گروه تاریخ و اقتصاد: در پنجم سپتامبر سال ۱۴۷۴ که ما هنوز در تبریز بودیم هیات دیگری از طرف جمهوری ونیز تحت سرپرستی بارتولومیو لیمپاردو برای ملاقات شاه اوزون حسن وارد شد. من بارتولومیو را که پسر برادرش، بران‌کالیون، نیز همراه او بود قبلا در کافا ملاقات کرده بودم ولی چون او از راه طرابوزان آمده بود یک‌ماه بعد از من وارد تبریز می‌شد. حال تصمیم گرفتم که اوگوستینو را که در بالا ذکر کردم از طریق حلب با نامه‌هایی به ونیز بفرستم و آنچه را که تاکنون اتفاق افتاده است به اطلاع شورای جمهوری برسانم. وی پس از تحمل خطرات زیاد به مقصد رسید. من نیز تا تاریخ بیست و دوم سپتامبر در تبریز توقف کردم. راجع به تبریز نمی‌توانم شرح مفصلی بدهم؛ چون بیشتر اوقات را در اختفا به‌سر می‌بردم. همین اندازه می‌توانم بگویم که شهر بزرگی است و در آن [درخت] عنبر فراوان است؛ اما فکر نمی‌کنم که زیاد پرجمعیت باشد. آذوقه و خواربار فراوان دارد ولی همه‌چیز گران است.

تبریز دارای بازارهای متعدد است. ابریشم زیادی به کاروانسراهای آن وارد می‌شود و ازآنجا به حلب ارسال می‌شود. اجناس ابریشمی ساخت یزد و پارچه‌های پشمی فاستونی و سایر اجناس در آنجا فراوان است. ولی از جواهرات چیزی نشنیدم. از اقبالی که داشتم قاضی لشکر که یکی از با نفوذترین اشخاص دربار اوزون حسن بود و برای بستن قرارداد صلحی به دربار سلطان رفته اما توفیق نیافته بود، اینک در راه بازگشت به دربار پادشاه به تبریز وارد شد. همین که از این امر آگاهی یافتم به دیدنش شتافتم و پس از تقدیم هدیه‌ای درخواست کردم اجازه دهد به علت ماموریت بسیار مهمی که دارم همراه او به دربار پادشاه روان گردم. با گشاده‌رویی و ادب تقاضای مرا پذیرفت و گفت که از همسفر بودن با من خوشحال است و به امید خداوند مرا به سلامت به دربار ولی‌نعمت خود می‌رساند.

منبع: سفرنامه آمبروسیو کنتارینی (قرن 15 م): نویسنده: آمبروسیو کنتارینی / ترجمه: قدرت‌الله روشنی

ناشر: امیرکبیر