تحقیر؛ پاداش نجات!

بسیاری بر این باور بودند که اسکوچیچ در این حد و اندازه نیست، او اما با نتایج خوب توانست دوران حضورش در تیم ملی را طولانی‌تر کند. این روند ادامه داشت تا اینکه اسکوچیچ سریع‌ترین صعود تاریخ تیم ملی به جام‌جهانی را رقم زد، اما حتی چنین دستاوردی هم موجب تغییر نگاه‌ها نشد. این‌بار منتقدان از این در وارد شدند که قد و قواره مربی کروات در حد همین مسابقات مقدماتی بوده و در مرحله نهایی جام‌جهانی نیاز به یک سرمربی بزرگ و بین‌المللی داریم. در چنین فضای تردیدآمیزی، روزها از پی هم می‌گذشت و فرصت از بین می‌رفت. هنوز هم این داستان ادامه دارد؛ نه کسی صراحتا از اسکوچیچ حمایت می‌کند و نه شایعات در مورد جدایی او از بین می‌رود؛ یک برزخ تمام‌عیار که انگار راه خروجی از آن نیست .

  منبع خبری؛ اخبارگوی تلویزیون!

در روزهای پایانی هفته اما بار دیگر موج خبری بزرگی در مورد تغییر سرمربی تیم ملی شکل گرفت؛ جریانی که قدرتمندتر از همیشه به نظر می‌رسید. مجری یکی از بخش‌های خبری شبکه خبر که چند روز پیش به صراحت از بازگشت کارلوس کی‌روش به تیم ملی خبر داده بود، این‌بار مدعی شد جلسه‌ای بیرون از فدراسیون فوتبال تشکیل شده که خروجی آن عزل دراگان اسکوچیچ و جانشینی او با مربی پرتغالی بوده است. در ادامه گروه بیشتری از خبرنگاران و اصحاب رسانه به این موج پیوستند و مدعی شدند وزارت ورزش و حتی نهادهای بالاتر برای حضور قدرتمندتر تیم ملی در جام‌جهانی به دنبال تغییر کادرفنی هستند. گفته شد بازگشت کارلوس کی‌روش قطعی است، مگر اینکه او پیشنهاد فدراسیون را نپذیرد که در این صورت هم یک مربی ایرانی جانشین مرد کروات خواهد شد. همین فضا، به خوبی تشنج حاکم بر فدراسیون فوتبال و تیم ملی را نشان می‌دهد. در فاصله حدود چهار ماه تا جام‌جهانی، ابتکار عمل به‌طور کامل از دست فدراسیون خارج شده و روشن نیست چه سرنوشتی انتظار تیم کشورمان را می‌کشد.

  بفرمایید دو دستگی

در شرایطی که تیم ملی فوتبال کشورمان برای حضور موفق در جام‌جهانی به‌شدت نیاز به اتحاد و همدلی دارد، چنین شایعاتی اتفاقا به دودستگی در این تیم دامن می‌زند. در جریان انتشار شایعه عزل اسکوچیچ هم شاهد موضع‌گیری صریح گروهی از بازیکنان بودیم. سردار آزمون که این روزها به عنوان جدی‌ترین حامی دراگان اسکوچیچ شناخته می‌شود و بارها قاطعانه با تغییر کادرفنی مخالفت کرده است، این‌بار هم به عنوان نخستین نفر یک استوری در حمایت از اسکوچیچ منتشر کرده است. او در این پیام ضمن تشکر از حمایت‌های دولت، خواسته بود تا پیش از جام‌جهانی چیزی در این تیم تغییر نکند. بعد از آزمون، گروه دیگری از بازیکنان تیم ملی هم این استوری را منتشر کردند؛ از علیرضا بیرانوند، شجاع خلیل‌زاده و محمدحسین کنعانی‌زادگان تا امثال علی قلی‌زاده، صادق محرمی و احمد نوراللهی. تا غروب جمعه همچنان به شمار بازیکنانی که با انتشار این استوری مشغول حمایت از کادرفنی بودند افزوده می‌شد. این اتفاق در حالی رخ می‌داد که طی ماه‌های گذشته و با پیروزی‌های پیاپی تیم ملی، برخی با نیت کمرنگ کردن نقش کادرفنی عقیده داشتند این نسل ساخته‌شده از سوی کی‌روش است که جواب می‌دهد، اما حالا می‌بینیم شمار زیادی از بازیکنان تیم ملی به حمایت از سرمربی کنونی می‌پردازند که اتفاقی معنادار است. همزمان گروهی بر این باورند که بازیکن حق دخالت در مورد کادرفنی را ندارد، اما یادتان باشد کمتر از یک ماه پیش گروهی از بازیکنان تیم ملی انگلستان به رهبری هری کین به‌شدت از گرت ساوت‌گیت در مقابل انتقادات حمایت کردند. هر چه هست آشی که در فدراسیون یا بیرون از آن پخته شده، به دودستگی و تفرقه در تیم ملی دامن زده است. حالا گروهی نشسته‌اند به شمارش بازیکنانی که این استوری را منتشر نکرده‌اند و نتیجه می‌گیرند که آنها مخالف اسکوچیچ هستند. خلاصه که ما در چنین اوضاعی عازم جام‌جهانی هستیم!

  نه؛ این رسمش نیست

هیچ عقل سلیم و هیچ آدم وطن‌دوستی مخالف حضور یک مربی مطرح و کارآزموده بین‌المللی روی نیمکت تیم ملی ایران در جام‌جهانی نیست. آشکار است که چنین اتفاقی می‌تواند به سود تیم ملی تمام شود و خوشحالی همه ما را به دنبال بیاورد، اما حتی عزل و برکناری یک آدم هم آداب خاص خودش را دارد. دراگان اسکوچیچ در شرایطی هدایت تیم ملی ایران را به دست گرفت که یوزها برای صعود از مرحله پیش‌مقدماتی کار بسیار سختی داشتند. ما باید عراق و بحرین را در منامه می‌بردیم و جای کوچک‌ترین لغزشی وجود نداشت. اگر با اسکو یا هر مربی دیگری از آن مرحله اوت می‌شدیم، کسی نمی‌توانست یقه کادرفنی را بگیرد، چون گند اصلی را مارک ویلموتس زده بود. با همه اینها اسکوچیچ مقتدرانه تیم ملی را به مرحله بعد و پس از آن به مرحله نهایی جام‌جهانی رساند. می‌شد همان زمان یک دسته گل به او داد و با تقدیر از زحماتش، سرمربی بعدی تیم ملی را معرفی کرد. می‌شد این کار را بعد از قرعه‌کشی جام‌جهانی انجام داد. حتی اگر جمع‌بندی مدیران کشور این است که امروز این اتفاق رخ بدهد، باز هم اشکالی ندارد؛ صدایش کنید و مرد و مردانه به او بگویید دیگر امکان همکاری وجود ندارد. این فرق می‌کند با آنکه اسکوچیچ را به عنوان «زاپاس» و یدکی نگه دارید و بعد اخبارگوی تلویزیون افشا کند که دنبال سرمربی بعدی هستید. این تحقیر، پاداش خوبی برای ناجی فوتبال ملی ایران در این مقطع نیست. یک درصد هم تصور کنید مربی گیرتان نیامد و ناچار به حفظ اسکوچیچ شدید؛ خب این بدبخت با کاراکتر له شده‌اش، چطور می‌تواند تیم ملی را اداره کند؟