وقتی قلبتان دیگر برای کارتان نمیتپد!
حقیقت این است که برای این حس کسالت در کار میتوان هر دلیلی را برشمرد. ممکن است احساس کنید دارید کار مشابهی را مدام تکرار میکنید. یا ممکن است بخواهید بدانید معنای واقعی کاری که میکنید چیست. یا شاید احساس کنید که شرکتتان دچار خرده مدیریتگرایی شده یا مدیران شرکت چیزی در مورد آموزش و رشد شما نمیدانند یا برایشان مهم نیست. یا شاید رشد و پیشرفت شما از زمان شروع کارتان باعث شده علایق و اولویتهای شما در زندگی تغییر کند. من همیشه مثالهای زیادی در مورد روزمرهگی شغلی را در کارم بهعنوان آموزش و یاد دادن به افراد شرکتها، در مباحثی که در گفتوگوهای مشارکتی جاری است و در گفتوگو با خانواده و دوستان میبینم و میشنوم. از آنجا که بعضی از ما در این وضعیت راحت تسلیم میشویم، تحقیق علمی پیش رو راههایی برای باز انگاری -یا رویاپردازی- یک موجود حرفهای کم انگیزه را پیشنهاد میکند.
آنچه از کارتان انتظار دارید را در این لحظه از زندگی ارزیابی کنید : همه بهدنبال کسب مقام عالی در کار نیستند. در حقیقت براساس تحقیق امی ورزسنیوسکی (استاد دانشگاه ییل)، آدمها تمایل دارند جزو این سه دسته باشند: بعضیها بهعنوان یک کارگر به کارشان نگاه میکنند. بعضی دیگر فکر میکنند شغلشان این است و در آخر بعضی بهعنوان یک حرفه به آن نگاه میکنند. این سومین گروه هستند که بهطور شگفتآوری عملکرد بالاتر و حس بزرگتری از رضایت را درمورد شغلشان به نمایش میگذارند. نکته این است که شما باید تعیین کنید اکنون چه چیزی برایتان مهم است و از همینجا بسازیدش: چه چیزی محرک شما برای پیشروی است، به چه چیزی اشتیاق دارید، چه چیزی واقعا به شما انگیزه میدهد؟ محتمل است کاری که در بیست سالگی انجام میدادید دیگر جذابیت نداشته باشد. تلاش نکنید تا حس ۴۰، ۵۰ و ۶۰ سالگی با بلند پروازی ۲۰ سالگی یکی باشد. حتی اگر حرفه واقعیتان را پیدا نمیکنید، حداقل میتوانید شانس داشتن تجربه کاری معنادار را افزایش دهید.
ببینید چه بخشهایی از کارتان بهدرد بخور هستند: تحقیق قابلتوجهی در مورد ایده شغلسازی وجود دارد که نشان میدهد شما جنبههای مشخصی از شغلتان را که منجر به دستیابی به حس بالاتری از رضایت میشود و معنادارتر است، دنبال میکنید. تحقیقی بهوسیله پژوهشگران رفتار سازمانی با نامهای جاستین برگ، جین دیوتن و امی ورزسنیوسکی نشان داده است که آدمها در بازانگاری طراحی شغلشان با روشهای معنادار شخصی میتوانند بسیار مبتکر و موثر باشند. بهطور مثال اگر شما از تحلیل دادهها لذت میبرید اما از فروش نه، آیا میتوانید وظایف و مسوولیتهایتان را با آن مسیر وفق بدهید؟ اگر شما عاشق ارتباط با دیگران هستید اما احساس تنهایی میکنید، میتوانید راهی پیدا کنید تا همکاری بیشتری در پروژهها داشته باشید؟ شرکتکنندهای از این تحقیق، شغل بازاریابیاش را برای اینکه بیشتر شامل برنامهریزی رویداد باشد و با وجود آنکه ربطی به شغلش نداشت، از نو طراحی کرد. دلیلش بسیار ساده بود: او این کار را دوست داشت و در آن وارد بود و با انجام این کار میتوانست همزمان هم برای شرکت و هم تجربه کاری خودش ارزشافزایی کند یا این فعالیت را در نظر بگیرید: تصور کنید شما طراح شغل هستید و با اجرای روش «قبل» و «بعد» برای وظایف شغلتان، با «قبل» وضعیت ناامیدکننده و با «بعد» مسوولیتهای آینده را نشان میدهید. چه تغییرات جدیدی را هرچند ناچیز برای طراحی مجدد شغلتان میتوانید ایجاد کنید؟ گاهی اوقات حتی کوچکترین ریزهکاریها میتواند به تغییرات معنادار با کیفیت در تجربه کاریتان منجر شود.
آتش اشتیاقتان را در بیرون کار روشن کنید: اینکه یا به علت یک پروژه شخصی که مرتبط با شغل یا کارتان نیست یا فعالیتی جنبی که با ایدههای کارآفرینانه و بدیع در مقیاسی کوچکتر تجربه میکنید به خودتان گفته باشید وقتش را ندارید، ممکن است یک لذت پنهانی باشد. اگر اشتیاق بیرون از کار بتواند به یک خروجی منجر بشود، میتواند یکنواختی کار روزانه از ساعت ۹تا ۵ عصر را خنثی کند. چنین کوششهای الهامبخشی حتی میتواند سرشار از آثار مثبت ناخواستهای در کار شود که به شما انرژی و انگیزه ساختن شغل یا سازگاری مجدد با بخشهایی از کارتان را که دوست دارید، اعطا کند.
اگر همه روشها شکست میخورد، تغییرش بدهید: در مورد تغییر کارتان فکر کنید میخواهید خانهتان را عوض کنید. آن اوایل وقتی شما خانهتان را خریدید احتیاجات مشخصی داشتید. اما بعد از آن اولویتهای شما ممکن است تغییر کرده باشد یا بهسادگی از آن صرفنظر کرده باشید. آیا جابهجا میشوید، خانه را بازسازی میکنید یا بدون تغییر رهایش میکنید؟ دقیقا به همین شکل میتوانید در مورد شغل و کارتان فکر کنید. آیا اولویتها و احتیاجات شما تغییر کرده است؟ آیا میتوانید شغلتان را سازگار یا بازسازی کنید؟ یا آیا نیاز به این دارید که به همین وضع ادامه بدهید؟ البته اگر انتخاب کنید که کارتان را تغییر دهید، لازم است دربارهاش خوب فکر کنید و برای اینکه جفت پا بپرید بیرون اول خودتان را آماده کنید! قبل از اینکه چیزی را تغییر بدهید با افراد با تجربه در تخصصهای مورد علاقهتان ارتباط برقرار کنید، هزینههایتان را درنظر بگیرید و به صورت آزمایشی مدتی شغل جدید را بررسی کنید (مثلا با قبول کار در آخر هفته یا شبها). تغییر ناگهانی هر چیزی جرات میخواهد اما اگر واقعا احساس میکنید کارتان کسالتآور شده، خیلی مهم است که واقعا کاری بکنید. همچنین اگر فکر کردید علاقهتان بهکار کم شده، مهم است که ناامید نشوید. راههایی پیدا میشود که اشتیاقتان را شعلهور کند یا حداقل تغییرات کوچکی ایجاد کنید تا خیلی احساس ناامیدی نکنید. وقتی بفهمید همینطور که در مسیر بازسازی شغلی حرکت میکنید چقدر قوی و مبتکر هستید، واقعا شگفت زده خواهید شد.
ارسال نظر