برای دل سوخته مادرانِ سوخت‌بران

طی سال‌های اخیر هر چه فشارهای اقتصادی و معیشتی در جامعه تشدید شده و ناامنی غذایی در میان خانواده‌ها بالاتر رفته به همان میزان نیز روی‌آوری به مشاغل کاذب و دون شأن و همین‌طور ریسک ورود به آنچه که اشتغال پرخطر و زیان‌آور عنوان می‌شود هم افزایشی نگران‌کننده و چشمگیری داشته است. برای اثبات این مدعا نباید راه دوری رفت و به ارایه فکت ناملموس و منابع غیر دسترس و نامعتبر استناد کرد و ارجاع آمار مبهم، چراکه جامعه و همه آن کسانی که اخبار را از مجاری شبکه‌های اجتماعی همواره پی می‌گیرند شاهد آن هستند که این روزها بیش از هر زمان دیگر شمار حوادث مرگبار ناشی از سوخت‌بری در سیستان و بلوچستان به‌طور فزاینده و به شکلی آشکار و ملموس افزایش یافته است.  به گونه‌ای که روزی نیست اخباری مبنی بر جان‌باختن شماری از سوخت‌بران، این فرزندان مستاصل از شغل و کار بلوچستان و این جان‌های نازنین برای لقمه‌ای نان شنیده نشود و داغ فرزندی بر دل مادری سوخته‌دل و ماتم‌زده در اقصا نقاط این استان مرزی ننشیند. باید توجه داشت که در شرایط نه مطلوب بلکه در همان وضعیت نامتعادل به قول معروف «بخور و نمیر» معیشتی و اقتصادی نیز حتی هیچ عقل سلیمی برای لقمه نانی با جان عزیز خویش بازی نمی‌کند و نیز آینده فرزندان عزیز خویش را به تباهی نمی‌کشاند که جان در کف دست گیرد برای لقمه نانی و به قیمت بی‌سرپرست کردن زن و فرزندانی! باری؛ همه می‌دانیم که سوخت‌بری یک میدان است. میدان نبرد جان برای نان که در صورت به وقوع پیوستن هر حادثه‌ای شانس جان به در بردن از دل حوادث آن و ریسک زنده ماندن سوخت‌بر بسیار بسیار پایین خواهد بود، چراکه خودروها و وانت‌بارهای حامل سوخت همچون بمب‌های متحرکی هستند که اگر دچار سوانح شوند و هدف گلوله قرار گیرند یا واژگون گردند و تصادف کنند به خاطر اشتعال‌زا بودن محموله‌‌شان که عمده آن گازوییل است یا بنزین بلافاصله و به طرفه‌العینی دچار انفجار می‌شود و 

سوخت‌بر را زنده زنده به گناه بیکاری و بی‌روزگاری و نداری می‌سوزاند و تبدیل می‌کند به مشتی خاکستر!

حال با این تفاصیل چگونه است و آدمی تا به کجا رسیده باشد و اوضاع معیشتی یک جامعه، یک منطقه و یک استان و یک سامان به چه سطحی تنزل یافته باشد که فردی حتی با علم مخاطره‌آمیز بودن چنین عمل پرخطری باز همه بلا و مصیبتش را بپذیرد و ریسکش را به جان و دل بخرد تا زن و فرزند و خانواده‌اش روزگار خود را سپری کنند.

 واقعا چگونه است؟! چگونه؟! شاید این وضعیت برای بسیاری غیرقابل تصور باشد و ناملموس اما واقعیتی رنج‌آور است.

متاسفانه سال‌های متمادی است که حوادث پرشمار سوخت‌بری و رواج این شغل کاذب و مخاطره‌آمیز هزینه‌های بسیار بالا و تبعات اجتماعی بسیار سنگینی را بر مردم و فرزندان سیستان و بلوچستان تحمیل نموده و روی‌آوری به این شغل خطرزا تاکنون چه سرمایه‌های انسانی را به کام مرگ نکشانده و چه فرزندانی را به خاطر از دست دادن پدر به پرتگاه بزهکاری و آسیب‌های اجتماعی سوق نداده و چه زنانی را بی‌سرپرست و آسیب‌پذیر نکرده.

باید پذیرفت که در طول همه این سال‌ها همواره سیاست‌گذاری و راهبرد دولت‌ها در مواجهه با پدیده بحران‌ساز سوخت‌بری به جای تمرکز بر حل ریشه‌ای مساله و برداشتن گامی اصولی و اقدامی علاج‌پذیر برای بهبود اوضاع یک اقدام کلیشه‌ای یعنی پاک کردن صورت‌مساله و مواجهه با معلول بوده و در پیش گرفتن سیاست قهری که تاکنون هزینه‌های فراوانی را این رویه روی دست مردم گذاشته و سیستم.

گذشته از اینکه سوخت‌بری سبب ناایمن شدن مسیرهای مختلف عبور و مرور اصلی و فرعی در سیستان و بلوچستان گشته و رانندگی در جاده‌ها را پرخطر کرده و ریسک حوادث جاده‌ای را بسیار بالا برده، همین تیراندازی‌های گاه و بی‌گاه به سوخت‌بران و افزایش مرگ و میر ناشی از آن نیز تا به حال برای دولت‌ها کم چالش برانگیز نبوده.

فراموش نکنیم افزایش چشمگیر حوادث مرگبار سوخت‌بری و از دست رفتن جان‌های بسیار فرزندان ایران طی هفته‌ها و ماه‌های گذشته می‌تواند ارتباط معناداری با وضعیت نگران‌کننده بیکاری و اقتصادی و معیشتی داشته باشد که در آینده نزدیک این استان را با چالش‌های متعددی مواجه خواهد ساخت. 

به هر روی پذیرفتنی و شایسته نیست در استانی که مردم آن روی گنج فرصت‌های شغلی در بخش‌های مختلف از صنعت و معدن و تجارت گرفته تا صنایع دستی و ترانزیت و گردشگری و کشاورزی و صد‌ها دیگر از این دست فرصت‌ها فرزندانش از سر بیکاری ناچار به سوخت‌بری شوند و در راه نان به آسان جان دهند آن‌وقت دولت‌ها به جای تمرکز بر علت معلول را شماتت کنند.

 

بخش سایت‌خوان، صرفا بازتاب‌دهنده اخبار رسانه‌های رسمی کشور است.