به طور کلی، هوش مصنوعی در حال بسط و گسترش آن چیزی است که تا پیش ‌‌‌از این به‌‌‌عنوان واقعیت شناخته می‌‌‌شد و دامنه هویت ما انسان‌‌‌ها به حوزه‌‌‌های جدیدی همچون نحوه برقراری ارتباطات، شبکه‌‌‌سازی و به اشتراک‌‌‌گذاری اطلاعات توسعه پیدا کرده است. علاوه بر این، موجب دگرگون شدن استراتژی‌‌‌ها و دکترین‌‌‌هایی شده که ما آنها را توسعه می‌‌‌دهیم و به کار می‌‌‌بندیم.

هنگامی‌‌‌که ما دست از جست‌‌‌وجوگری برای یافتن واقعیت بکشیم و این کار را به ماشین‌‌‌ها بسپاریم و دیگر واقعیت‌‌‌ها را آن‌طور که به چشممان می‌‌‌آمدند دنبال نکنیم، چگونه خواهیم توانست نقشی مستقل و تعیین‌‌‌کننده برای خود در جهان قائل باشیم؟

 اگر به روند واگذاری همه کارها و خودمختاری دادن به هوش مصنوعی ادامه دهیم، چه بر سر انسانیت ما و هویت خودمان به‌‌‌عنوان انسان خواهد آمد؟

در اعصار گذشته ما انسان‌‌‌ها خودمان را در مرکز و کانون همه‌‌‌چیز قرار می‌‌‌دادیم و برای خودمان نقشی محوری قائل بودیم که کمتر تحت‌تاثیر عوامل بیرونی قرار می‌گیرد و بیشتر به توانایی‌‌‌ها و نبوغ خود متکی است. درواقع در گذشته تمام تلاش ما انسان‌‌‌ها بر این بوده که با جمع شدن دور هم و تشکیل جوامع مدرن و برجسته کردن نقش کاوشگران، رهبران، مخترعان و نوآوران، یک هویت مستقل برای خود به‌‌‌عنوان انسان تعریف کنیم که همیشه و در همه حال و باوجود موانع و چالش‌‌‌های فراوان به‌‌‌طور پیوسته به دنبال کشف حقیقت و تعریف آن بوده است.

اما الان که وارد عصر هوش مصنوعی می‌‌‌شویم، همه این چیزها در حال فروریختن است و ما عملا داریم با واگذار کردن همه‌‌‌چیز به ماشین‌‌‌ها که ساخته‌‌‌وپرداخته خودمان هستند، از آن چیزی که تاکنون بخشی از هویت وجودی‌‌‌مان بوده است فاصله می‌‌‌گیریم.

ما به‌‌‌تدریج به ایفای نقش‌‌‌هایی منفعل و کم‌‌‌اثر در جهان هستی روی آورده‌‌‌ایم و دیگر آن اثربخشی و تعیین‌‌‌کنندگی سابق خود را نداریم. هنگامی‌‌‌که انجام کارهای بسیاری را بر عهده روبات‌‌‌ها و هوش مصنوعی بگذاریم، آنها به‌‌‌تدریج به‌‌‌جای ما فکر کرده و عمل خواهند کرد و ابتکار عمل و تعیین‌‌‌کنندگی را در همان حوزه‌‌‌هایی در دست خواهند گرفت که تا پیش ‌‌‌از این در انحصار انسان‌‌‌ها بوده و انجام آنها باعث تعریف هویت انسانی و تفاوت او با سایر موجودات بوده است.

 علاوه بر این، یادگیری پویا و پیوسته‌‌‌ای که هوش مصنوعی امکانش را پیدا کرده این اجازه را به او می‌دهد تا دستاوردها و نتایجی را کسب کند که همیشه به انسان‌‌‌ها اختصاص داشته و در واقع عامل بقا و نگهدارنده بشر و سازمان‌هایی بوده که به دست انسان‌‌‌ها ساخته ‌‌‌شده‌‌‌اند.

بر این اساس، با گسترش هوش مصنوعی، تعاریف از نقش انسان، الهام‌‌‌بخش بودن انسان، کامل بودن انسان و مواردی از این ‌‌‌دست، دستخوش تغییر خواهد شد و دیگر چیزی برای انسان باقی نخواهد ماند که مایه مباهات و عامل برتری او به‌‌‌حساب آید.

بنابراین در عصری که هوش مصنوعی قادر است واقعیت را پیش‌بینی کند، حدس بزند و محرک آن باشد، این امکان برای ماشین‌‌‌ها فراهم می‌شود که تعیین کند چه چیزی قرار است اتفاق بیفتد، چه باید کرد و مهم‌تر از همه اینکه انسان‌‌‌ها بهتر است در موقعیت‌‌‌های مختلف چه واکنشی نشان دهند و انجام چه‌‌‌ کارها و اتخاذ کدام تصمیم‌‌‌ها به نفع انسان‌‌‌هاست! همه اینها به آن معناست که در عصر هوش مصنوعی، این ماشین‌‌‌ها هستند که به‌‌‌جای انسان فکر می‌کنند و دست به استدلال و تعقل می‌‌‌زنند.

 نمودهای اولیه این جایگزین شدن انسان با ماشین را می‌توان در اتومبیل‌‌‌های خودران مشاهده کرد که در آنها این هوش مصنوعی است که به‌‌‌جای انسان تصمیم می‌گیرد در چه مسیری و با چه سرعتی حرکت کند و چه موقع و کجا و به چه علت توقف یا حرکت کند و تمام این کارها را بر اساس محاسبات و استدلال‌‌‌های خود و نه آنچه انسان برای او طراحی کرده انجام می‌دهد. همه این تغییر و تحولات برای انسانی که همیشه به عاملیت داشتن و محور همه‌‌‌چیز بودن عادت داشته و فقط خودش را صاحب هوش می‌‌‌دانسته بسیار چالش‌‌‌برانگیز بوده و خودکارآمدی او را به چالش می‌‌‌کشد.

پیشرفت‌‌‌های سریع و خیره‌‌‌کننده هوش مصنوعی در سال‌های اخیر باعث شده نحوه تعامل ما انسان‌‌‌ها با جهان پیرامونمان و کمیت و کیفیت تاثیرگذاری‌‌‌مان بر آن تا حد زیادی تغییر یابد و هویت ما و نقشی که قرار است در جهان آینده بر عهده بگیریم دگرگون شود. همان‌طور که در فصول پیشین کتاب هم گفته شد، در حال حاضر روبات‌‌‌ها، ماشین‌‌‌ها و به‌‌‌طور کلی هوش مصنوعی خیلی بهتر از انسان می‌توانند خیلی چیزها را پیش‌بینی کنند.

مثلا بفهمند که یک فرد در مراحل اولیه ابتلا به سرطان قرار دارد یا اینکه اتخاذ کدام تصمیم به نفع سازمان بوده و پیامدهای مثبت بیشتری را برای آن به ارمغان خواهد آورد یا انجام کدام حرکت در بازی شطرنج باعث پیروزی قطعی در آن خواهد شد و... در نتیجه نقش‌‌‌آفرینی موفق و کلیدی هوش مصنوعی در چنین حوزه‌‌‌هایی است که به‌‌‌تدریج شرایط به‌‌‌گونه‌‌‌ای رقم خواهد خورد که آن عاملی که از انسان‌‌‌ها یک‌سری کارشناس، نخبه و منشأ اثر می‌‌‌ساخته در حال محو شدن است، چراکه در آینده این عامل در اختیار هوش مصنوعی قرار خواهد داشت و انسان‌‌‌ها در این زمینه‌‌‌ها دیگر حرفی برای گفتن نخواهند داشت.

به‌‌‌عنوان‌‌‌مثال GPT-۳ را در نظر بگیرید. این سیستم پردازش و ایجاد متن قادر است کلمات را کنار هم قرار داده و دست به جمله‌‌‌سازی‌‌‌های خلاقانه‌‌‌ای بزند که تا پیش ‌‌‌از این فقط از عهده انسان‌‌‌ها برمی‌‌‌آمد. در این میان اگر فقط بخواهیم درزمینه تکمیل جملات ناتمام صحبت کنیم، هر فردی با تحصیلات و دانش معمولی خواهد توانست کاری را که GPT-۳ از عهده آن برمی‌‌‌آید انجام دهد.

 اما هنگامی ‌‌‌که صحبت از نوشتن متون تخصصی و طولانی و پیچیده به میان می‌‌‌آید و GPT-۳ در آن استاد است باید بپذیریم که انجام چنین کارهایی از عهده هر انسانی برنمی‌‌‌آید و فقط انسان‌‌‌هایی می‌توانند این کار را انجام دهند که سال‌ها در این زمینه تحصیل ‌‌‌کرده و تجربه اندوخته‌‌‌اند. هنگامی هم که صحبت از جمله‌‌‌بندی‌‌‌ها و مدل‌‌‌سازی‌‌‌های پیچیده‌‌‌تر به میان می‌‌‌آید شرایط برای انسان‌‌‌ها پیچیده‌‌‌تر و دشوارتر می‌شود. درنهایت شرایط به‌‌‌گونه‌‌‌ای رقم خواهد خورد که فقط این هوش مصنوعی است که از عهده نوشتن یکسری متون یا پردازش انبوهی از کلمات و جملات برمی‌‌‌آید و انسان‌‌‌ها از انجام چنین کارهایی عاجزند.

منبع: کتاب The age of AI: and our human future