علی قاسمی‌ارمکی *
حفظ جایگاه ظرفیت دومین تولید‌کننده نفت خام در اوپک، دستیابی به جایگاه دوم جهانی در ظرفیت تولید گاز طبیعی، دستیابی به جایگاه اول منطقه به لحاظ ظرفیت پالایشی، دستیابی به جایگاه اول منطقه از لحاظ ارزش تولید مواد و کالاهای پتروشیمیایی، نیل به جایگاه اول فناوری نفت و گاز در منطقه و... این جملات، از اهداف مندرج در سند چشم انداز صنعت نفت و گاز ایران در افق ۱۴۰۴ کشور خبر می‌دهد.

تحقق این اهداف مستلزم دستیابی به اهداف تعیین شده در برنامه پنجم توسعه به ویژه سرمایه‌گذاری 200 میلیارد دلاری در این بخش است. این سرمایه‌گذاری 200 میلیارد دلاری شامل 150میلیارد دلار در صنعت نفت و 50 میلیارد دلار در بخش گاز، یعنی سرمایه‌گذاری سالانه 30 میلیارد دلار در صنعت نفت و 10 میلیارد دلار در بخش گاز است. با توجه به انتظاری بودن درآمدهای حاصل از پروژه‌های در دست ساخت این بخش، یکی از روش‌های عمده تامین مالی آنها روش بهادار‌سازی یا Securitization است که در حال حاضر حجم تامین مالی توسط این روش بالغ بر 9000 میلیارد دلار در جهان است. در حقیقت در این روش دارایی مبنای انتشار عایدات آتی پروژه‌ها هستند که نوعی Future Flow Securitization است. ابزارهایی که در این روش برای تامین مالی پروژه‌های نفت و گاز استفاده می‌شوند عبارتند از: اوراق صادراتی تضمین‌شده Secured Export Notes، بهادارسازی دریافتنی‌ها Receivable Securitization، پیش پرداختPre-paid Production، پرداخت‌های مبتنی بر حجم تولید Volumetric Production Payment و تعهدات بدهی مبتنی بر وثیقه Collateralized Debt (loan) Obligation.
در ایران نیز به منظور تامین مالی نهادها شامل بخش نفت و گاز از ابزارهای بازار پول شامل اوراق مشارکت، گواهی سپرده و صکوک ارزی و ریالی بانک مرکزی و ابزارهای بازار سرمایه شامل سهام، صکوک، حق تقدم سهام، اوراق قابل تبدیل و سلف نفتی استفاده می‌شود. علاوه بر روش‌های متعارف یادشده بالا می‌توان با استفاده از تامین مالی ساختار یافته یا Structured Finance از طریق ساختار‌دهی ابزارها روش‌ها و نهادهای ساختار یافته نظیر صندوق انرژی Energy Fund، فاینانسFinance ، صندوق‌های سهام خصوصیPrivate Equity Fund، بیع متقابل و بودجه صنعت نفت به تامین مالی این بخش مبادرت کرد.
در حالت ایده‌آل و با توجه به محدودیت‌های موجود، یکی از راهکارهای عملیاتی و مناسب برای تامین مالی پروژه‌های بخش نفت و گاز، تامین مالی ترکیبی Hybrid Financing است. یعنی ترکیبی از تامین مالی پروژه‌ای، تامین مالی ساختار یافته، بهادارسازی و تامین مالی سندیکایی. نمونه ای ازاین ساختار در زیر آورده شده است. در این ساختار که نوعی تامین مالی ساختار یافته متشکل از تامین مالی پروژه‌ای، بهادارسازی و تامین مالی سندیکایی است برای اولین بار از صکوک پروژه محور یا اصطلاحا Convertible Project Sukuk استفاده شده که دارای ارکان بانی، ضامن، اسپانسر، امین، SPV (نهاد واسط)، Off takers (پیش‌خریدار) و مصرف‌کننده نهایی است. فرآیند عملیاتی این نوع تامین مالی ترکیبی پروژه محور به صورت زیر است:
۱. در مرحله اول بین اسپانسر و شرکت پروژه (بانی) در خصوص واگذاری امتیاز Concession توافق به عمل می‌آید. همچنین درصدی از منابع مالی مورد نیاز پروژه به منظور واگذاری به نهاد واسطSPV تحت عنوان Cash Collateral از جانب اسپانسر در اختیار شرکت پروژه قرار می‌گیرد.
2. بانی به منظور حصول اطمینان از توانایی پرداخت تعهدات از قبل با Offtaker‌ها و مصرف‌کنندگان نهایی وارد قرارداد شده و در ازای پیش دریافت نقدی وارد قرارداد آتی تحویل محصول به آنها می‌شود. همزمان بانی برای تامین بخش دیگری از منابع با سندیکای بانکداران و صندوق انرژی وارد مذاکره می‌شود.
۳. بانی با اطمینان از وثیقه نقدی اعطایی از سوی اسپانسر، قراردادهای فیمابین با Offtaker‌ها و مصرف‌کنندگان نهایی محصول پروژه و وام مذاکره شده با سندیکای بانکداران و صندوق انرژی به SPV مراجعه و وجوه موجود (وثیقه نقدی) و حقوق مربوط به دارایی‌های پروژه را واگذار می‌کند. در این مرحله یک حساب امانیEscrow Account به منظور واریز وجوه فعلی و آتی بین بانی و نهاد واسط افتتاح و وجوه موجود به این حساب واریز می‌شود.
4. نهاد واسط به نیابت از بانی مبادرت به انتشار اوراقCPS می‌کند و وجوه جمع آوری شده را در حساب امانی متمرکز می‌کند.
۵. نهاد واسط در طول دوره ساخت بر حسب پیشرفت پروژه منابع مالی لازم را در مقابل صورت وضعیت‌های تسلیمی به بانی ارائه و همزمان سود منابع مالی تامین شده از محل انتشار اوراق، وام سندیکایی و صندوق انرژی را پرداخت می‌کند.
6. در پایان دوره ساخت، نهاد واسط، اصل وام‌های اعطایی سندیکای بانکی و صندوق انرژی را بازپرداخت و اوراق CPS سرمایه‌گذاران را به سهام تبدیل می‌کند.
۷. پس از دوران ساخت و آغاز دوره بهره‌برداری، بانی با نظارت نهاد واسط اقدام به تحویل محصول طبق قراردادهای منعقده می‌کند.
8. در پایان قرارداد بانی با اسپانسر پروژه به اسپانسر تحویل داده می‌شود.
۹. در طول دوران ساخت و بهره‌برداری بانک می‌تواند برای ریفاینانس وام‌های اعطایی مبادرت به انتشار و عرضه اوراق CLO (تعهدات وام مبتنی بر وثیقه) در بورس کرده و وجوه اعطایی را تامین مالی مجدد کند.
10. در طول دوران ساخت و بهره برداری دارندگان اوراق CPSمی‌توانند اوراق خود را در بورس انرژی یا کالا مبادله کنند.
از مزیت‌های منحصر‌به‌فرد این روش می‌توان به مواردی چون تحقق اهداف مندرج در برنامه پنجم توسعه در بخش نفت و گاز، مقابله با تحریم‌ها و کمک به توسعه پروژه‌های زیربنایی کشور، توسعه بازار سرمایه از طریق معرفی ابزارهای جدید، عدم بازپرداخت اصل در سررسید از طریق اوراق صکوک پروژه محور قابل تبدیل به سهام، توسعه سیستم بانکی و بازار سرمایه از طریق طراحی CLO‌ها و تسهیل ریفاینانس منابع سیستم بانکی از طریق بازار سرمایه، توسعه بورس انرژی از طریق امکان مبادله اوراق این ساختار در بورس انرژی، توسعه بازار ابزارهای مشتقه از طریق امکان مبادله اوراق مشتقه در بورس انرژی و امکان تعمیم ساختار به سایر پروژه‌های زیربنایی کشور اشاره کرد.
در پایان برای عملیاتی‌سازی این روش، پیشنهادهای زیر باید مد نظر قرار گیرد:
۱. تعریف پروژه‌های حوزه نفت در قالب یک شرکت پروژه یا Project Company
2. امکان واگذاری پیش فروش محصولات در شرکت‌های پروژه‌ای
۳. انتشار دستورالعمل صکوک پروژه محور توسط سازمان بورس و اوراق بهادار
4. انتشار دستورالعمل اوراق بهادارسازی تعهدات دارای پشتوانه وثایق یا CDO‌ها (تعهدات بدهی مبتی بر وثیقه) توسط سازمان بورس و اوراق بهادار.
*مدیرعامل شرکت تامین سرمایه بانک ملت