ریشه‏‏‌یابی بحران قفقاز

درواقع اگر در جنگ ۴۴ روزه سپتامبر ۲۰۲۰ منازعه بر سر قره‌‌‌باغ کوهستانی بود، این بار باکو ایجاد کریدور زنگزور –لاچین در جنوب ارمنستان را هدف‌‌‌گذاری کرده است. کریدور و منطقه‌‌‌ای که مستقیما با امنیت، منافع و جایگاه ژئوپلیتیکی ایران در قفقاز جنوبی ارتباط پیدا می‌کند. نباید فراموش کنیم قفقاز جنوبی از لحاظ ژئوپلیتیک برای ایران بسیار حائز اهمیت است زیرا راه مواصلاتی است که ایران را به اروپا و اوراسیا متصل می‌کند و اهمیت کریدور شمال به جنوب و ترانزیتی این منطقه بر کسی پوشیده نیست. از همین رو شاهد هستیم که ایران نیز در برابر این کنش‌‌‌های باکو به واکنش دست زد و نه‌تنها پاسخ آنها را از مجاری دیپلماتیک داد بلکه در مهر و آبان ماه سال گذشته اقتدار نظامی خود را نیز با برگزاری رزمایش در مرزهای مشترک با جمهوری آذربایجان و این سوی ارس به نمایش گذاشت.

در عین حال پیش از پایان سال نیز خبری از سوی جمهوری آذربایجان منتشر شد مبنی بر اینکه یک هواپیمای نظامی متعلق به جمهوری اسلامی ایران در امتداد مرز دو کشور از مسیر منطقه «زنگلان» به سمت منطقه «بیله‌‌‌سوار» پرواز رفت و برگشتی را بدون توقف انجام داد. اما این اقدامات ایران چه در حوزه پاسخ دیپلماتیک و چه پاسخ نظامی بسیار محدود نه تنها منجر به آن نشده است که باکو از اقدامات خصمانه علیه تهران دست بکشد بلکه حتی در روزهای اخیر شاهد تشدید تنش از سوی آذربایجان هستیم. در این رابطه می‌توان به احضار چند‌باره سفیر ایران در باکو و اخراج چهار دیپلمات ایرانی اشاره کرد.

طبق گزارش‌‌‌ها، در تاریخ ۱۵ فروردین، سید‌عباس موسوی، سفیر فوق‌العاده و تام‌الاختیار جمهوری اسلامی ایران در جمهوری آذربایجان به وزارت امور خارجه احضار شد. بنا بر ادعای وزارت خارجه باکو، در دیدار مقام‌‌‌های جمهوری آذربایجان با عباس موسوی «به دلیل اقدامات تحریک‌آمیز اخیر کشورش در رابطه با (جمهوری) آذربایجان، نارضایتی شدید به سفیر ایران ابراز شد». همزمان رسانه‌‌‌های جمهوری آذربایجان خبر دادند که وزارت خارجه این کشور خواستار اخراج چهار کارمند سفارت ایران شده است. طبق بیانیه ادعایی وزارت خارجه باکو، «به اطلاع سفیر ایران رسانده شد که چهار نفر از کارکنان سفارت ایران به دلیل فعالیت‌‌‌های منافی با وضعیت دیپلماتیک و مغایر با کنوانسیون ۱۹۶۱ وین در مورد روابط دیپلماتیک، توسط دولت آذربایجان عنصر نامطلوب اعلام شدند و از آنها خواسته شد ظرف ۴۸ ساعت خاک آذربایجان را ترک کنند.» با این دست‌فرمانی که باکو در پیش گرفته دور از تصور نیست که حتی روابط دیپلماتیک بین دو کشور قطع و سفرا فراخوانده شوند.

در این بین به نظر می‌رسد که ایران باید در سیاست‌‌‌هایش در قبال باکو تجدیدنظر کند اما هر سیاستی را که در پیش بگیریم باید هزینه فایده آن مورد ارزیابی قرار گیرد و به گونه‌‌‌ای اقدام نشود که به ضرر منافع ملی کشور تمام شود. یعنی حتی اگر جمهوری آذربایجان مایل باشد ایران را به سمت تنش بیشتر سوق دهد، تهران نباید بی‌‌‌گدار به آب بزند. آن هم در شرایطی که به تازگی با آشتی ایران و عربستان شاهد تحرک جدیدی در عرصه سیاست خارجی کشور هستیم. البته یک گزینه دیگر هم آن است که جمهوری آذربایجان تصمیم گرفته باشد که انتهای این ماجرا به تنش تمام‌عیار ختم شود که در این صورت ایران هر سیاستی را در پیش بگیرد آنها بهانه‌‌‌ تازه‌‌‌ای مهیا خواهند کرد. در چنین فضا و شرایطی، مانورها و نمایش قدرت نظامی ایران باید به گونه‌‌‌ای باشد که اگر آذری‌‌‌ها تصمیم به عبور از خطوط قرمز ایران گرفته‌‌‌ باشند، منجر به بازدارندگی شود.

اما پرسش اصلی این گزارش آن است که جمهوری آذربایجان که نسبت به ایران کشوری کوچک است چه تصور و ذهنیتی دارد که فکر می‌کند می‌تواند در برابر ایران که موقعیت ژئوپلیتیک و جمعیت بالایی دارد، بایستد؟

در توضیح این موضوع می‌توان گفت بخشی از این مساله به قالب‌‌‌بندی ذهنی سیاستمداران بازمی‌گردد. سیاستمداران معمولا تصور می‌کنند که صرفا به دلیل بعد سخت قدرت، کشورهای کوچک‌تر قدرت مانور کمتری در برابر آنها خواهند داشت. اما به این نکته باید توجه داشت که امروز سیاستمداران نباید صرفا قدرت را در داخل مرزها تعریف کنند بلکه در دنیای کنونی آنچه روابط یک کشور را با کشورهای همسایه و دورتر تعریف می‌کند، بحث وابستگی متقابل است.  به همین دلیل نیز جمهوری آذربایجان عمق استراتژیکش را نه در داخل مرزها بلکه خارج از مرزها تعریف می‌کند. بنابراین ایران هم باید عمق استراتژیکش را فراتر از مرزها قرار دهد.

برای رسیدن به این مطلوب می‌توان اقداماتی مانند بهبود روابط با همسایگان را در دستورکار داشت تا روابط فی‌مابین به حدی به یکدیگر گره بخورد که امکان برهم خوردن آن کاهش یابد. در خصوص مساله تنش ایران و آذربایجان از آنجا که سبد سیاست خارجی ایران محدود است و ارتباطات عمیق چندانی با کشورها در منطقه و جهان نداریم این مساله باعث می‌شود برخی بازیگران دچار اشتباهاتی در ادراکات خود شوند.

همچنین پرسش دیگر اینکه آیا باکو صرفا به روابط خود با تل‌‌‌آویو دل خوش کرده است یا عوامل دیگری نیز مقامات جمهوری آذربایجان را به سمت افزایش تنش با ایران سوق می‌دهد؟

در عین حال ایران با هدف اینکه مانع از تداوم رویکرد خصمانه جمهوری آذربایجان شود در حوزه دیپلماتیک و نظامی چه تغییراتی را باید در سیاست‌‌‌هایش اعمال کند؟

جعفر خاشع، رئیس بنیاد مطالعات قفقاز در خصوص پشت پرده اقدامات باکو در پاسخ به روزنامه «دنیای‌اقتصاد» گفت: «این اقدامات جمهوری آذربایجان باید در سه سطح نخست محلی و داخلی جمهوری آذربایجان، دوم سطح قدرت‌‌‌های منطقه‌‌‌ای و سوم در سطح قدرت‌‌‌های کلان بین‌المللی بررسی شود.»

خاشع درباره سطح داخلی و محلی توضیح داد: «در سطح داخلی، ساخت سیاسی قدرت در آذربایجان به گونه‌‌‌ای است که الهام علی‌‌‌اف مشروعیت و تداوم حکومتش را از داخل کسب نمی‌‌‌کند بلکه از طریق وعده وعیدهایی که از سوی کشورهایی چون انگلیس و آمریکا می‌گیرد این مشروعیت برایش حاصل می‌شود. بنابراین حاکمیت در جمهوری آذربایجان ناچار است یکسری از سیاست‌‌‌های آنها را اجرا کند.» این کارشناس ادامه داد: «در بعد خارجی، رژیم اسرائیل نیز در این ماجرا نقش دارد و این روزها که کابینه نتانیاهو در داخل دچار تنش است به سمت افزایش اقدامات تنش‌‌‌زا در بیرون از مرزها از جمله بین تهران و باکو روی آورده است.» خاشع تاکید کرد: «در بحث کلان نیز به نظر می‌رسد این تنش‌‌‌ها با عادی‌‌‌‌سازی روابط ایران با کشورهای عربی از جمله عربستان سعودی ارتباط دارد. درواقع برخی که به دنبال جنگی در منطقه هستند که ایران یک طرف آن باشد وقتی این آشتی را مشاهده کردند، می‌‌‌خواهند در سوی دیگر برای ایران هزینه‌تراشی کنند.»