عامل جدایی سیاستگذار و اقتصاددان

یکــــــی از گلـــــه‌های همیشگی اقتصاددانان در ایران و جهان مربوط به بی‌توجهی سیاستگذاران به توصیه‌های آنهاست. آنها معتقدند که تصمیم‌گیران به اندازه کافی به نظرات کارشناسی‌شان توجه نمی‌کنند و در تصمیماتشان نتایج پژوهش‌های اقتصاددانان را نادیده می‌گیرند. همین موضوع فراگیر موجب شده است «سومایا کینز» اقتصاددان و ستون‌نویس فایننشال‌تایمز در یادداشتی تلاش کند تا چرایی این موضوع را توضیح دهد و بگوید چگونه می‌شود با تصمیمات، سیاستگذاران را به نظرات اقتصاددانان نزدیک‌تر کرد.

 کانون بی‌توجهی‌ها!

اینکه بگوییم تصمیم‌گیران جامعه کمتر به اقتصاددانان توجه دارند و به خروجی‌های پژوهش‌های آنها وقع چندانی نمی‌نهند، موضوع درستی است و مربوط به یک کشور خاص نمی‌شود؛ اما آنچه کمتر به آن توجه می‌شود این نکته است که میان تحقیقات ارائه‌شده توسط دانشگاه و آنچه سیاستگذاران واقعا نیاز دارند، فاصله وجود دارد. قرار نیست بگوییم اقتصاددانان بی‌فایده هستند؛ قرار هم نیست بگوییم همه اقتصاددانان باید مفید باشند. اگر برخی بخواهند مرزهای آشفته دانش را جلو ببرند، نمی‌توان به آنها ایرادی گرفت. با این حال شکاف قابل‌توجهی میان خروجی دانشگاه‌ها و نیازهای واقعی سیاستگذاران وجود دارد که می‌تواند از چیزی که اکنون هست کوچک‌تر باشد.

 سوال غلط به مثابه خشت کج

بیشترین گلایه‌ها مربوط به این نکته است که اغلب محققان سوالات اشتباهی می‌پرسند و سپس به این سوالات نادرست پاسخ‌های خوبی می‌دهند. برخی از این موارد تقصیر محققان نیست. نهاد دانشگاه‌ به جای سودمندی و فایده، به تازگی پژوهش پاداش می‌دهد. همچنین دانشگاه می‌تواند افزایش دقت پژوهش را تشویق کند (مثلا آیا مالیات سگ بر هزینه غذای سگ در سه ماه اول تاثیر گذاشته است؟) و سوالات گسترده‌تر و کلی‌تر را مسکوت بگذارد. دانشگاه همچنین آزادی فکر کردن به رفع یک مشکل را تنها با یک ابزار ایده‌آل فراهم می‌کند. در همین حال، سیاستگذار اغلب وظیفه مبارزه با مشکلات متعدد با ابزارهای قانونی محدود را دارد.

 تیر به سنگ خورده مالیات بر کربن

برای مثال، اقتصاددانان سال‌ها تلاش کرده‌اند با این استدلال که مالیات کربن بهترین راه برای مبارزه با تغییرات آب و هوایی است و سیاست‌های صنعتی اقدامات خسارت‌باری هستند، هزینه اجتماعی انتشار کربن را تخمین بزنند؛ اما زمانی که دولت بایدن چگونگی استفاده از یارانه‌ها را به بحث گذاشت، مدارک کافی در این‌باره وجود نداشت. یک اقتصاددان در این‌باره می‌گوید که «اقتصاددانان وقتی فکر می‌کنند چیزی ایده بدی است، نمی‌دانند چه کاری انجام دهند. او افزود که درباره مالیات کربن « اقتصاددانان باید بفهمند که چرا این ایده را نتوانسته‌اند جا بیندازند.»

 چه باید کرد؟

برای حل این چالش، خود دولت می‌تواند دسترسی به داده‌های به‌روز را بهبود بخشد. بررسی‌ ادبیات موضوع، سیاستگذاران را از سرگردانی در میان انبوه مقالات نجات می‌دهد. کمّی کردن اثرات تغییرات سیاست اعمال‌شده نیز می‌تواند مفید باشد.  آخرین درخواست این است که اقتصاددانان واضح‌تر بنویسند. سیاستگذار عناوینی را می‌خواهد که سوال یا نتیجه را آشکار کند. تخصص مهم است. مزیت نسبی واقعی است. برخی از پژوهش‌ها برای اتاق فکر است، برخی نیز برای روزنامه‌نگاران. اما از میان همه مردم، اقتصاددانان باید متوجه باشند که مصرف‌کنندگان تحقیقات آنها در عرصه سیاستگذاری با محدودیت‌هایی روبه‌رو هستند.