به گزارش الشرق‌الاوسط، در ادامه این مطلب آمده است: قرن کنونی برای خاورمیانه دردناک از راه رسید. تروریسم نمادهای هیبت نیویورک و واشنگتن را کوبید و امپراتوری زخمی وارد یک فرآیند تنبیهی شد که بارزترین آن ماجراجویی عراق بود. لبنان برای پیوستن به فهرست آسیب‌‌‌دیدگان درنگ نکرد. ترورها در آن با مداخلات و شکستن نهادها آمیخته شد. سپس دهه دوم به پیش آمد که رو به همه خطرات باز بود. بهار رویاهای جوانان خشمگین و ناامید را نوازش کرد. و خیلی زود مشخص شد در شرایطی نامساعد ظاهر شده است.

ستیزه‌جویان به داخل قطار پریدند و بر آن مسلط شدند. بوی جنگ‌‌‌های داخلی به مشام ‌‌‌رسید و شبه‌‌‌نظامیان نقشه‌‌‌ها را نقش بر آب کردند و بهار به پاییزی تیره و بمب‌گذاری‌شده تبدیل ‌‌‌شد. این توفان میلیون‌‌‌ها پناهنده و مردمانی کشته و زخمی به دنیا آورد. فقر و ترس بیشتر شد و «قایق‌‌‌های مرگ» ضیافت‌‌‌های تازه‌‌‌ای برای ماهی‌‌‌های دریا یافتند. ایران ممکن است احساس کند که نیاز به تنظیم مجدد سیاست خود در منطقه دارد. یا برای مواجهه با چالش‌‌‌های داخلی، به‌ویژه با توجه به تیرگی روابطش با اروپا پس از مشارکت پهپادهایش در عملیات روسیه در اوکراین به یک وقفه تمام‌وقت نیاز دارد. به موازات آن، چین تنها کشور در باشگاه بزرگان بود که به دلیل موفقیتی که منافع آن دو کشور و خود او را در یک زمان تضمین می‌کند، قادر به گفت‌‌‌وگو با هر دو طرف بود.

کلید چینی نه تنها فرصتی برای سعودی و ایران است، بلکه یک فرصت برای کشورهایی است که نهادهای آنها به دلیل چند عامل از جمله کشاکش‌‌‌های منطقه‌‌‌ای در داخل و پیرامون آنها دچار گسستگی شده‌‌‌اند. اما کلید چینی جادویی نیست. فرصتی را فراهم می‌کند که کشورهای علاقه‌‌‌مند به بازگرداندن ثبات خود باید از آن استفاده کنند. در بیانیه پکن عبارتی وجود دارد که باید موجب تأمل کشورهای منطقه بشود.

عبارتی است که از تاکید دو طرف (سعودی و ایران) بر «احترام به حاکمیت کشورها و عدم‌مداخله در امور داخلی آنها» صحبت می‌کند. احترام به حاکمیت کشورها در عمل امکان‌پذیر نخواهد بود مگر اینکه جریان‌‌‌های اثرگذار در کشورهای دچار مداخلات به دور از توزیع حکومت در میان جناح‌‌‌ها به زندگی زیر سقف منطق حکومت و نهادهای آن برگردند. این امر در مورد عراق صادق است که تلاش می‌کند منطق حکومت را به قیمت منطق جناح‌‌‌ها احیا کند و بر یمن، لبنان و سوریه باوجود تفاوت‌‌‌ها در موارد مختلف می‌تواند صادق باشد.

چین یک غول جمعیتی، اقتصادی و نظامی است و در دوران مردی زندگی می‌کند که قدرتمندترین جانشین مائوتسه تونگ است. چین تلاش می‌کند با منطق همکاری و شکوفایی پیشرفت کند و پیروز شود نه با منطق آتش. در بحران‌ها عاقلانه قرار می‌گیرد و بدون لغزش تا حدی که توانایی خود را برای بخشی یا حمایت از راه‌‌‌حل مختل کند. شاید این توضیح‌دهنده اظهارات اخیر رئیس‌جمهوری اوکراین باشد. زلنسکی می‌‌‌داند که جنگ طولانی برای روسیه گران تمام می‌شود، اما برای کشورش کشنده است. بنابراین، واضح است که او به دنبال کلید چینی است، شاید پس از استفاده در خاورمیانه در اوکراین از آن استفاده ‌‌‌شود.

منطقه بسیاری از خون و ثروت خود را هدر داد و برای بیشتر از آن آماده شد. در دهه سوم، خاورمیانه همچنان به درگیری‌‌‌ها و خسارات خود ادامه می‌‌‌داد. جنگ روسیه در اوکراین مرکز توجه را از خاورمیانه پر از درگیری‌ها ربود. گزارش‌‌‌ها صاحب گزارش‌‌‌ها را فریب دادند و این درگیری طولانی‌مدت به دلیل تاثیراتش بر قیمت انرژی و نرخ نان به مجازاتی برای هر دو طرف، همچنین برای جهان تبدیل شد. روسیه در دام اوکراین فرو غلتید و غرب نیز با آن غرق شد.

بسیاری از دولت‌‌‌ها زیر سایه ترس، انتقام و اشتهای باز، آنچه را که زیر بال‌‌‌هایشان می‌‌‌گذرد، از یاد بردند. میلیون‌‌‌ها مرد و زن جوان جهان را در تلفن خود می‌‌‌خوانند و می‌‌‌خواهند به رودخانه پیشرفت بپیوندند. آنها خواهان آموزش مدرن، فرصت‌‌‌های شغلی، مراقبت‌‌‌های بهداشتی واقعی و جامعه‌‌‌ای هستند که درها را به روی رفاه و نوآوری باز کند. آنها نمی‌‌‌خواهند تنها هیزمی برای ادامه جنگ‌‌‌های اجداد خود باشند. آنها جامعه‌‌‌ای زنده می‌‌‌خواهند که از دستاوردهای فناوری برای بهبود زندگی مردم استفاده کند. آنها می‌‌‌دانند که گلوله بهتر از نان نیست و شعارها گرسنگی را فرو نمی‌‌‌نشانند.

بسیاری از دولت‌‌‌ها فراموش کرده‌اند که مردم خاورمیانه با وجود زخم‌‌‌های گذشته و دردهای حال، محکوم به زندگی مشترک زیر سقف آن هستند. و اینکه زمان حذف و تغییر ویژگی‌‌‌ها و تحمیل الگوی واحد گذشته و تمام شده است. و اینکه تاریخ معلمی مناسب نیست مگر اینکه دریچه‌‌‌های آینده را بگشاید. در نهایت دولت‌‌‌ها باید به پرسش‌‌‌های نسل‌‌‌های جدید که خواستار رفع مشکلات با ذهنیت‌‌‌های جدید و روش‌های نوین هستند پاسخ دهند.

این باور افزایش یافته که خاورمیانه نمی‌تواند دهه‌‌‌های آینده را مانند دهه‌‌‌های گذشته پشت سر بگذارد. و جنگ‌‌‌های فرسایشی باز چیزی جز لغزش و آشفتگی بیشتر را وعده نمی‌‌‌دهند. بودجه‌‌‌ها را می‌‌‌بلعند و مانع از همگامی آنها با انقلاب‌‌‌های متوالی فناوری می‌‌‌شوند. گزینه اقامت دائم در توفان، حال را خونین می‌کند و آینده را می‌‌‌کشد.

در سایه این تصویر، تماس‌‌‌های سعودی و ایران از حدود دو سال پیش در سلطان‌نشین عمان آغاز شد. جلسات آشنایی برای درک ترس‌‌‌ها و نگرانی‌ها و میزان تمایل برای برون‌رفت از وضعیت حاکم. در این شرایط، عراق در دوران حکومت مصطفی الکاظمی به دنبال فرصتی برای کمک به ثبات منطقه بود تا از باقی ماندن به عنوان عرصه کشاکش و فرسایش دور شود. الکاظمی نشست‌‌‌های گفت‌‌‌وگوی سعودی و ایران را که بیش از ۳۰ ساعت به طول انجامید و موضوعات دوجانبه و منطقه‌‌‌ای را دربرمی‌‌‌گرفت مدیریت کرد. آخرین جلسه نشان داد که موضوع احیای روابط نزدیک شده و بغداد انتظار داشت سطح نمایندگی در مذاکرات از امنیتی به دیپلماتیک ارتقا یابد.

حقیقت اینکه بستن یک صفحه طولانی از رویارویی، تردیدها و درگیری‌‌‌ها نیاز به هاله یک ضامن بزرگ بین‌المللی داشت که بتواند عمیقا با هر دو طرف گفت‌‌‌وگو، سخن بگوید. این‌گونه بود که ایده «کلید چینی» برای تضمین باز شدن دری که برای چند دهه بسته بود متولد شد. و از آنجا که منافع سنگ زیربنای روابط است، می‌توان ابتکار چین را برای مشارکت در اولین حضور بین‌المللی خود در قالب یک حامی و ضامن برای خروج از تونل یک بحران پیچیده منطقه‌‌‌ای که فصل‌‌‌های آن را طولانی کرده است، درک کرد. شاید مهم‌ترین تضمین این باشد که غول چینی با ایران و عراق مشارکت راهبردی برقرار کند و اقتصاد آن در سال‌های آینده به انرژی دو کشور بستگی داشته باشد که برای تداوم نبض رشد در این اقتصاد حیاتی است.