جفری وود

مترجم: جعفر خیرخواهان

نرخ‌های بهره بالا برای اقتصاد بد هستند

و دولت باید آنها ‌را بی‌درنگ کاهش دهد

نرخ بهره یک نوع قیمت، مثل قیمت بسیاری از کالاها و خدمات دیگر است. این قیمتی است که وام‌گیرندگان می‌پردازند و قیمتی که پس‌انداز‌کنندگان دریافت می‌کنند.

اگر ما می‌خواهیم پیامدهای بالا بودن یک قیمت- هر قیمتی که می‌خواهد باشد- را درک کنیم (که قاعدتا منظور ما از بالا بودن، بالاتر از قیمت میانگین است) باید بفهمیم چرا این قیمت بالا رفته است.

استفاده از یک مثال به روشن شدن بحث کمک می‌کند. فرض کنید قیمت سیب نسبت به قیمت سایر میوه‌ها افزایش یافته است. چه اتفاقی برای فروش سیب خواهد افتاد؟ پاسخ این است که ما نمی‌توانیم چیزی بگوییم تا زمانی که بدانیم چرا این قیمت افزایش یافته است. افزایش قیمت سیب گاهی اوقات به علت کاهش عرضه سیب است مثلا در نتیجه سال بد و کم محصول برای سیب. در این حالت، عرضه سیب کاهش خواهد یافت و افزایش قیمت سیب وارد عمل می‌شود تا کاری کند که مقدار تقاضا شده سیب نیز به اندازه‌ای کاهش یابد تا با مقدار سیب موقتا کاهش یافته موجود برابر گردد.

اما قیمت سیب می‌تواند همچنین بالا رفته باشد چون که افزایش تقاضای سیب را تجربه کرده‌ایم مثلا به خاطر این کشف پزشکی که مصرف سیب برای تندرستی بسیار مفید است سلیقه و ترجیح مردم به سمت سیب تغییر خواهد کرد. در این حالت، افزایش قیمت با افزایش فروش سیب همراه خواهد شد- و اگر این افزایش تقاضا برای سیب دوام طولانی بیاورد سرمایه‌گذاری بیشتر در تولید سیب را تشویق خواهد کرد.

همین استدلال برای نرخ بهره هم به کار می‌رود. برای فهمیدن پیامدهایی که تغییر در نرخ بهره بر جای می‌گذارد، دقیقا شبیه حالت قیمت سیب، باید دلیل اینکه نرخ بهره بالا رفته است را بفهمیم که چیست. به شکل سنتی، طی بیش از ۲۰۰ سال، نرخ بهره بالا همیشه مصادف با جنگ‌ها بوده است. دولت‌ها به این سمت کشیده می‌شدند که منابع اقتصاد را برای زمان حاضر استفاده کنند به جای اینکه آنها ‌را برای تولید آینده استفاده کنند (تقاضا و نیازهای جامعه در شرایط جنگی به صورتی است که منابع را به سمت حال می‌کشد.) واقعیت کمتر شگفتی‌ برانگیز که بدیهی نیز هست اینکه نرخ‌های بهره تمایل به این دارد که با توجه به سطح فعالیت اقتصادی بالا و پایین بروند. به طور سنتی، نرخ‌های بهره به واسطه تقاضای بیشتر برای منابع اقتصاد به سمت بالا کشیده می‌شود. نرخ‌های بهره بالا بنا به سنت با سرمایه‌گذاری بیشتر همراه می‌شوند. آنها ‌نتیجه جهش در تقاضای منابع مالی برای سرمایه‌گذاری هستند.

پس چرا نگرانی جاری برای کاهش یافتن نرخ‌های بهره برای جلوگیری از زیان رساندن به سرمایه‌گذاری وجود دارد؟ تردیدی نیست که بخشی از آن نتیجه اشتیاق کاملا منطقی تولیدکنندگان (و همه دیگر وام‌گیرندگان) به دیدن این است که هزینه‌هایشان کاهش می‌یابد. (و واقعا اندکی شگفت‌آور است که چرا شنیدن فریادهایی از طرف سپرده‌گذاران که چرا نرخ‌های بهره بالا نمی‌رود به همین‌اندازه معمول و رایج نیست.) نرخ‌های بهره بالا رفته است چون که تقاضای رو به افزایشی برای سرمایه‌گذاری در انگلستان داشته‌ایم. علاوه بر این، افزایش نرخ بهره ناشی از تصمیم مقامات نیز بوده است- مثلا بانک مرکزی انگلیس که به نیابت از دولت عمل می‌کند می‌خواهد رشد پول را کاهش داده و در نتیجه نرخ تورم کند شود.

در اینجا دو پرسش جدید مطرح می‌شود. آنها ‌کدام نرخ بهره را بالا کشیده‌اند و به جای افزایش نرخ بهره چه کار دیگری می‌توانستند، بکنند؟ نخستین پرسش بحث طولانی را می‌طلبد و آن را به فرصت دیگری موکول می‌کنیم. دومین پرسش را باید در این‌جا پاسخ دهیم. اگر مقامات پولی نرخ‌های بهره را افزایش نداده بودند چه اتفاقی می‌افتاد؟ تورم شتاب زیادی می‌گرفت و با سرعت از دامنه ۵ تا ۶ درصدی فعلی افزایش یافته و به اعداد دو رقمی می‌رسید. بنابراین دو راه انتخاب وجود داشت. یکی اینکه برای مدتی نرخ‌های بهره را بالا ببریم و دیگر اینکه با تورم شتابان مواجه شویم.

وقتی که اینها فهمیده شد، نادرستی این موضوع که همیشه از بالا بودن نرخ‌های بهره شکایت می‌شود، روشن می‌گردد. نخست اینکه بسیار مهم است که بدانیم چرا نرخ بهره بالا است- برخی اوقات بالا بودن این نرخ نشانه رشد اقتصادی سالم است و دوم اینکه انتخاب‌ها را نمی‌توان به صورت جداگانه یکی در هر زمان ارزیابی کرد. باید گزینه‌های در دسترس نیز مورد ملاحظه قرار گیرد. اگر مقامات پولی اکنون نرخ‌های بهره را به سمت پایین بیاورند ما تورم مارپیچی و دنباله‌داری خواهیم داشت. اصلا و ابدا این طور نیست که نرخ‌های بهره بالا همیشه بد باشند و در برخی زمان‌ها، فشار برای کاهش دادن آن، عملی از سر نادانی خواهد بود.