یاسین نمکچیان

تصور بسیاری از کارشناسان و فعالان عرصه فرهنگ این است که کتاب کالای غریبی در جامعه ایرانی است و سال‌هاست که مردم این کالا را از سبد مصرفی شان حذف کرده‌اند. به هر حال اگرچه بخش وسیعی از جامعه فرهنگی چنین تصوری دارند، اما واکاوی بازار کتاب حکایت دیگری را روایت می‌کند. این موضوع درستی است که تیراژ کتاب در سال‌های اخیر به شکل قابل‌توجهی کاهش پیدا کرده است و کتاب‌ها آشکارا یا نهانی با تیراژ ۵۰۰ نسخه منتشر می‌شوند، اما صرف این موضوع دلیل موجهی نیست که بگوییم مردم از کتاب گریزانند و بنابراین واقعیت را به شکل ناامیدکننده‌ای جلوه بدهیم. هنوز بخش وسیعی از جامعه ایرانی طرفداران پروپا قرص کتاب به حساب می‌آیند و آثار نویسندگان مورد علاقه‌شان را با جدیت دنبال می‌کنند. اینکه تعداد کتابخوانان جامعه به نسبت جمعیت کل کشور، درصد کمتری را در برمی‌گیرند، یک واقعیت غیر‌قابل کتمان است که ریشه‌های آن را باید در شاخص‌های تاثیرگذاری به جست‌وجو نشست.

به‌رغم همه تصورها و ناامیدی‌ها، حوزه نشر پتانسیل‌های فراوانی برای سرمایه‌گذاری دارد و از این روست که هر سال تعداد ناشران فعال و عناوین کتاب‌ها مسیری صعودی را طی می‌کند. هرچند بخش قابل‌توجهی از چرخه مالی بازار نشر را کتاب‌های آموزشی و دانشگاهی شکل می‌دهند، اما تراز مالی انتشار کتاب‌های حوزه‌های مختلف هم رقم‌های قابل‌تاملی را به ثبت رسانده است. مردم کتاب می‌خوانند و از انتشار آثار مرغوب حمایت هم می‌کنند. نکته هم اینجاست که موضوع دوری گزینی مردم از کتاب، بیشتر از سوی قشری مطرح می‌شود که ار قضا تولیدکننده آثار نامطلوب هستند و معمولا جنس بنجل به دست مصرف کننده می‌رسانند. طبیعی است که نتیجه چنین تولیدی هم آن می‌شود که کالایشان از سوی مخاطب با استقبال روبه‌رو نمی‌شود. به هر روی دامنه نفوذ پدیده‌ها در هر جامعه‌ای به عوامل مختلفی بستگی دارد و در این میان نقش تبلیغات و شیوه‌های ترویج آن پدیده‌ها مهم‌ترین ابزارها به‌شمار می‌آیند. روند تبلیغ کتاب در جامعه ایرانی در سال‌های گذشته بسیار نامناسب بوده و حتی با کمی تسامح می‌توان گفت اصولا تبلیغی برای ترویج کتابخوانی صورت نگرفته است. هفته گذشته که مهم‌ترین رویداد فرهنگی کشور در شهر آفتاب برگزار شد بیلبوردهای تبلیغاتی شهر به جای آنکه کتاب را به شهروندان معرفی کنند و انگیزه بازگشت آنها به یار مهربان را شکل بدهند، در جهت معرفی مکان برگزاری نمایشگاه و پیشبرد اهداف شهرداری حرکت می‌کردند.

تجربه ثابت کرده است که جامعه ایرانی روی موج حرکت می‌کند. کما اینکه در سال‌های گذشته هم از ابزارهای ارتباطی برای شکل دادن به موج‌های مختلف استفاده شده است، اما با این حال هیچ کس برای اینکه کتاب را از طریق شبکه‌های اجتماعی به میان مردم ببرد کاری نکرده است. رسانه‌ها با کتاب فاصله گرفته‌اند و برنامه‌ای برای تبلیغ و ایجاد انگیزه در میان مخاطبان خود ندارند و رسانه ملی هم که همیشه تکلیفش با کتاب روشن بوده و غیر ‌از برنامه‌های رفع مسئولیتی روزهای نمایشگاه، تدبیری در چنته نداشته است. در چنین وضعیتی که نشانه‌ای از ترویج کتاب در جامعه وجود ندارد همین تعداد آدمی که به کتابفروشی‌ها می‌روند و کتاب می‌خرند جای شکر دارد.