فائزه پوزش:
زبالهگردی یکی از تصاویر آشنا در شهر تهران و سایر شهرهای بزرگ کشور است. عمده زبالهگردها از مهاجران هستند و در سالهای اخیر فعالیتهایشان شکل سازمانیافته به خود گرفته است. این سازمانیافتگی و حضور همیشگی آنها در سطح شهرها سوالات زیادی را درباره این پدیده به وجود آورده است. چرایی شکلگیری پدیده زبالهگردی سازمانیافته، نحوه سازماندهی زبالهگردها، گردش مالی این پدیده و ارتباط نهادهای ذیربط مانند شهرداری با این پدیده از جمله سوالاتی است که روبهرو شدن هر روزه با زبالهگردها در ذهن شهروندان شکل میدهد. «باشگاه اقتصاددانان» در پرونده امروز خود، ضمن تشریح چرخه جمعآوری زباله در شهر تهران به این سوال میپردازد که چرا سازماندهی زبالهگردها کارساز نیست و با مرور تجربیات جهانی در مواجهه با اقتصاد زباله، تجربه دیگران در این زمینه را مرور میکند.
در این نوشتار سعی میکنم به توصیف فرآیند جمعآوری زباله خشک و پیشینه آن در شهر تهران بپردازم، همچنین نشان دهم چگونه زبالهگردان غیر رسمی به بخش رسمی مرتبط میشوند و برخی سیاستهای برونسازی وظایف شهرداری و ساماندهی شهرداری در شکلگیری و رواج زبالهگردی موثر بوده است. این یادداشت صرفا توصیف چگونگی جمعآوری زباله خشک در شهر تهران را نشان میدهد. فرآیند بازیافت و خریداران زبالههای خشک و قابل بازیافت نیازمند پژوهشی مجزاست. با توصیف خریداران زبالههای خشک و فرآیندی که طی میشود، میتوان به فهم چگونگی چرخه اقتصاد زباله نزدیک شد.
در این یادداشت سعی میشود نشان داده شود که چرا اکثر سیاستهای اتخاذشده توسط شهرداری تهران در زمینه زبالهگردی موثر نبوده است. در ابتدا با اشاره اجمالی به برخی از سیاستهای اتخاذشده در دو دهه اخیر، به لزوم توجه و نقد سیاستهای دفعتی و ضربتی مذکور از منظر اجتماعی پرداخته میشود. در ادامه به بررسی دو پاشنهآشیل پدیده زبالهگردی خواهیم پرداخت. به نظر میرسد هر طرح و برنامهای که این دو بعد را در نظر نگیرد، به سرنوشت طرح و برنامههای قبلی دچار خواهد شد.
در گفتمانهای رایج سیاستگذاری و آکادمیک، اقتصاد زبالهگردی عموما با «غیررسمیبودن» پیوند خورده است. در ادبیات جهانی چهار رویکرد نظری رایج نسبت به اقتصاد غیررسمی که زبالهگردانان در آن مشغول به فعالیتند، قابل شناسایی است که هر یک از این رویکردهای نظری اقتضائات سیاستگذارانه متفاوتی دارد. این سنتهای نظری شامل رویکرد دوگانهگرا، ساختارگرایی، رویکرد نئولیبرال و نظریه تولید مشترک است.