نویسنده:الکساندرا لویت*

مترجم: طلیعه لطفی زاده

منبع: نیویورک تایمز

برخی که روزهایشان را با کسالت در اداره‌ها می‌گذرانند، کارآفرینی را درمان درد خود و سایر کارمندان ناراضی می‌دانند، اما زمانی که کسب و کار خودشان را راه می‌اندازند، متوجه می‌شوند که حقیقت چیز دیگری است. برای مثال «مایک کلیری» که مدیر بازاریابی و فروش بود، به دلیل اینکه از سیاست‌های شرکت خسته شده بود، شغل خود را رها کرد. آقای کلیری، ۸ سال پیش، پس از خرید یک امتیاز نمایندگی و یک بیزنس فعال، با تامین کنندگان و فروشندگان بدقلقی روبه‌رو شد که دائم مجبور به بحث و جدل با آنها بود. به گفته وی «شرایط خیلی یکطرفه به نظر می‌آمد، همه تعهدات و قوانین متوجه من بودند و در مقابل، کسانی که کالا و خدمات خود را به من می‌فروختند با تعهدات و قوانین بسیار کمتری روبه‌رو بودند.»

به گفته خودش، او برای اعتمادسازی، اعتبار یکی از مشتریان قبلی شرکت را افزایش داد. اما متاسفانه، مشتری در انجام پرداخت‌هایش کوتاهی کرد که منجر به از دست رفتن هزاران دلار درآمد شرکت شد.

همچنین پیدا کردن کارمندان متعهد اصلا کار ساده‌ای نبود. او گفت: «دیدن عدم تعهد واقعی کارمندان به کسب و کاری که در آن فعالیت می‌کنند، زنگ بیدارباش بسیار سختی بود.»

رکود اقتصادی اخیر، تاثیر بسزایی بر درآمد و جریان مالی کسب وکار کوچکش داشت و درآخر، به شدت مقروض شد و برای کار به یک سازمان بزرگ بازگشت.

هم اکنون، به عنوان معاون بازاریابی استراتژیک و مدیریت عملیاتی در «فدراسیون ملی بوقلمون» در اجفیلد، کارولینای جنوبی، از شغلش بسیار راضی است و حس می‌کند که کارش کمک می‌کند تا هدف زندگی‌اش را دنبال کند که حفاظت از زیستگاه‌های طبیعی است. «من خیلی خوشحالم که نهایتا در جایگاهی قرار گرفتم که به جای کارهای دیگری که انرژی من را تلف می‌کردند، درگیر استراتژی‌های سطح بالا هستم.» به گفته او «این کار حس آزادی به من می‌دهد.»

بسیاری از کارآفرینان بالقوه، متوجه نیستند که همه شرکت‌ها سیاست‌هایی دارند و نمی‌توان از آنها فرار کرد. شما مجبورید مشتریان و شرکای بی‌ادب را راضی نگه دارید و با شرایطی مواجه خواهید شد که بسیار مشابه روزهایی است که سعی می‌کردید خودتان را با نوشیدن آب خنک آرام نگه دارید. در نهایت شما متوجه می‌شوید که افراد تمایل به مشاجره دارند و به این بستگی ندارد که در چه محیطی هستند.

دلایل متعددی وجود دارند که می‌توانند شما را از ورود به عرصه کارآفرینی باز دارند. اولین دلیل این است که پیدا کردن یک بازار مناسب برای فروش کالا یا خدمات بسیار دشوار است، پیدا کردن منابع مناسب برای راه انداختن یک کسب و کار نیز به همان اندازه دشوار است و پس از آن مسائل کوچک‌تر مطرح می‌شوند. شما به عنوان موسس یک کسب‌و‌کار کوچک، خواهید دید که شما مسوول همه چیز هستید. شما باید تسلط کامل بر تولید، توزیع، بازاریابی، فروش و سوددهی شرکت داشته باشید. باید فروشندگان و کارمندان را مدیریت کنید و اداره کوچک‌ترین جزئیات مانند حسابداری، مالیات، بیمه و مجوزها نیز بر عهده شماست.

کارآفرینان بالقوه‌ای که به دنبال ایجاد تعادل بین کار و زندگی شخصی شان هستند، باید منتظر زنگ بیدارباش جدی‌ای باشند. حداقل برای چند سال اول، باید خودتان در تمام ساعات کاری حضور داشته باشید. اگر یک مشتری نیمه شب با مشکلی مواجه شود، شما کسی هستید که باید به مشتری پاسخ دهد و اگر شرکت با مشکل مالی مواجه شود، شما تنها مسوول آن هستید و باید زندگی مالی خود را فدای آن کنید. این روزها، دنیای کسب و کار سنتی دائما مورد انتقاد قرار می‌گیرد و کارآفرینی تشویق می‌شود. اما چند جنبه بسیار ارزشمند در کسب وکار سنتی وجود دارد که تا وقتی آنها را از دست ندهیم، به فکرشان نمی‌افتیم. آرامش، موقعیت اجتماعی و مزایای جانبی.

وقتی که یکی از هزار یا صدهزار پرسنل یک شرکت باشید، آرامش خیلی بیشتری دارید. شما قادر خواهید بود که تمام گرفتاری ‌های کاری‌تان را رها کنید و با آرامش خاطر به خانه بروید و به راحتی بدون اینکه آینده شرکت در خطر بیفتد موبایلتان را خاموش کنید. مسوولیت‌های تعریف شده‌ای دارید که اگر به درستی از عهده انجامشان برآیید و نتایج خوبی بگیرید، مطمئن هستید که سهم‌تان برای پیشبرد کسب‌وکار را محقق ساخته‌اید و بقیه مسوولیت‌ها بر عهده سایر افراد خواهد بود.

و اگر باهوش و خوش برخورد باشید، در یک سازمان بزرگ می‌توانید به مقامات بالایی برسید. وقتی با دوستان و خانواده‌تان درباره شغل‌تان صحبت می‌کنید، آنها نگرانی‌ای درباره کارتان ندارند. داشتن نام یک شرکت بزرگ در رزومه کاری به معنای اعتبار کاری شما است و می‌تواند درهای زیادی را به روی شما بگشاید.

درآخر، مزایای جانبی را فراموش نکنید. در یک سازمان بزرگ، بسته کاری‌ای که به شما ارائه می‌شود یک بسته است. علاوه بر دستمزد پایه، شرکت، پولی برای بیمه سلامتی و بازنشستگی شما می‌پردازد؛ اقلامی‌که برای زندگی در دنیای امروز بسیار ضروری هستند. همچنین ارزش مزایای دیگر را نیز دست کم نگیرید، مزایایی مانند ماشین، حق عضویت در باشگاه‌های ورزشی، مزایای بچه‌دار شدن، ناهار و بن‌های خرید از فروشگاه‌های بزرگ.

دنیای شرکت‌های بزرگ فرصت آشنایی با افراد بسیار زیادی را به شما می‌دهند، برخی از آنها مدیرانی در موقعیت‌هایی عالی هستند که می‌توانند شما را در مسیر کاریتان یاری کنند. آشنا شدن با افراد قدرتمند و پرنفوذ طی کار روزمره بهترین نحوه شناخت، ایجاد ارتباط و گسترش آن است.

زندگی به سبک یک کارآفرین، مناسب همه نیست. برای آقای کلیری مناسب نبود، شاید برای شما هم نباشد. قبل از اینکه تصمیم به پریدن بگیرید، درست و برای مدتی طولانی فکر کنید که قرار است چه کار کنید و برای انجام آن از چه چیزهایی باید چشم بپوشید.

* نویسنده «نقطه‌های کور: ۱۰ افسانه کسب و کار که برای قدم گذاشتن در راه موفقیت باید باورشان کنید.»