بسیاری از کسانی که به سیاستهای بانک مرکزی در باب مهار تورم و کلهای پولی انتقاد میکنند، عمدتا از بیتوجهی به ابزار بهره و اثری که بر مهار سرعت گردش نقدینگی و ایجاد ثبات در بازار پول دارد، اشاره میکنند.
با وجود اهمیت بالای نرخ بهره برای کنترل تورم در بیشتر اقتصادهای دنیا، کاربرد این ابزار در اقتصادهای با تورم بالا همانند ایران، به دلیل نوسانات بالای انتظارات تورمی محدود است.
یک روش مهم برای مقید کردن دولتها و بانک مرکزی، تعهد آنها به یک لنگر اسمی مانند نرخ تورم، عرضه پول یا نرخ ارز است که سطح قیمتها یا تورم را برای دستیابی به ثبات قیمت کاهش میدهد. به عنوان مثال یک کاندیدای ریاستجمهوری در تبلیغات خود اعلام میکند که قصد دارد تورم را ابتدا به نیم (در اینجا منظور نصف کردن نرخ تورم موجود است) کاهش دهد و سپس یکرقمی کند و برای رسیدن به این هدف نیز برنامههای مشخصی را ارائه میکند. در این صورت نرخ تورم هدف به یک لنگر اسمی تبدیل میشود.
دکتر احسان صنیعی/ پژوهشگر بانکی و دکترای اقتصاد مالی
سوالی که این روزها مطرح میشود این است که آیا فروش اوراق گواهی سپرده خاص، آن هم با سود ۳۰درصد توسط بانک مرکزی توانست بازار ارز و دلار و تورم حاصله را کنترل کند؟ پاسخ به این سوال کمی زود است، اما در این یادداشت ابتدا نگاهی به وضعیت تغییرات حاصله و سپس الزامات اقتصادی کنترل تورم در بلندمدت و میانمدت خواهیم داشت. همانطور که میدانید اخیرا بانک مرکزی اقدام به فروش گواهی سپرده خاص ۳۰درصدی در بانکها با سقف مشخص حدود ۲۸۰هزار میلیارد تومان کرد که مدت آن به انتها رسید. از منظر نقدینگی بهنظر صرفا ترکیب سپردههای بانکها تغییر کرده، بهطوریکه سپردهگذاران عمدتا قدیمی منابع خود را به سمت این اوراق در بانکهای مزبور بردند.