درباره فردوست و شریف امامی

سپهبد حسین فردوست

محمد یگانه از صاحب منصبان عالیرتبه اقتصادی رژیم گذشته در گفت‌وگوی شفاهی که برای انتشار خاطرات خود داشته است، با این پرسش مواجه می‌شود که دیدگاهش را درباره برخی شخصیت‌های سیاسی و اقتصادی بیان کند. در این شماره به نقل از محمد یگانه درباره افراد پرسیده شده است. یگانه در توصیف آنها به چند نکته اشاره می‌کند که دقت‌نظر او را نشان می‌دهد.

سپهبد حسین فردوست

ایشان را خیلی کم من می‌شناسم فقط در .... قبلا بایستی بگویم موقعی که من به دانشکده حقوق می‌رفتم، در سال ۱۳۲۱ تا ۱۴ ایشان هم همکلاس ما بودند.

ولی تماس نزدیکی با هم نداشتیم در آنجا. ایشان آمدند در آنجا دانشکده حقوق که یک درجه حقوق گرفتند خودشان در آن موقع سرگرد بودند با تیمسار شفقت هم می‌آمدند. بعد در این سال‌های اخیر در بعضی از این کمیسیون‌هایی که می‌شد ایشان را هم به عنوان ناظر می‌دیدم و کمتر صحبت می‌کرد، یک آدم بسیار توداری بود و یک موردی که من می‌توانم در این باره بگویم این را، جریان این بوده که یک خانمی روزهای آخر آقای جمشید آموزگار بود که می‌رود پیش آموزگار و البته نه خیر می‌رود دفترش و آنها هم اجازه می‌دهند برود پیش آموزگار این خانم، می‌گویند که «حرف‌هایت را بزن» و او هم می‌گوید: «فقط من آموزگار را می‌خواهم با ایشان هم می‌توانم حرف بزنم با کس دیگری حرف نمی‌زنم». جریان را به اطلاعش می‌رسانند و بعد روز بعد می‌آید حرف‌هایش را بزند، این خانم مقدار زیادی اطلاعات می‌گذارد در اختیار آقای جمشید آموزگار که این نقشه‌ها را کشیدند برنامه‌ها این است. من در یک خانواده‌ای هستم و در میان گروهی هستم که این نقشه‌ها در حال اجرا هستند و چه اتفاقاتی خواهد افتاد و شاه را چطور بیرون بکنند و غیره و فلان. بعد ایشان می‌گویند که «خیلی خوب، از این اطلاعات خیلی ممنوم؛ ولی من در اینجا خودم دستگاه اطلاعاتی ندارم تا به این مسائل رسیدگی بکنند و خیلی هم علاقه‌مندم که این‌ها روشن بشود. ممکن است از حضورتان خواهش بکنم شما با این منشی من با هر کی بروید پیش‌ تیمسار نصیری و الساعه من به او تلفن می‌کنم و ایشان اطلاعاتی از شما بگیرد تا اینکه موضوع تعقیب بشود.» ایشان می‌گوید: «نه به هیچ وجه من حاضر نیستم با آقای تیمسار نصیری تماسی داشته باشم. ایشان اولا از قضا در صدر لیست دارند برای اعدام». بعد می‌پرسد: «خیلی خوب چه طور تیمسار فردوست؟» ایشان می‌گویند: «اشکالی ندارد می‌روم پیشش». بعد می‌برند پیش ایشان اطلاعاتی می‌دهد به تیمسار فردوست و آموزگار جریان را به شاه می‌گوید، به عرضش می‌رساند که یک همچین شخصی آمده بود این حرف‌ها را زده بود و من هم این را فرستادم پیش فردوست. شاه هم تایید می‌کند کار بسیار خوبی کردی و اگر یک چیزی باشد ایشان ته و تویش را درمی‌آورد. بعد از دو روز به ایشان تلفن می‌کند چه شد و فلان؟ بعد او می‌گوید: «این زن دارد هذیان می‌گوید. هیچ اطلاعاتش مبنا ندارد و مزخرف است و فلان است». با اتفاقاتی که بعدا افتاد معلوم می‌شود که ایشان در پی کتمان حقایقی بوده است، البته غیر از این موارد دیگری هم هست.

جعفر شریف‌امامی

با ایشان ما سوابق خیلی زیادی داشتیم. ایشان رییس هیات‌مدیره بانک توسعه صنعتی و معدنی بودند [و] من ناظر دولت در آنجا و بعد ایشان که رییس سنا بودند و ما سوابق زیادی داشتیم تا اینکه آخرش هم ایشان نخست‌وزیر بودند و بنده هم وزیر دارایی ایشان. ولی یک موردی برای من خیلی خیلی جالب بود، تا آن موقع ما نسبت به اینکه مملکت مستقلی هستیم تصمیمات خودمان را خودمان می‌گیریم، مصالح خودمان را خودمان تشخیص می‌دهیم، من در این زمینه کار می‌کردم؛ ولی وقتی که ایشان دولت آشتی‌شان سرکار آمد من در یکی از ملاقات‌های اولیه که با ایشان داشتم به ایشان اشاره کردم که ما مقداری گرفتاری داریم داخلی مقداری گرفتاری داریم خارجی و بایستی ما در هر دو زمینه فعالیت بکنیم. بعد در آن موقع روابط ما با شوروی هم قدری تیره شده بود، آنها هم شروع کرده بودند.