اما آنچه این تردیدها را تبدیل به جو بدبینی گسترده در میان بخش مهمی از افکار عمومی و نخبگان و تحلیلگران سیاست خارجی کرد، مواضع رئیس‌جمهور چین نسبت به جزایر سه‌گانه ایرانی در خلیج فارس بود که در جریان سفر شی جین پینگ به ریاض در اوایل ماه گذشته مطرح شد. شی در جریان دیدار چهار روزه از ریاض و حضور در سه نشست دوجانبه و منطقه‌ای، از مواضع جدیدی رونمایی کرد که باعث غافلگیری تصمیم‌گیرندگان ایرانی شد.

در جریان نشست چین و شورای همکاری، پکن پای بیانیه پایانی را امضا کرد که در آن از ایران خواسته شده بود تا مساله جزایر را از طریق مذاکره با دولت‌های عربی حل و فصل کند. بند دوازدهم بیانیه شورای همکاری خلیج فارس و چین که در آن نشست به امضا رسید، گمانه‌‌زنی‌‌ها در تهران را تا آنجا پیش برده که گروهی از کارشناسان معتقدند چین در عمل با امضای این بیانیه، نه تنها به صورت یک‌طرفه، قرارداد ۲۵ ساله  همکاری با ایران را لغو کرده بلکه تعرضی نیز به حاکمیت یکپارچه ایران بر جزایر ایرانی خلیج‌فارس دارد.

این رویداد ضمن اینکه حساسیت افکار عمومی ایرانیان را برانگیخت، موجب شد تا آن دسته از کسانی که هنوز معتقد بودند مزایای همکاری با اژدهای زرد از طریق توافق ۲۵ ساله بالاست، از خوش‌بینی خود کم کرده و با احتیاط بیشتری نسبت به چشم‌انداز روابط تهران و پکن در سال ۲۰۲۳ سخن بگویند.

مضاف بر این، این موضع‌گیری جدید چین-از کشوری که تلاش کرده تا از اختلاف‌افکنی میان کشورها خودداری کند و به مسائل داخلی دولت‌ها نیز کاری نداشته باشد- در یک مناقشه نیم‌قرنی میان ایران و دولت‌های عرب خلیج فارس باعث طرح برخی پرسش‌ها و دیدگاه‌ها مبنی بر رونمایی چین از یک جهت‌گیری جدید در سیاست منطقه‌ای شده که چندان با رویه‌های سنتی و متعارفی که از این کشور می‌شناختیم، سازگار نیست.

در نتیجه برای تصمیم‌گیرندگان جدید دولت در جمهوری اسلامی ایران که گرایش به سمت شرق دارند و اولویت خود را در طول نزدیک به دو سال گذشته به سمت چین و روسیه تعریف کرده و وزن بیشتری به آن داده‌اند، می‌تواند یک هشدار باشد که با توجه به رویکرد اقتصادی و منفعت‌محور چین در نظام بین‌الملل، نمی‌توان روی رویکرد موازنه‌جویانه آن حساب باز کرد.

ارزش افزوده همکاری

تحلیلگران حجم تجارت چین و عربستان و گسترش همکاری‌ها در ابعاد چندجانبه که در سفر شی خود را در امضای قراردادهایی به ارزش ۳۰ میلیارد دلار جلوه‌گر ساخت و مقایسه آن با تجارت کمتر از ۲۰ میلیارد دلاری تهران و پکن را گویای این واقعیت می‌دانند که ترجیح چین در همکاری با دولت‌های خاورمیانه بازیگرانی است که ارزش افزوده اقتصادی و حتی سیاسی بیشتری از ایران داشته باشند.

جدا از مسائل اقتصادی و تجاری عربستان و چین با محوریت انرژی و امنیت انرژی در خلیج فارس، وزن سیاسی عربستان از دو منظر برای چین حائز اهمیت است. منظر اول قرار داشتن عربستان در جبهه ایالات متحده است که وزن این بازیگر را برای چین در زمان یارگیری سیاسی و در شرایطی که زمینه برای تقابل با ایالات متحده فراهم می‌شود، افزایش می‌دهد. در واقع ارزش استراتژیک سعودی برای چین به مراتب بیشتر از ایران برای چین است که در عمل جهت‌گیری خود را تغییر نظم آمریکایی در سطوح منطقه‌ای و بین‌المللی تعریف کرده است. این به این معنا است که از دید چین، آمریکاستیزی یک جهت‌گیری پایدار در سیاست خارجی جمهوری اسلامی است و لازم نیست برای جذب آن تلاش مضاعفی را انجام داد. منظر دوم وزن سیاسی عربستان در جهان عرب است که می‌تواند به عنوان یک هماهنگ‌کننده میان چین و اعراب عمل کند، همان‌گونه که اخیرا در نشست چین با دولت‌های عربی به میزبانی ریاض متجلی شد.

بنابراین طبیعی است که چین ارزش اقتصادی و وزن سیاسی در آینده نظم بین‌المللی که در آن خلیج فارس یک نقطه کانونی است را در هرگونه تنظیم سیاست با بازیگران مدنظر قرار داده و خواهد داد. اگرچه این به منزله فقدان ارزش ایران برای چین نیست و پکن با توجه به رویکرد سیاسی و اقتصادی خود به تمامی ظرفیت‌ها در جایگاه خود اهمیت داده و آن را مورد نظر قرار خواهد داد.

با این حال جمهوری اسلامی ایران در شرایط کنونی و به دلیل پایداری تحریم‌ها و ابهام بر سر احیای برجام در عمل نمی‌تواند از مزایای توافق ۲۵ ساله با چین بهره‌مند شود. کاهش حجم تجارت ایران و چین پس از خروج دونالد ترامپ رئیس‌جمهور سابق آمریکا از برجام، خروج سرمایه‌گذاران چینی به دلیل تحریم‌های بانکی، فروش نفت با تخفیف‌های زیاد و عدم سرمایه‌گذاری لازم طبق توافق از سوی چینی‌ها، اگر توافق هسته‌ای در سال جدید میلادی احیا نشود بخشی از واقعیت‌های روابط ایران با چین در سال‌های اخیر و همچنین در سال ۲۰۲۳ خواهد بود.

لزوم توازن در سیاست خارجی

در واقع برخلاف تصور رایج که چین با وجود پایداری تحریم‌ها، توافق ۲۵ ساله را اجرایی خواهد کرد، اما تحلیلگران معتقدند در شرایطی که توازن در سیاست خارجی میان شرق و غرب برقرار نباشد و تهران مجبور باشد ناگزیر از تحریم‌ها، به سمت چین گرایش پیدا کند، در چنین شرایطی توافق ۲۵ساله در مسیر ضعیف‌تری اجرا خواهد شد و زمینه برای دادن امتیازهای بیشتر بدون گرفتن ما‌به‌ازای متقابل فراهم خواهد شد.

این ذهنیت در فروردین ۱۴۰۰ و در زمانی که برنامه همکاری جامع استراتژیک میان ایران و چین در باغ ملی امضا شد، به‌صورت گسترده از سوی افکار عمومی و رسانه‌ها مطرح شد که ایران یک قرارداد ضعیف با چین امضا کرده است. از آنجا که حساسیت‌های افکار عمومی همواره عنصری مهم برای سنجش وزن و موفقیت یک سیاست خارجی فعال و بیشینه‌ساز است، تصمیم‌گیرندگان ایرانی باید ضمن تلاش برای اصلاح این ذهنیت، نسبت به مساله توازن در سیاست خارجی نیز اهتمام ویژه‌ای به خرج دهند.

مضاف بر این دو متغیر، تعیین تکلیف مذاکرات احیای برجام و لغو تحریم‌ها در سال ۲۰۲۳ دیگر واقعیتی است که پیش روی توافق ۲۵ ساله ایران و چین قرار دارد. بدون حل و فصل این مساله که از قضا برای خود چینی‌ها هم بسیار مهم است و بارها در موضع‌گیری‌هایشان نسبت به مذاکرات برجام آن را بروز داده‌اند، نمی‌توان از مزایای توافق با چین آن‌گونه که عربستان و امارات در حال استفاده از آن هستند، سخن گفت.

بررسی ابعاد توافق‌نامه همکاری جامع استراتژیک که چین با سه کشور ایران، عربستان و امارات امضا کرده و یک سطح پایین‌تر آن را با دیگر بازیگران شورای همکاری به توافق رسانده، نشان‌دهنده واقعیت‌های بر زمین مانده اجرایی شدن ابعاد این توافق‌نامه است.

توافقی که طبق انتشار برخی جزئیات آن در فضای رسانه‌ای چین سرمایه‌گذاری ۴۰۰ میلیارد دلاری را در طول ۲۵ سال در ایران صورت خواهد داد که سالانه نزدیک به ۲۰ میلیارد دلار برآورد شده است.

این در حالی است که کل تجارت تهران و پکن در سال ۲۰۲۲ نیز نزدیک به ۲۰ میلیارد دلار بوده که نسبت به یک دهه گذشته افت قابل توجهی را تجربه کرده است. همزمان این رقم نسبت به تجارت ۹۰ میلیارد دلاری چین و عربستان در سال گذشته نیز دلالت‌های معناداری در پی دارد.