تبعیض علیه دختران؟ یا تبعیض به نفع دختران؟
مهرداد شاکری
هر ساله بر تعداد دختران قبول شده در دانشگاه‌های ایران به نسبت پسران، افزوده می‌شود. این مساله تا جایی پیش رفته است که برخی آن را تهدید می‌دانند؛ در حالی که در کنار آن بسیاری اعتقاد دارند این امر یک فرصت مناسب برای بروز استعداد‌ها و ظرفیت‌های نهفته زنان به عنوان نیمی از جامعه است. در این میان برخی راه‌حل‌ها نیز پیشنهاد شده که در ذیل عنوان کلی «سهمیه‌بندی جنسیتی» عنوان می‌شود. در کنکور سراسری سال ۹۱، ۳۵۴ هزار و ۷۳۹ نفر معادل ۲۴/۶۰ درصد پذیرفته‌شدگان را دختران و ۲۳۴ هزار و ۱۲۷ نفر معادل ۷۶/۳۹ درصد را پسران تشکیل می‌دهند. به علاوه ۷۶ درصد پذیرفته‌شدگان رشته‌های پزشکی امسال دانشگاه آزاد را زنان تشکیل می‌دهند. در مجموع ۵۳ درصد پذیرفته‌شدگان آزمون سراسری امسال دانشگاه آزاد را داوطلبان زن و ۴۷ درصد را داوطلبان مرد تشکیل می‌دهند که در رشته‌های غیرپزشکی، سهم زنان و مردان در قبولی یکسان است. در رشته‌های پزشکی، ۷۶ درصد قبول شدگان را زنان و ۲۴ درصد را مردان تشکیل می‌دهند و در رشته‌های پاره‌وقت نیز ۵۳ درصد پذیرفته‌شدگان، زن و ۴۷ درصد مرد هستند.

تا قبل از سال ۱۳۷۲ ظرفیت قابل توجهی از رشته‌های دانشگاهی به نوعی به میزان متفاوت، بین داوطلبان پسر و دختر تقسیم می‌شد، اما با مصوبه شورای عالی برنامه‌ریزی در سال ۱۳۷۲، همه قیدها از جمله جنس، سن و تعداد دفعات شرکت در کنکور حذف شدند. از آن پس دختران و پسران فارغ‌ از جنس در همه رشته‌های تحصیلی برای پرکردن ظرفیت دانشگاه‌ها، آزادانه رقابت می‌کردند. این مصوبه گام بزرگی در رفع تبعیض جنسیتی و دادن فرصت برابر به دختران در مقابل پسران برای حضور در عرصه‌های علمی و اجتماعی و در نهایت توسعه منابع انسانی بود.
با وجود این مصوبه در همه این سال‌ها تنها چهار محدودیت جنسیتی در پذیرش داوطلبان کنکور وجود داشته است:
۱- پذیرش داوطلبان یک جنس در برخی از رشته‌ها مانند پذیرش پسران در مامایی به دلیل الزامات شرعی منع شده است.
2- از نظر مسوولان، شرایط و ماهیت شغلی و تحصیلی رشته‌هایی مانند دریانوردی به گونه‌ای است که از ورود دختران به آنها جلوگیری شده است.
۳- برخی از رشته‌های بورسیه یا خاص مانند رشته‌های وابسته به دانشگاه امام صادق یا دبیری که وابسته به آموزش و پرورش هستند، براساس نظر ارگان مربوطه یا دستگاه استخدام‌کننده دچار محدودیت یا عدم محدودیت پذیرش یک جنس می‌شوند.
4- بزرگ‌ترین محدودیت جنسیتی برای دختران مربوط به دانشگاه آزاد است. در همه این سال‌ها دانشگاه آزاد از مصوبه شورای عالی برنامه‌ریزی در سال 1372 مبنی بر حذف قیود در پذیرش داوطلبان پیروی نکرده است؛ به طوری که در سال 1385، دانشگاه آزاد مانع شرکت و ورود دختران به حدود 285 رشته/ شهر گردید. در کنکور سال 1385، قبول نشدن تعدادی از داوطلبان دختر حائز شرایط علمی در برخی از رشته‌ها از جمله داروسازی و قبول‌ شدن هم‌زمان داوطلبان پسر با رتبه‌های نازل‌تر در همان رشته، این گمان را، که سازمان‌های مسئول، پنهانی و بدون اعلام قبلی سقف خاصی برای پذیرش دختران در نظر گرفته‌اند دامن زد و همین امر اعتراض بسیاری از داوطلبان دختر و خانواده‌های آنها را برانگیخت. این داوطلبان معتقد بودند با وجودی که از لحاظ علمی حائز شرایط بوده‌اند، به‌دلیل دختر بودن از قبول شدن در آن رشته‌ها محروم شده‌اند، در حالی که پسران با سطح علمی ضعیف‌تر در آن رشته‌ها پذیرفته ‌شده‌اند. چرا سازمان سنجش و دیگر بخش‌های تصمیم‌گیرنده باید بدون اطلاع قبلی، سهمیه داوطلبان را تغییر دهند؟
چهار عامل حضور فزاینده دختران در دانشگاه
دختران نیمی از جمعیت جوان کشور را تشکیل می‌دهند و از این‌رو روند فزاینده شرکت‌کنندگان دختر نسبت به پسران نمی‌تواند ناشی از ترکیب جمعیتی آنها باشد. این روند را می‌توان در موارد زیر پیدا کرد:
۱- اگر دختران در کنکور پذیرفته نشوند این فرصت را دارند که در سال‌های بعد در کنکور شرکت کنند، ولی پسران به دلیل منع خدمت نظام‌وظیفه معمولا امکان شرکت چندباره در کنکورهای سال بعد را نخواهند داشت. همین مورد ترکیب جمعیتی شرکت‌کنندگان را به نفع دختران تغییر می‌دهد. آمار نیز نشان می‌دهد که دختران نزدیک به ۷۰ درصد تعداد داوطلبان فارغ‌التحصیل (پشت کنکوری) را تشکیل می‌دهند. متاسفانه قوانین نظام‌وظیفه به گونه‌ای است که به پسران فرصت برابر در مقابل دختران را نمی‌دهد، لذا وضعیت موجود، نشانی از یک نابرابری جنسیتی به نفع دختران است. اولین گام برای تعدیل این چالش اجتماعی، نه محدود کردن دختران برای ورود به دانشگاه بلکه تغییر قوانین نظام وظیفه به نفع پسران است.
2- عامل دیگر، تمایل و جذب فزاینده پسران به تحصیل در دوره‌های غیرنظری مانند کاردانش و شاخه‌های فنی و حرفه‌ای است. هرچند آموزش و پرورش رشد قابل توجه افراد شاغل در دوره‌های غیرنظری را موفقیت خود برای هدایت دانش‌آموزان به سمت "حرفه‌آموزی و عقلانیت بیشتر" می‌داند، ولی به اعتقاد نگارنده به عنوان یک مشاور که در تماس روزمره با دانش‌آموزان می‌باشم، واقعیت چیز دیگری است؛ بسیاری از پسران دانش‌آموز برای گریز از درس خواندن و به علت کاهش انگیزه‌های تحصیلی و شکست‌های تحصیلی در دوره راهنمایی و دبیرستان، نه از روی علاقه بلکه به اجبار، به این دوره‌ها روی می‌آورند. به عبارتی دیگر جابه‌جایی دانش‌آموزان به سمت دوره‌های کاردانش و ... بیشتر ناشی از افت تحصیلی در دوره‌های نظری و در سطح عمومی آموزش و پرورش می‌باشد تا علاقه فرد یا موفقیت آموزش و پرورش در تحقق اهداف خود.
۳- با قاطعیت می‌توان گفت انگیزه تحصیلی پسران در مقطع راهنمایی و در مقطع متوسطه کاهش یافته؛ هرچند کاهش انگیزه دانش‌آموزان می‌تواند ناشی از عوامل عدیده‌ای از جمله وضعیت نابسامان اقتصادی، کاهش امید به آینده، تغییر مکرر شیوه‌های پذیرش و ... که در حوصله این نوشته نیست، ‌باشد، کاهش انگیزه تحصیلی پسران، معضلات اجتماعی- فرهنگی فراوانی را ایجاد کرده است. (فقط نگاه کنید به افزایش تعداد پسران سیگاری در مدارس). به هر حال آنچه ما شاهد آن هستیم این است که تدریس معلمان در مدارس پسرانه با شرایط غیرعادی و نابهنجار مواجه شده، انضباط سنتی در مدارس به چالش کشیده شده است و روابط پسران با مربیان مدارس گاهی در مرز بحرانی قرار دارد. از سوی دیگر چالش‌های خانوادگی نیز افزایش یافته است؛ به‌طوری‌که بسیاری از والدین از اثرگذاری بر فرزندان پسر خود منفعل و عاجز شده‌اند. پسران دائم در معرض فشار، تهدید و سرکوب و ناامیدی قرار دارند. واکنش طبیعی هر فرد به همه این فشارها، در ابتدای امر، پرخاشگری است که معلمان و مدیران مدارس آن را " افزایش گستاخی" می‌نامند. اکنون نه تنها آینده تحصیلی بلکه سلامت روانی دانش‌آموزان هم در خطر است. نتایج نظرسنجی سازمان ملی جوانان هم «شرایط را بسیار نگران‌کننده و خارج از حدود طبیعی مورد انتظار» ارزیابی می‌کند. همچنین تحقیقات سازمان ملی جوانان نشان می‌دهد «مساله بسیار مهم مشکلات روانی درصد بزرگی از دانش‌آموزان جوان، واقعا نگران‌کننده است».
4- بهبود وضعیت فرهنگی و گسترش دوره متوسطه در مناطق محروم به تدریج باعث شده که تعداد دختران شاغل به تحصیل افزایش یابد. به عنوان نمونه اگر تا چند سال پیش اکثر خانواده‌های ساکن جزیره‌ی قشم یا شهرهای کوچک استان کردستان و... به دختران خود اجازه ادامه تحصیل در دبیرستان و آموزش عالی را نمی‌دادند، امروزه شاهد شکسته شدن تابوی تحصیل دختران در این مناطق محروم هستیم. در استان‌های عشایری نیز با یک‌جانشینی و افزایش مهاجرت عشایر به شهرها، تمایل دختران به تحصیل به‌شدت افزایش یافته است. آمار سازمان سنجش و آموزش کشور نشان می‌دهد تا قبل از سال 80، نسبت شرکت‌کنندگان دختر در همه استان‌ها (به‌جز استان‌های تهران، کرمان و گیلان) کمتر از پسران بوده، ولی از سال 80 به بعد این وضعیت تغییر اساسی می‌کند؛ به گونه‌ای که در همه استان‌ها (به‌جز استان کردستان و کهکلویه و بویراحمد) شرکت‌کنندگان دختر نسبت به پسر، افزایش چشم‌گیر می‌یابد و حتی در این دو استان محروم نیز شاهد رشد 30 درصدی داوطلبان ورود به دانشگاه هستیم. با این حساب گویی نیمه خفته جامعه جوان کشور به تدریج بیدار می‌شود و خود را پابه‌پای پسران و مردان برای ورود به جامعه آماده می‌کند. قطعا عطش شدید دختران برای حضور برابر با مردان در جامعه، به ویژه در مناطق محروم، باورها و ساختار‌های سنتی خانواده را به چالش خواهد کشاند.
در این میان برخی آمار بالای ورود زنان به دانشگاه را «زنانه شدن دانشگاه» عنوان می‌کنند و به طور ضمنی، به آسیب‌شناسی این پدیده می‌پردازند؛ در حالی که حق تحصیل برای زنان و مردان طبق قانون اساسی برابر در نظر گرفته شده است و نباید به این پدیده با دیده اغماض نگاه شود. این نگرش تک بعدی، باعث لطمه به فعالیت زنان در اجتماع می‌شود؛ چرا که آنچه مهم است نه ورود زنان به دانشگاه، بلکه حضور آنان در بازار کار رسمی و تخصصی و فعالیت اقتصادی آنان به تبع تخصصشان است.
دلایل تمایل زنان به تحصیل
در جامعه کنونی ایران، علل ساختاری و فردی فراوانی را برای ورود زنان به دانشگاه و ادامه تحصیل در سطوح عالی برمی‌شمردند. می‌توان برخی علل ساختاری را همانند تورم، مصرفی شدن خانواده، رشد تبلیغات و کالاهای مصرفی، جهانی شدن، گسترش ارتباطات و... در تمایل زنان برای ورود به دانشگاه و پس از آن جامعه جستجو نمود؛ در حالی که دلایل فردی را می‌توان به عنوان استقلال‌طلبی، رشد فردی، کسب درآمد، حضور فعال در جامعه و به طور کلی دستیابی به منابع قدرت و ثروت ذکر کرد. تحصیلات زنان در سراسر جهان و از جمله ایران در دهه‌های اخیر همواره با رشد صعودی همراه بوده است. مهم‌ترین دلیل برای زنان در درجه اول، اخذ مدارج علمی، خودآگاهی و ورود به بازار کار عنوان شده است. همه اینها در حالی است که با توجه به نرخ بالای ثبت‌نام‌کنندگان زن در تحصیلات عالی، درصد کمی از آنان در پست‌های مهم مدیریتی و شغلی فعالیت دارند.