مهدی حمیدی

پژوهشگر ارشد جامعه‌شناسی

حزب P.H.M که به عنوان یک حزب دست راستی افراطی و ملی‌گرا که در دوران اوج جنگ سرد با تشکیل گروه‌های شبه نظامی در سرکوب جریان‌های سیاسی چپ رادیکال و گروه‌های سیاسی کرد به کودتاگران یاری رسانده، اکنون سال‌های سال است که روی اقتدار را ندیده است. در این انتخابات زودرس هم اردوغان، داوود اوغلو و بیشتر اعضای ارشد حزب با استفاده از فضای ملتهب و آغاز دور جدید درگیری‌های نظامی، خشونت‌های خیابانی، بمب‌گذاری و ترور، اشتباهات سیاسی صلاح‌الدین دمیرتاش و ضعف‌های عمده دو حزب M.H.P و C.H.P با ادبیاتی هشداردهنده نسبت به تکرار تجربه دوران بی‌ثباتی سیاسی و ناامنی در صورت عدم پیروزی قاطع آک پارتی، آرای لازم را برای تشکیل دولت کسب کردند.


این پراکندگی جغرافیایی آرا، مجادله‌های انتخاباتی احزاب، درگیری‌های نظامی، خشونت‌های قومی و خیابانی و عدم تمایل هیچ‌کدام از احزاب برای حضور در دولت ائتلافی و همچنین حضور چشمگیر مردم در انتخابات- نزدیک به 90 درصد- در کنار علائم مثبت نشان از قطبی شدن جامعه‌ای است که هنوز در پله‌های ابتدایی دموکراسی قرار دارد و دارای شکاف‌های اجتماعی بسیار فعال و ناهمگن است و کار اردوغان برای هدایت آن به سمت توسعه‌ای پایدار در این وضعیت شکننده بسیار سخت است، اگرچه این به معنای رد کامل راهبرد آک پارتی نیست. با این اوصاف اردوغان، باید به فکر اصلاح برخی از سیاست‌های کلی آک پارتی در حوزه سیاست داخلی و خارجی و همچنین بازسازی ساختار حزبی باشد. در این دوره از انتخابات، لشکری از مخالفان از همه سلایق در برابر اردوغان صف‌آرایی کردند، از دوستان سابق تا دشمنان همیشگی مجدانه و مصرانه به دنبال این بودند تا ترمز قطار سریع‌السیر اردوغان را بکشند، هرچند که در نهایت روانشناسی ترس به کمک اردوغان آمد و او این‌بار هم برنده شد. اما خود او بهتر از هرکسی می‌داند که این پیروزی انتخاباتی یک پیروزی شکننده است که از دل بحرانی بیرون آمده است و نباید زیاد به آن دل‌خوش کند.


اردوغان به‌عنوان سیاستمداری باهوش و کارکشته متوجه شده که دیگر روی زمین سفت و محکم نایستاده است و روی پوسته‌ای نازک در حال حرکت است که با هر اشتباه امکان سقوط وجود دارد. با این حال اردوغان خود را در حکم رهبر عصر جدید ترکیه می‌بیند؛ در قامت یک دیکتاتور مصلح که رسالت پیشرفت و توسعه جامعه ترکیه را بر دوش گرفته است. وی بی‌شک مقتدرترین شخصیت تاریخ سیاسی ترکیه پس از آتاتورک است و در این مسیر سنگلاخ و ناهموار با سختی‌های فراوانی روبه‌روست، هرچند خاورمیانه همیشه مستعد ظهور چنین رهبرانی است، آن هم در زمانه خون و گلوله که بیشتر مردم حاضرند آزادی‌شان را فدای امنیت کنند. آک پارتی از دل شکافی اجتماعی بیرون آمده است که آتاتورک با تمام قوا در پی آن بود که روی آن سرپوش بگذارد و با جراحی این غده سرطانی را برای همیشه از دل جامعه ترکیه بیرون بکشد. حالا نه‌تنها این مهندسی اجتماعی جواب نداده که قدرتمندترین نیروی سیاسی یک دهه اخیر ترکیه از دل این شکاف بیرون آمده و خط بطلانی کشیده است بر تمام الگوهای تحمیلی و اجباری از سکولاریزم در دوران هژمونی کمالیسم. آک پارتی اکنون مهم‌ترین ضلع از اضلاع چهارگانه قدرت در ترکیه است که با همه فراز و نشیب‌هایی که داشته هنوز با فاصله زیادی از دیگر احزاب بر مسند اقتدار نشسته است.


اگر در زمان آتاتورک انگشت اشاره وی به سمت غرب نشانه رفته بود و برغربی شدن تاکید داشت، حالا در رویاهای اردوغان برای ترکیه غربی شدن محلی از اعراب ندارد و به جای آن تاکید بر مدرنیته بومی و حفظ هویت اسلامی است. آک پارتی به دنبال تحقق جامعه‌ای مدرن، دموکراتیک، توسعه یافته و در عین حال مسلمان است که اگر این مهم محقق شود، می‌تواند به الگویی مناسب برای کشورهای مسلمان منطقه تبدیل شود که یا از این سمت بام افتاده‌اند و در دام غربی‌سازی افراطی- مدرنیزاسیون اجباری- افتاده‌اند یا از آن‌سوی بام افتاده‌ و تن به رژیم‌های اقتدارگرا و مستبد داده‌اند یا سر از بیراهه بنیادگرایی اسلامی در‌آورده‌اند. آک پارتی راهی را برای اصلاح فرآیند تجدد عقیم دوران آتاتورک آغاز کرده است، همچنان که رهبران این حزب در دل سنت روشنفکری دینی ترکیه راهی را برای سازش مدرنیته با اسلام پیدا کرده‌اند یا حداقل چنین ادعایی دارند و به اعتبار آمار و ارقام می‌توان این حزب را موفق‌ترین حزب مسلمان در سال‌های اخیر خواند و همه اینها در کنار توسعه و پیشرفت روزافزون ترکیه به خصوص در عرصه اقتصادی از جمله دلایلی است که باعث اقبال و توجه ویژه احزاب کشورهای اسلامی به گفتمان این حزب شده است.


اگرچه ملی‌گرایی در جامعه ترکیه از سابقه و عمق تاریخی زیادی برخوردار است، اما تفسیر این جریان افراطی از ملی‌گرایی براساس نژاد، زبان، خون یا خاک با تغییر مناسبات سیاسی و اجتماعی در ترکیه محلی از اعراب نخواهد داشت، چرا که در نظام سیاسی ترکیه این آمادگی به وجود آمده است که هویت مردم کرد در چارچوب ترکیه به رسمیت شناخته شود و در کسب این آمادگی و انعطاف آک پارتی نقشی حیاتی بازی کرده است. اگرچه آک پارتی اولین جریان سیاسی ترکیه است که برای مساله کرد یک راه‌حل سیاسی و دموکراتیک تعریف کرده است، اما در طرز نگرش سران حزب، اسلام به‌عنوان عنصر قوام بخش و انسجام بخش جامعه در نظر گرفته می‌شود، نه ریشه‌های نژادی یا زبانی و بنابراین نباید در مورد حل این مساله در کوتاه مدت زیاده از حد خوش‌بین بود. حل این مساله در گرو تغییر قانون اساسی ترکیه و پذیرش حقوق زبانی و فرهنگی مردم کرد است که آک پارتی گام‌های ابتدایی را در این زمینه برداشته، اما راه‌حل دموکراتیک این مساله نیازمند تحول بنیادی سیستم دولت-ملت در ترکیه براساس الگوی یک دولت، یک ملت، یک زبان به سیستم دولت-کشور مبتنی بر حقوق شهروندی و قبول فدرالیسم است که نظام سیاسی ترکیه هنوز راه زیادی برای رسیدن به این نقطه دارد.


با این تفاسیر باید فاتحه M.H.P را خواند، چرا که موجودیت سیاسی M.H.P در گرو بحرانی ماندن مساله کرد و بالاخص وابسته به حیات پ‌ک‌ک است. زمانی که برای مساله کرد یک راه‌حل سیاسی و دموکراتیک پیداشود و بالطبع موجودیت پ‌ک‌ک به‌عنوان یک گروه مسلح چریکی هم زیر سوال برود، نفس‌های M.H.P هم به شماره می‌افتد. اگر تاکنون M.H.P با تکیه بر ملی‌گرایی افراطی بر حفظ هویت ملی ترکی پافشاری می‌کرد و با انکار و نفی کرد حاضر به پذیرش هویت آنها نبود، با آغاز مجلس ناچار است با آنها در زیر یک سقف برای کشور ترکیه تصمیم‌گیری کند. این خبر بد، وقتی تکمیل می‌شود که با حضور H.D.P در مجلس علاوه بر عنصر کرد راه برای چپگرایان رادیکال هم هموار شده است که به لحاظ تاریخی دشمن خونی M.H.P محسوب می‌شوند. موجودیت M.H.P و P.K.K درهم تنیده است و وجود یکی از آنها به وجود جریان دیگر مشروعیت می‌بخشد؛ نفی و انکار هویت کرد توسط ملی‌گرایان افراطی M.H.P در ترکیه به وجود جریان‌های رادیکال و مسلحانه کرد منجر شد و از آن سو عملیات‌های چریکی و نظامی پ‌ک‌ک به تقویت و تهییج افکار ملی‌گرایانه و بسیج احساسات عمومی در جامعه ترکیه منجر می‌شد که آک پارتی با یک استراتژی حساب شده گوی و میدان را از دست این دو جریان خارج کرد و ابتکار عمل را به دست گرفت.