با تصور جوانان امروز نسبت به جنگ تحمیلی گفت: «تصور نسل سوم و چهارم انقلاب باید نسبت به حادثه جنگ روشن شود. به این موضوعات کمتر پرداخته شده است. یک جنگ پیچیده را کشورهای با تجربه‌ای که صدسال و دویست سال تجربه حکومت‌داری کرده‌اند، به خوبی اداره می‌کنند. اما در ایران ما یک سال و نیم تجربه حکومت‌داری داشتیم. مسوولان‌مان یا فرماندهان جنگ تجربه حکومت داری نداشتند. برادران عزیز ارتش ما در هیچ جنگی شرکت نکرده بودند. حالا یک جنگ بزرگ در ابتدای حکومت‌داری حاکمان و فرماندهان‌مان اتفاق می‌افتد. یکی از دلایلی که دشمن فکر می‌کرد صددرصد موفق می‌شود، همین بود.» محسن رضایی ادامه داد: «خود ما فرماندهان هم در جنگی شرکت نداشتیم. قبل از انقلاب کار چریکی می‌کردیم و اسلحه را می‌شناختیم، اما کاری که بیاییم و جنگ را اداره کنیم در تجربه ما نبود. هم دولتمردان ما و هم نظامیان ما تجربه حکومت داری نداشتند. جنگ این تجربه را می‌خواهد، چرا که در جنگ باید ملتی را بسیج کرد. جنگ دیپلماسی و سیاست خارجی دارد.»

رضایی به چند اتفاق مهمی که منجر به آن شد تا جمهوری اسلامی ایران از این جنگ سرافراز بیرون بیاید اشاره و تاکید کرد: «یکی اینکه مسوولان سیاسی و فرماندهان نظامی ما، انسان‌های شجاع و هوشمندی بودند. مقام معظم رهبری که ریاست شورای عالی دفاع را بر عهده داشتند و آیت‌الله‌هاشمی که بعد از سال ۶۲ به‌عنوان فرماندهی آمدند افراد بسیار شجاعی بودند و قدرت یادگیری فراوانی داشتند. البته فرماندهی هم داستانی دارد که بعدا توضیح می‌دهم. یک اتفاق که می‌افتاد از آن ۱۰ درس می‌گرفتند و در عملیات بعدی و در دیپلماسی بعدی از تجارب‌شان استفاده می‌کردند.»سرلشکر رضایی در پاسخ به این پرسش که آیا در جنگ عملیاتی بوده که بهتر بود انجام نشود، گفت: «قطعا چنین عملیاتی بوده است. به‌عنوان نمونه در والفجر مقدماتی به جای چند مرحله، اگر فقط یک مرحله‌اش را انجام می‌دادیم، کافی بود. در کربلای چهار هم باید گردان‌های کمتری وارد می‌کردیم.» همچنین به گفته دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام، حضرت امام(ره) در جریان جزئیات قرار می‌گرفتند، اما دخالت نمی‌کردند. او افزود: «جز در مواردی که تذکراتی به آقای هاشمی یا به من و برادرمان صیاد شیرازی می‌دادند.»

سخت‌ترین عملیات

در ادامه مجری برنامه در مورد سخت‌ترین عملیات سوال کرد که رضایی گفت: «در عملیات فاو در قسمت پدافند ۷۵ شبانه‌روز پیوسته و مستمر جنگ داشتیم. در کربلای ۵ هم ۲۰ شبانه‌روز از زمین و آسمان گلوله می‌بارید و کربلای ۵ بیشترین شهدا را داشت.»

او موفق‌ترین عملیات را نیز عملیات فاو یعنی والفجر ۸ و کربلای پنج خواند و گفت: «به خاطر شدت آتش و تمرکز آتش‌بیشترین شهید هم در کربلای پنج بود چون ما داشتیم به بصره نزدیک می‌شدیم و آتش دشمن متمرکز بود.» فرمانده سپاه در دوران دفاع مقدس در پاسخ به این پرسش که اگر دوباره فرمانده می‌شد چه مسیری را طی می‌کرد، توضیح داد: «مسیر همان بود، اما بعضا در فرماندهی اصلاحات جدی انجام می‌دادیم. در عملیات‌ها و در بعد غافلگیری بیشتر رعایت می‌کردیم و در بعضی عملیات‌ها با احتیاط بیشتری عمل می‌کردیم.»محسن رضایی تاکید کرد: «در کربلای چهار به‌جای ۳۰ گردان می‌توانستیم با ۱۵ گردان بفهمیم که دشمن کجا ضعیف است و کجا قوی است. کربلای چهار در حقیقت مقدمه‌ای شد برای کربلای پنج. این ۳۰ گردان از بین نرفتند، ولی قطعا گردان‌های کمتر تلفات کمتری می‌دادند.»

اشتباهات در بعد سیاسی

به گزارش خبرگزاری تسنیم، سرلشکر رضایی درباره اشتباهات در بعد سیاسی جنگ نیز گفت: «بعد از آزادی خرمشهر ما می‌توانستیم وقفه شش هفت ماهه بدهیم و اعلام کنیم که اگر دولت عراق خواسته‌های ما را عملی نکند وارد خاک عراق خواهیم شد. ما بدون اینکه این سند تاریخی را رقم بزنیم، وارد خاک عراق شدیم. این از بی‌تجربگی ما بود. این شاید در عمل برای ما اثری نداشت و عراق جواب ما را نمی‌داد، ولی در صحنه سیاسی برای ما مهم بود.»

استاد دانشگاه جامع امام حسین (ع) در ادامه این برنامه به انتقادات و نواقصی که در ابتدای جنگ وجود داشت اشاره کرد و گفت: «در سال اول جنگ نقد ما به راهبرد نظامی آقای بنی‌صدر این بود که هر کس هر چیزی می‌گفت قبول می‌کرد؛ مثلا جناب آقای ظهیرنژاد معتقد بود که ما باید از دزفول برویم و آقای فلاحی معتقد بود که ما باید از اهواز حرکت کنیم. در مقابل ستاد جنگ آبادان می‌گفت باید از آبادان و ماهشهر شروع کنیم. ایشان قدرت تشخیص نداشت و این نظرات را یکی یکی عمل کرد و در همه شکست خورد.» رضایی با بیان اینکه در سال اول جنگ راهبرد نظامی نداشتیم، ادامه داد: «در سال دوم که از عملیات ثامن‌الائمه شروع کردیم راهبرد ما بسیار تفاوت کرد. اول حصر آبادان را شکستیم. در عملیات طریق‌القدس آمدیم و به مرز رسیدیم. جبهه را دو تکه کردیم. تکه شمالی را با فتح‌المبین انجام دادیم. تکه جنوبی را با بیت‌المقدس انجام دادیم و رسیدیم به مرز. مساله این شد که وارد خاک عراق بشویم یا نشویم؟ بعضی می‌گفتند چرا جنگ بعد از آزاد‌سازی خرمشهر ادامه پیدا کرد. اینجا بحث‌هایی صورت گرفت. ما دیدیم که اگر سر مرز بمانیم و آتش‌بس را بپذیریم ممکن است چند وقت بعد آتش‌بس خنثی شود و هر سه چهار سال این مساله تکرار شود و این طوری معلوم نبود جنگ کی تمام شود. گفتیم ما می‌خواهیم ده‌ها لشکر سر مرز بگذاریم برای حفظ آتش‌بس. عبور می‌کنیم از مرز و پشت اروند می‌ایستیم تا با یک نیروی کم در دوران آتش‌بس، هزینه‌های سنگینی را چهل پنجاه سال به ملت‌مان تحمیل نکنیم.»

شروع اختلافات بعد از شکست در عملیات رمضان

سرلشکر رضایی همچنین در این گفت‌وگو به اختلافاتی که میان فرماندهان و سیاستمداران در زمان جنگ رخ داده بود، اشاره کرد و گفت: «بعد از شکست در عملیات رمضان نقد ما شروع می‌شود و در آن زمان میان ما اختلافاتی افتاد. ما (فرماندهان) می‌خواستیم تا سقوط صدام جنگ را طراحی کنیم و لازم بود که همه کشور وارد شود. اما آقای هاشمی معتقد بود که اگر ما یک عملیات موفق انجام بدهیم آبرومندانه جنگ تمام می‌شود. در این بحث نمی‌توانستیم او را قانع کنیم، آقای هاشمی هم نمی‌توانست ما را قانع کند. هر دو برای خودمان استدلال‌های محکمی داشتیم. »

استاد دانشگاه جامع امام حسین (ع) ادامه داد: «حضرت امام معتقد بود تا سقوط صدام بجنگیم. وقتی بین ما اختلاف پیش می‌آمد امام می‌گفت از شورای‌عالی دفاع تبعیت کنید. آقای هاشمی تصمیمات‌شان را با نظر مقام معظم رهبری هماهنگ می‌کردند و بعد می‌آمدند به ما می‌گفتند که تصمیم این شد، البته عرض کردم تا قبل از عملیات خیبر خود مقام معظم رهبری یک سال فرماندهی را بر عهده داشت. قبل از ایشان، من و برادرمان صیاد شیرازی، جنگ را اداره می‌کردیم.»

رضایی ادامه داد: «از والفجر مقدماتی به این طرف آقای هاشمی و مقام معظم رهبری فرماندهی می‌کردند و هیچ کسی حق وتو نداشت. معمولا اقناعی بود اگر هم اقناعی نبود، ما تبعیت می‌کردیم.»

استاد دانشگاه جامع امام حسین (ع) دررابطه با حوزه فعالیت ایران‌ در زمان جنگ گفت: «ما در صحنه جنگ دو حوزه فعالیت داشتیم؛ یکی میز دیپلماسی بود که از ابتدا تا پایان جنگ، شرایط حضرت امام(ره) تغییر نکرد. آقای ولایتی که زحمت مذاکرات را داشتند هیچ گاه شرایط میز مذاکره را تغییر ندادند. امام تا آخر بر حرف خود مبنی بر اینکه، نیروها باید به مرزهای بین‌الملل برگردند، صدام باید محاکمه و غرامت پرداخت شود، باقی ماندند، اما در بیرون از این میز از آزادسازی سرزمین‌هایمان می‌گفتیم تا سقوط صدام یا حتی اینکه راه قدس از کربلا می‌گذرد.» او ادامه داد: «بعضی‌ها در تطبیق این دو نمی‌توانند خوب عمل کنند و بنابراین در پذیرش ۵۹۸ گرفتار می‌شوند. امام در صحنه نبرد می‌گفت تا سقوط صدام ولی در میز مذاکره سقوط صدام شرط نبود. بعضی‌ها در تحلیل جنگ به میز مذاکره تکیه می‌کنند بعضی به صحبت‌های حضرت امام در صحنه نبرد. اینها مکمل هم هستند. یعنی اگر دولت با امکاناتش می‌آمد پشت رزمندگان، ما تا آنجا پیش می‌رفتیم.»

به گزارش خبرگزاری تسنیم سرلشکر رضایی افزود: «ما با تجربه جنگ می‌توانیم تا ۲۰۰ سال آینده را اداره کنیم. جنگ آن‌قدر درس و تجربه به ما داد که به‌اندازه ۲۰۰ سال تجربه داریم. اداره برجام توسط رهبری، دیپلماسی‌ای بود که از زمان جنگ داشتیم. جنگ در همه ابعاد دولتمردان ما را آبدیده کرد و ما را در همه ابعاد ۲۰ سال جلو انداخت.»

دکتر رضایی در پاسخ به سوالی در مورد سال‌های آخر جنگ و بیانات سیاسیون در خطبه‌های نماز و تریبون‌های دیگر که از حمله نهایی سخن می‌گفتند، بیان کرد: «البته این سخن جنبه تهدید داشت و شدنی هم بود، اما مشکلی که ما داشتیم و هیچ‌گاه به این نقطه نرسیدیم این بود که ما عقیده داشتیم باید تا سقوط صدام پیش برویم ولی دوستان سیاسی ما می‌گفتند ما با یک عملیات هم می‌توانیم جنگ را به پایان برسانیم. وقتی ما می‌گفتیم باید تا سقوط صدام پیش برویم از ما سوال می‌شد چه نیازهایی دارید؟ و ما پاسخ می‌دادیم که با توان سپاه و ارتش نمی‌توانیم به این خواسته برسیم و برای این مهم باید همه کشور به کارزار بیایند. سیاسیون می‌گفتند اگر تمام کشور در جنگ شرکت کنند زندگی مردم چطور می‌شود؟ ما باید هم جنگ را اداره کنیم و هم زندگی مردم را. ما می‌گفتیم که اگر می‌خواهیم در جنگ زودتر پیروز شویم و کار را زودتر انجام داده و موفقیت‌مان را کامل کنیم، راهی غیر از این نداریم و فوقش باید مردم مدتی ریاضت بکشند در غیر این صورت هم جنگ طول خواهد کشید و هم پیروزی بزرگی به دست نخواهد آمد.»

فرمانده سپاه در دوران دفاع‌مقدس همچنین گفت: «این یکی از اختلافات ما با سیاسیون بود. پس اگر ما می‌خواستیم آن حمله نهایی را انجام دهیم شدنی بود ولی کار ساده‌ای نبود. مشکل دومی که داشتیم این بود که ما می‌گفتیم صدام باید سقوط کند، از ما سوال می‌شود که تا کجا می‌خواهید پیشروی کنید؟ ما می‌گفتیم باید تا بغداد پیش برویم. می‌گفتند اگر تا بغداد پیش بروید در نزدیکی بغداد، آمریکایی‌ها دخالت کرده و از بمب اتم استفاده خواهند کرد. ما می‌گفتیم اگر کار به‌صورت گسترده و وسیع صورت بگیرد و موفقیت آمیز باشد آمریکایی‌ها این کار را نخواهند کرد. این جایی بود که ما همدیگر را نمی‌توانستیم قانع کنیم. ولی مقصودم این است که این مهم، شدنی بود ولی کار ساده و سهل‌الوصولی نبود، اما این تهدید را می‌کردیم. یعنی ما همواره دشمن را تهدید می‌کردیم و حتی امام در شرایطی فرمودند صدام کاری نکند که من حکم جهاد به زنان ایرانی صادر کنم. با این کار هم یک نوع تحریک غیرت مردان ما بود و هم واقعا بیانگر این بود که دشمن را بترساند که من اگر تصمیم نهایی را بگیرم از زن و مرد ما همه مسلح شده و وارد جنگ می‌شویم.»

همچنین محسن رضایی در پاسخ به اینکه چه حسرتی از زمان جنگ دارید گفت: «حسرت ساقط کردن صدام هنوز بر دل من مانده است.»

در ادامه استاد دانشگاه جامع امام حسین(ع) در پاسخ به این سوال که کدام کشور بیشترین کمک مستشاری به عراق را از لحاظ تاکتیک‌های زمینی در دوران جنگ ارائه می‌کرد، گفت: «مصری‌ها و روس‌ها بیشترین نقش را از نظر تاکتیکی داشتند، ضمن اینکه از نظر راهبردی، آمریکایی‌ها بیشترین نقش را در کمک به عراقی‌ها داشتند.»