با حراج به سبک ایرونی مخالفم

غزال صادقی

بخش نخست

کامران عدل

روزی با یک احساس کودکانه تصمیم گرفتم عکاس بشوم.

راستش را بخواهید به دنبال ماجراجویی بودم. مثل تمام پسربچه‌ها. ولی آنچه را نمی‌دانستم بعد و حجم آن بود. عقلم نمی‌رسید. حالا هم نمی‌رسد. آنقدر که این حجم بزرگ است... کهکشانی است... انتها ندارد...

کامران عدل را بیشتر به خاطر عکس‌های «معماری‌اش» می‌شناسند.اما به قول خودش «هر جور عکس را که بگویید گرفته است» نمایشگاه عکسش درباره سیب‌زمینی‌ها، غمزه خاک، نمایشگاه عکس گربه‌های ولگردش و این بار نمایشگاهی با ۵۰ عکس از هر مجموعه‌ای برای نشان دادن ۵۰سال عکاسی حرفه‌ای‌اش و باز البته خودش می‌گوید؛ این گفته کمی دروغ و راست دارد، چون من ۴۸سال است که عکاس حرفه‌ای شده‌ام و خلاصه آنکه در عکاسی دستی بر همه چیز دارد و علاقه فراوانی دارد تا تمام قوانین حاکم و همیشگی در عکاسی را به هم بریزد و راه تازه‌ای را تجربه کند و باز هم خودش می‌‌گوید: «عکس‌های من با تمام عکس‌های دنیا متفاوتند، زیرا خودم عکاس گردن‌کلفتی هستم.»

چرا عنوان «نیم‌قرن حرکت» را انتخاب کردید؟

این نمایشگاه به مناسبت ۵۰سال عکاسی حرفه‌ای من است و اولین عکس این مجموعه متعلق به سال ۱۳۳۴ که ۵۴سال پیش است و چون این نمایشگاه تازه داشت افتتاح می‌شد، نام نیم‌قرن حرکت را روی آن گذاشتیم و در آن ۵۰عکس به نمایندگی هر سال از عکاسی حرفه‌ای من است.

پس با این حساب ما از هر سال یک عکس داریم؟

نه اتفاقا به این صورت کار نکردیم. به عنوان مثال هر سه عکس مجموعه قم متعلق به سال ۱۳۵۸ هستند؛ یعنی هیچ دلیلی نبود که در انتخابم از هر سال یک عکس انتخاب کنم.

انتخاب عکس‌ها به چه صورت بود؟

۹۰درصد عکس‌هایی که در این نمایشگاه می‌بینید به انتخاب خانم نوبشری مدیر گالری آران انجام گرفت.

عکس‌ها بر چه اساسی انتخاب شد؟

صحبت از انتخاب یک مجموعه برای یک نمایشگاه بسیار خاص است. این است که نگاه مردم و گالری‌دار نسبت به انتخاب عکس نسبت به نگاه مردم و گالری‌دار در ایران فرق می‌کند، یعنی اینکه در اروپا و آمریکا در یک نمایشگاه عکس، عکس‌هایی کاملا رئالیستیک یا به قول ایرونی‌ها رئال می‌تواند مورد توجه باشد، مثلا پرتره چارلی چاپلین، عکس جنگ الجزایر یا بوسنی یا حتی شیرجه رفتن یکسری کودک در آب، در ایران به هیچ عنوان یک چنین عکس‌هایی موفق نیست. در ایران نمایشگاه‌هایی موفق هستند که عکس‌ها کمی آبستره باشند و اگر طنز هم داشت که چه بهتر، به همین دلیل هم است که طی ۱۰ سال اخیر که من نمایشگاه گذاشتم نمایشگاه من خیلی موفق بوده چون من این نکته را بدون اینکه درباره‌اش حساب و کتاب خاصی داشته باشم یا بدانم رعایت کردم، به عنوان مثال زمانی که من عکس سیب‌زمینی‌ها را گرفتم فکر برپایی نمایشگاه را نداشتم، اما خانم برادران بعد از دیدن عکس خواست تا من نمایشگاهی داشته باشم یعنی وقتی این نمایشگاه را گذاشتم و دیدم که نگاه مردم به این گونه است و خب تاندانس فعلی نیز چنین است،‌ بنابراین عکسی که می‌خواهد روی دیوار رود باید این دو نکته آبستره بودن یعنی زیاد مشخص نباشد که چیست و یکی هم که طنز خاصی داشته باشد.

عکس‌هایی که در این نمایشگاه می‌بینیم ممکن است طنز داشته باشند، اما رئال هم هستند. فروش اینها به چه صورت بود؟

عکس‌هایی که در مجموعه هستند همه رئالیستیک هستند، اما بعضی از آنها در کنار این رئال بودنشان طنز هم دارند که فروش رفتند، اما تعدادی دیگر که در آنها طنز ندارد نمی‌گویم که موفق نیست، بلکه مردم در مواجهه با آن، بسیار هم با علاقه و عشق درباره‌اش صحبت می‌کنند، اما به خاطر خشونت حاکم بر بعضی از آنها خریداری ندارد، مانند عکس سینه‌زن‌ها که مردم با آن ارتباط برقرار نکردند، تنشان می‌لرزد آن را دوست دارند، اما به خاطر خشونت آن را نمی‌خواهند.

مشخص‌ترین طنز را در عکس آرایشگاه اصغر ملکی می‌بینیم، آیا تمام نسخه‌های این عکس فروش رفتند؟

این عکس مطابق گفته‌های من تا الان باید ۱۰ نسخه می‌فروخت، اما شاید عدم فروش آن به این خاطر باشد که حجب و حیای ایرونی باعث این باشد تا کسی این عکس را نخرد و به دیوار خانه نزند، اما طنز آن، طنز عجیبی است، اما سایر عکس‌ها روی آن صحبت کردیم.

در این میان کدام عکس فروش بیشتری نسبت به بقیه داشت؟

عکس «تمام شد» متعلق به سال ۱۳۸۵ بیشترین فروش را داشت که باید بگویم فروش آن مایه تعجب من بود.

چرا؟

خب عکسی بود، اما اینکه انتخاب اول من و سلیقه شخصی من باشد نبود، من توضیح دادم که انتخاب این مجموعه عکس‌ها به عهده من نبود و اگر من قرار بود از این مجموعه ۵۰ تایی ۲۰ عکس انتخاب می‌کردم قطعا این عکس در این مجموعه ۲۰ تایی جایی نداشت، اما خب نکته جالب این بود که هر سه نسخه قابل فروش این «تمام شد» و ما دیگر نمی‌توانیم نسخه دیگری را بفروشیم.زیرا برای هر کدام از عکس‌ها ۵ نسخه وجود دارد که سه تای آن به فروش می‌رسد و ۲ تای باقی مانده به حراج می‌روند.

کدام عکس‌ها را برای بردن به حراجی انتخاب می‌کنید؟

مجموعه سینه‌زنی، ۲ عکس مجموعه قم، شب‌های بی‌برقی که البته در اینجا نیز انتخاب عکس‌های حراج با من هست و نیست، چون در اینجا هم انتخاب را به عهده خانم نوبشری گذاشتم، زیرا ایشان سلیقه انتخاب برای خارج از کشورشان از من طبیعتا بهتر است.

با توجه به صحبت‌ها و بحث‌های فراوانی که در حاشیه حراجی‌های دبی و واقعی نبودن ارقام فروش این حراجی‌ها مطرح کرده‌اید، حال تصمیم دارید خودتان در آن شرکت کنید؟

من سال آینده در حراجی دبی کریستی و بونمز شرکت می‌کنم و هیچ کدام را تحریم نمی‌کنم و حتی در مصاحبه‌هایم گفته‌ام که با اساس حراجی‌ها مخالف نیستم بلکه با حراج ایرونی و سیاه بازی‌ مخالفم، من اگر عکسم به آنجا برود ۴هزار دلار فروش کند خیلی خوشحال می‌شوم، اما در فرقه و فکر من دروغ نیست من نیازی ندارم عکسی را که ده‌هزار دلار فروختم، بگویم ۴۰هزار دلار فروخته‌ام چون نیازی هم به پز دادن ندارم. اگر من به حراجی بروم و یک رقم دروغی را به عنوان فروشم بگویم فرداش این قضیه روشن شود، تمام آبروی ۵۰ ساله خودم را به خطر انداختم. من می‌توانم، نمی‌خواهم برای یک عکس دروغ بگویم و مطمئن باشید بعد از این حرف‌هایی که در طول مدت این حراجی‌ها گفتم هستند کسانی که همیشه به دنبال من باشند تا از من یک گزکی بگیرند.

قیمت نسبی که خودتان برای ارائه عکس‌های‌تان به حراجی‌ها می‌دهید چقدر است؟

تقریبی هم نمی‌شود گفت. به عنوان مثال من ماه آینده عازم دبی هستم برای ترتیب دادن یک نمایشگاه عکس در یکی از گالری‌های آنجا. حالا باید ببینم چه فرمی از عکس‌های من رامی‌خواهند انتخاب کنند، اما آن چیزی است که قیمت‌ها در گالری دبی نسبت به ایران فرق می‌کند و باز قیمت کارها در گالری دبی نسبت به یک حراج در همان دبی متفاوت است، حراج یک چیز استثنایی است، مثلا ممکن است عکس من در گالری بین ۲ تا ۴هزار دلار به فروش برسد و در حراجی این رقم به ۱۰هزار دلار هم برسد، اما عمرا ۴۰هزار دلار یا ۲۰هزار دلاری که ایرونی‌ها می‌گویند نیست.

در این نمایشگاه کدام عکس را بیشتر از همه دوست دارید؟

تعصب خاصی راجع‌به‌ هیچ کدام آنها ندارم، هر کدام از آنها احساس خاصی را دارد که برای من یک خاطره و دیدگاهی را زنده می‌کند، ولی دیدی که من در این دو عکس «تخت‌ جمشید» داشتم را هیچ کس نداشته و هیچ کس این عکسی را که من از تخت جمشید گرفتم به این شکل نگرفته برای اینکه این عکاسی فرم است، عکاسی تخت جمشید نیست. به عبارت ساده‌تر یک عکاسی فرم است که تخت‌جمشید در آن است.