محمدصادق جنان‌صفت

در سال ۱۶۰۴ بود که هنری چهارم (پادشاه وقت انگلستان) دستور داد مبلغی از درآمد هر معدن در این کشور برای خرید دارو و مداوای کارگران مصدوم شده در همان معادن اختصاص یابد. این اقدام شاه آن زمان انگلستان را پایه تاسیس سازمان تامین‌اجتماعی می‌دانند. در سال ۱۸۸۱ و در زمان صدارت بیسمارک در آلمان، برای رفاه کارگران قانون بیمه‌‌های اجتماعی در این کشور تصویب شد. این اقدام بیسمارک با شتاب در دستور کار سایر دولت‌های اروپایی قرار گرفت. با این همه، اصلاح تامین‌اجتماعی که آمیزه‌ای از امنیت اقتصادی و بیمه اجتماعی است در ۱۹۳۵ در آمریکا متولد شد. در ایران نیز در سال ۱۳۰۱ و در ذیل تصویب نخستین قانون استخدامی کشور، مسائل مربوط به تامین‌اجتماعی تصویب شد. سازمان تامین‌اجتماعی فعلی، یادگار همان قانون است. این سازمان با دریافت حق بیمه کارگران و کارکنان بنگاه‌ها به ویژه بنگاه‌های بخش خصوصی و بخشی از درآمد کارگران درآمدی به دست می‌آورد که باید آن را در بخش‌های تعریف شده هزینه کند. بخشی از درآمدهای سازمان تامین‌اجتماعی برای درمان کارگران و بیمه‌شده‌ها در دوره اشتغال است و بخش دیگری نیز به عنوان مزد بازنشستگی، به بیمه‌‌شده‌هایی که بر اساس قانون بازنشست شده‌اند، پرداخت می‌شود. کارکرد سازمان تامین‌اجتماعی ایران، همواره در کانون مجادله و بحث‌های میان مدیران آن، کارفرمایان و کارگران است.

کارفرمایان ایرانی می‌گویند: این سازمان که حیات مادی و منابع درآمدی‌اش وصل به بنگاه‌های صنعتی و اقتصادی است، علاوه بر اینکه در دریافت حق بیمه و برخی الزام‌ها، کارآمدی ندارد، در اداره منابع نیز از کارفرمایان استفاده نمی‌کند و به دلیل اینکه مدیر ارشد آن توسط دولت تعیین می‌شود، به دولت نزدیک‌تر است تا کارفرمایان.

از طرف دیگر، کارگران و بیمه‌شده‌ها نیز همواره به نوع خدمت‌رسانی این نهاد اعتراض دارند و معتقدند که این سازمان به میزانی که از آنها حق بیمه دریافت می‌کند، خدمت باکیفیت و مطلوب ارائه نمی‌کند. این مجادله همیشگی در دهه‌های اخیر با یک مشکل تازه مواجه شده است و آن نوع پرداخت بدهی‌های دولت به سازمان تامین‌اجتماعی است؛ به این معنی که دولت برای تسویه بدهی خود به سازمان تامین‌اجتماعی، سهام بنگاه‌های خود را پرداخت کرده و بر ابعاد تصدی‌گری این سازمان اضافه‌ کرده است.سازمان تامین‌اجتماعی ایران در چنین شرایطی و به ویژه در سال‌های اخیر با انتقاد و اعتراض مواجه شده است. راه‌حل چیست؟ چه باید کرد که این مجادله تاریخی به نوعی سازش، آشتی و رضایت برسد. راه‌حل نهایی و تجربه شده، ‌خارج کردن انحصار بیمه از دست سازمان کنونی است. این تجربه کامیابی است که اجازه می‌دهد، ‌هر نهاد و سازمان و متقاضی باتجربه، بنگاه تامین‌اجتماعی کوچک و بزرگ تاسیس کرده و در رقابت با یکدیگر، کارآمدترین نوع بهره‌برداری از منابع کارگران، کارفرمایان و بیمه‌شده‌ها را نشان دهد و در مقابل بهترین خدمت را ارائه کند. در شرایط رقابتی، متقاضیان خرید خدمات این نوع از بیمه به راحتی و در شرایط انتخاب آزاد، از یک شرکت بیمه به یک شرکت بیمه می‌روند؛ اما در حال حاضر و تا زمانی که این اتفاق بیفتد، باید در چینش مدیران به ویژه مدیرعامل سازمان تامین‌اجتماعی تحولی به نفع کارفرمایان و کارگران داده شود. این نمی‌شود که پول و منابع یک سازمان از سوی گروهی تامین شود که در اداره وجوه متعلق به خود نقشی ندارند و حتی در زمان‌هایی شاهد عملکرد این نهاد علیه خودشان هستند. رفع انحصار مدیریتی و رفع انحصار نهایی در تاسیس سازمان‌های بیمه‌گر، راه درمان است و اگر جز این باشد، این نوع مجادله که روز گذشته در اتاق تهران شاهد آن بودیم، ادامه خواهد داشت.