دوربین‌ها و خاطره‌ها

محمدعلی جدیدالاسلام زاده ۱۷فروردین سال۱۳۳۱ در محله راسته کوچه تبریز است. عکاسی شغل و هنر خانوادگی او بوده است. او تاکنون ۱۵۰۰پرتره از هنرمندان تبریز، تهران و باکو ثبت کرده است. او دارای بزرگ‌ترین کلکسیون دوربین‌های عکاسی و تصویربرداری در ایران به تعداد ۹۵۰دستگاه دوربین عکاسی است. بزرگ‌ترینِ آنها دوربین فانوسی و کوچک‌ترینشان نیز دوربین‌های جاسوسی کارخانه مینوکس و لایکا هستند. قدمت برخی از این دوربین‌ها به ۱۵۰سال می‌رسد. بعد از جدیدالاسلام، اصغر بیچاره صاحب بیشترین دوربین عکاسی در مجموعه خود بوده است. از جمله وسایل موجود در مجموعه وی می‌توان به لنزهای فوکلاندر، شنایدر، زایس، دوربین‌های قطع متوسط هاسل بلاد، زایسیکون، کوداک، رولیفیلکس، رولی کد، برونیکا، بوچرز (انگلیس)، دوربین‌های ۳۵میلی‌متری، انواع لایکا (با آرم حک شده رایش سوم)، نیکون، کانون، پنتاکس، کنتاکس، روبوت و انواع دوربین‌های جاسوسی، دوربین‌های استریوسکوپ برای عکاسی سه‌بعدی در نگاتیو و دوربین‌های فوری قدیمی اشاره کرد. ارزش مجموعه دوربین‌های او بیش از ۱۵میلیارد تومان برآورد شده است. جدیدالاسلام دارای نشان درجه یک هنری (معادل دکترا) و مولف و مترجم ۱۰عنوان کتاب است. موزه برج آزادی تهران از سال۱۳۹۹ پذیرای دوربین‌ها و عکس‌های این عکاس و مجموعه‌دار شهیر شده است. در اینجا بخش‌هایی از سخنان او را در گفت‌وگو با خبرنگار «دنیای‌اقتصاد» می‌خوانید:

  در سال۱۳۴۳ نخستین عکس خود را ثبت کردم. تفاوت عکاسی امروز که عمدتا به‌صورت دیجیتال است با عکاسی در دوره ما در این است که ما به‌خاطر صرفه‌‌جویی در مصرف نگاتیو با وسواس بیشتری عکس می‌گرفتیم. یعنی هنگامی که از چشمی (ویزور) به سوژه نگاه می‌کردیم در انتخاب زاویه دید، قاب‌بندی، ترکیب بندی و رعایت مبانی بصری نهایت دقت خود را به‌کار می‌بستیم سپس شاتر را فشار می‌دادیم.

  امروزه، داستان خیلی فرق کرده است و عکاس محدودیت فنی ندارد. از یک سوژه ۱۰تا، یا بیشتر عکس می‌گیرد و از میان آنها یکی را برمی‌گزیند؛ ضمن اینکه اگر بخواهد، می‌تواند قاب و درون‌مایه همان یک عکس را هم با ابزارهای ویرایشی تغییر دهد. خب، پیشرفت فناوری دیجیتال موجب راحتی و سهولت در عکاسی شده است. اما به نظر من، هنوز هم یک اصل را باید در نظر گرفت: یک عکس، یک شات، با نظرداشت اصول تکنیکی عکاسی.

  من دبیر هنر بودم. پس از انقلاب به خاطر پاره‌ای مسائل از رسته دبیری به رسته آموزگاری تنزلم دادند. با وجود این بی‌مهری با عشق و علاقه به تدریس ادامه دادم. در سال۱۳۶۲ در آستانه انفصال از خدمت آتلیه عکاسی خود را راه‌اندازی کردم. عکس پرتره از مردم می‌گرفتم، گاهی هم به عکاسی صنعتی روی می‌آوردم. از همان زمان به جمع‌آوری دوربین‌های عکاسی دوره‌های مختلف پرداختم و تدریجا حدود ۹۰۰دوربین گرد آوردم.

  به مناسبت صدمین سال تاسیس بلدیه تبریز نمایشگاهی برگزار شده بود. غرفه‌ای نیز به من دادند که عکس‌ها و دوربین‌های مربوط به آن دوره را نمایش دهم. شهردار وقت تبریز از غرفه من دیدار کرد و با درایت دریافت که مشغول چه کار تاریخمندی هستم. در گفت‌وگو با او متوجه شدم که راغب است نمایشگاهی دائمی از دوربین‌هایم در محل شهرداری برگزار شود. او دستور داد که بخشی از فضای زیرزمین مکان شهرداری به موزه تبدیل شود. من نیز حدود ۱۵۰ تا از دوربین‌هایم را به شهرداری بخشیدم که این موزه پا بگیرد. مبلغی هم پرداخت کردند که البته در قیاس با ارزش واقعی دوربین‌هایم ناچیز بود.

  ایده تاسیس موزه عکاسی همواره با من بود. حفظ میراث بصری و فرهنگی میهنم، به‌ویژه آذربایجان که خاستگاه عکاسی بوده، موضوعی است که با زندگی و آثارم پیوند خورده است.