«رویتر» در ایستگاه آخر

تهیه و تالیف: حسن فرازمند

اشاره:

در شماره قبل برایتان نوشتم که «بارون‌رویتر» به محض اطلاع یافتن از لغو امتیاز راه‌آهن، درصدد اعتراض برآمد و علیه دولت ایران اعلام خسارت کرد و در کشورهای مختلف هم ایران را به بدقولی و بی‌اعتباری متهم کرد و نیز در صدد برآمد تا شاید نظر روس‌ها را برای مشارکت در احداث راه‌آهن در ایران جلب کند یا اینکه امتیاز خود را بفروشد اما هر چه تلاش کرد نتیجه‌ای نگرفت. البته این تلاش‌ها او را ناامید نمی‌ساخت و او به هر دری می‌زد تا نقشه خود را در ایران عملی و اجرایی کند و حتی کار را به جایی رساند که دولت آقای «گلادستون» نخست‌وزیر وقت در مجلس عوام انگلیس در این باره مورد سوال قرار گرفت و از او خواسته شد که در سیاست منفی سابق خود در این باره تجدیدنظر کند.

 

در این شماره شما را با بخش دیگری از تلاش‌های بی‌ثمر «بارون رویتر» این خبرنگار خستگی‌ناپذیر در آن سال‌ها آشنا می‌کنم. گراهام استوری در کتاب «رویتر در یک قرن» در این مورد می‌نویسد: «... اگر انگلستان با ترکیه همکاری داشت و خط نزدیک‌تری به هندوستان ایجاد نمی‌کرد، «فردیناند دولس پس» سیاستمدار فرانسوی که حفر کانال سوئز یکی از اقدامات اوست، آماده این کار بود. وی پیشنهاد راهی از روسیه کرده بود، اما در این موقع آقای «دولس پس» دیگر دولت انگلیس را تهدید نمی‌کرد، زیرا آقای گلادستون (نخست‌وزیر وقت) از پرداخت بیشتر پول خزانه می‌ترسید. «گلادستون» هیچ قصد تجدیدنظر در سیاست خود را نداشت، مجلس اعیان نیز به مخالفت نخست‌وزیر مجهز بود. به طور خلاصه به‌وسیله «لرد گرانویل» به رویتر جواب داد که: «این امر برای دولت علیا حضرت ملکه خلاف سنت جاریه است که منافع مخارج کاری را که در یک کشور خارجی متعهد شده است، تضمین نماید.» دولت بی‌اعتنا ماند. به این ترتیب پیشنهاد دایر بر جنبه بین‌المللی دادن به امتیازنامه «رویتر» نیز بی‌جواب ماند. در این مورد «رویتر» حتی نمی‌توانست با «لرد گرانویل» مصاحبه کند.

«رویتر» در این هنگام تازه از ملاقات «بیسمارک» وزیر امور خارجه اطریش و «پرنس کورچاکوف» بازمی‌گشت. آلمان و اتریش و از همه مهم‌تر روسیه حاضر بودند از امتیازنامه برای احداث خط آهنی که از ترکیه و ایران بگذرد و «جنبه بین‌المللی» داشته باشد، پشتیبانی کنند. این پیشنهاد بسیار ایده‌آل بود و چنان «لرد گرانویل» را تحت تاثیر قرار داد که او گزارشی به ملکه انگلیس و «گلادستون» داد، اما قیل و قال‌ها و معاملات و کشمکش‌هایی که راجع به شرکت بین‌الملل کانال سوئز، درگرفته بود، درس عبرت عظیمی به شمار می‌رفت. دولت علیا حضرت ملکه آشکارا می‌دید که کابوسی از نو پیش می‌آید و یک بار دیگر از دادن هر گونه کمک دولتی به «رویتر» استنکاف کرد.

زخمی بر پیکر انگلیس

نقشه‌های مثبت «رویتر» برای مفید جلوه دادن امتیازنامه برای منافع انگلستان مورد بی‌اعتنایی واقع شده بود. نخستین اثری که از ورود یک دولت رقیب به صحنه مشهود شد، وزارت‌خارجه انگلیس را به کار انداخت. در ماه اوت ۱۸۷۴ چند ماه پس از لغو امتیازنامه رویتر، ناگهان خبری تلگرافی به «لرد دربی» وزیر امور خارجه انگلیس رسید که شخصی به نام «ژنرال فالکن هاگن» که یک افسر مهندس بازنشسته روسی بود موفق به تحصیل امتیازنامه راه‌آهن در ایران شده و بر اثر فشار شدید سفارت روسیه، این امتیاز به امضای وزیر فواید عامه رسیده بود. شاه نیز بیشتر از آن با وزیر مختار روسیه زد و بند داشت که از امضای آن خودداری کند. این وضع که به کلی از نظر عامه مخفی بود وخیم شده بود. هیچ دولتی در انگلستان نمی توانست اجازه دهد که ایران به صورت یک ایالت روسیه درآید. راه علاج ظاهرا همان امتیاز رویتر بود. وزارت خارجه هم نیازی به تغییر سیاست خود و پشتیبانی از رویتر نداشت. «لرد دربی» می‌توانست مانند همیشه خود را دور نگه دارد، اما امتیاز «رویتر» سلاح مفیدی بود که به‌وسیله آن می‌توانست با سایر امتیازخواهان در ایران مقابله کند.

از سوی دیگر اعطای حقوق احداث راه‌آهن به یک صاحب امتیاز دیگر با شکایت «رویتر» روبه‌رو شد و دیگر این بار شکایت‌های او از طرف دولت علیا حضرت مورد پشتیبانی قرار می‌گرفت، این شرایط از آرزوهای مسوولان وزارت امور خارجه انگلستان بود، اما از یک لحاظ این روش برای «رویتر» از بی‌اعتنایی‌های سابق وزارت خارجه به موضوع قرارداد او با ناصرالدین شاه نیز بدتر بود، البته «رویتر» عملا «لرد دربی» را از پیشنهادهایی که شرکت روسی قبلا به او کرده بود مطلع ساخته بود و به او گفته بود روس‌ها حاضر بوده‌اند در ازای دریافت امتیازنامه رویتر، کلیه مخارج او به انضمام ۲۰ درصد از منافع خود را در مدت ۷۰ سال از راه‌آهن و جنگل‌ها و معادن و گمرکات چهار ولایت شمالی ایران به وی بپردازند.رویتر این پیشنهاد را رد کرده بود، زیرا آن طور که به «لرد دربی» می‌گفت: هنوز امیدوار بود که امتیازنامه احداث راه‌آهن را برای حفظ منافع انگلستان عملی کند. بحران آقای «فالکن هاگن» هر نوع شک و تردید را از ذهن «لرد دربی» دور ساخت و او برای اولین بار دست به اقدام شدید زد. در پی اعتراضات رسمی «رویتر» به دولت ایران درباره اعطای امتیاز جدید در حالی که حقوق خود او محفوظ بود به وزیر مختار انگلیس در تهران دستور داد که کلیه نفوذ خود را به کار برد تا شاه را وادارد در مقابل فشار روسیه مقاومت کند. این خشونت جدید تاثیر خود را بخشید و به رغم تمامی وعده های ایران در ماه بعد، ژنرال «فالکن هاگن» بالاخره پیشنهاد خود را پس گرفت و هرگونه خطر برخورد روسیه و انگلیس بر سر این قرارداد منتفی شد.

نقشه‌های جدید «رویتر»

در همین زمان بود که «رویتر» در پی تصفیه دعاوی خود به نحو مساعد برآمد. در صورت لزوم او حاضر بود امتیاز خود را به دولت ایران واگذار نماید و غرامت خود را بگیرد، اما باز هم امیدوار بود که نقشه عظیم‌تر او جامه عمل بپوشاند.در تابستان ۱۸۷۵ میلادی رویتر با سماجت تمام، منافع عظیمی را که ساخت راه‌آهن میان بغداد و ایران برای انگلستان و هم برای هندوستان داشت به «لرد دربی» عرضه کرد و به وزیر امور خارجه انگلستان گفت می‌تواند تعهد کند که ترکیه در این زمینه کاملا همکاری خواهد کرد.«دربی» می‌دید که این نقشه نیز بیش از آنچه دولت انگلستان مایل بود،دولت را دست‌اندرکار می‌کرد پیشنهادها یکی متعاقب دیگری می‌رسید و مسترد می‌شد و تلگراف‌ها و نامه‌هایی واصل از تهران به لندن انباشته شده بود.بالاخره نقشه تعدیل شده بین «رویتر» و شاه ایران مورد موافقت قرار گرفت. نقشه این بود که بین سرحدات ایران و ترکیه تا اصفهان (پایتخت سابق ایران) راه‌آهن کشیده شود و از بعضی از جنگل‌ها و معادن بهره‌برداری شودو یک بانک در ایران تاسیس شود.

وزیر مختار انگلیس در تهران با تاکید زیاد از این قرار پشتیبانی کرد و عملیات آبیاری و تجدید ساختمان یک سد قدیمی را نیز به آن اضافه کرد.«رویتر» «کولینز» نماینده سابق خود را مجددا به تهران فرستاد و از سوی دیگر «لرد دربی» به طور غیررسمی نقشه جدید «رویتر» را مورد تایید قرار داد.ظاهرا در پایان این اقدام‌ها هم اتفاق محسوسی رخ نداد و امتیاز راه‌آهن همان‌طور در تعلیق و تعطیل باقی ماند و این درست زمانی بود که جنگ بین روسیه و ترکیه آغاز شده بود و ناصرالدین شاه نیز از انجام هرگونه مذاکرات وحشت داشت، زیرا محل وقوع جنگ بین روسیه و ترکیه در سرحد غربی ایران بود و پس از فتوحات روسیه،‌ شاه بیشتر ترسید زیرا تاروپود شکست کامل شده بود در همین زمان «کولینز» نماینده رسمی «رویتر» در تابستان ۱۸۷۸ یعنی ۶ سال پس از نخستین بار که به ایران آمده بود، از تهران بازخوانده شد و در همان سال آتش امید «رویتر» زبانه کشید.در ماه مارس «لرد دربی» ازسمت خود در وزارت امور خارجه انگلیس استعفا داد، زیرا که سیاست تهاجمی «دیسر‌اییلی» نسبت به روسیه او را ناراحت کرده بود، جانشین «دربی» که «لرد سالیز بوری» بود و تقریبا همان نظرات امپریالیستی «دیسراییلی» را داشت فورا به امتیاز «رویتر» علاقه نشان داد. اعتقاد رویتر و «کولینز» دایر به اینکه کشیدن راه‌آهن در ایران به نفع انگلستان خواهد بود، به اطلاع وی رسید.

در ماه نوامبر دولت ایران اظهار علاقه کرد که حاضر است با «بارون رویتر» راجع به ساختن راه‌آهن از خلیج فارس به تهران مذاکره کند. واضح بود که «سالیزبوری» فعالیت می‌کرد و نامه‌های خصوصی «دیسراییلی» به ملکه نیز در آن موقع نشان می‌داد که چگونه مشارالیه به طور کلی امیدوار بود ایران را تقویت کند. در ماه اکتبر ۱۸۷۹ (زمان تصرف احتمالی افغانستان به وسیله انگلستان) «دیسراییلی» به ملکه نوشت: «ممکن است ترتیبی با ایران بدهیم که موجب بازگشت سلطه آن کشور در آسیا شود و ایران را از دهان حریص روسیه نجات دهد.»«امتیاز» رویتر چیزی بود که «دیسراییلی» نخست‌وزیر وقت انگلستان می‌پسندید، مع‌الوصف از لحاظ سیاست این موضوع مربوط به وزارت هندوستان بود و آن اداره هنوز نسبت به هر تغییری در وضع موجود در جاده هندوستان ظنین بود. به تقاضای «رویتر» در باب مساعدت برای منافعی براساس سرمایه لازم همان جواب مجلس اعیان داده شد. وزارت هندوستان دولت انگلیس حاضر به مساعدت نبود و این آخرین امید «بارون رویتر» بود که آن هم از میان رفت.به این ترتیب لغو امتیاز رویتر بهانه‌ای به دست انگلیس داد و برای فسخ امتیازهایی که اتباع بیگانه کسب می‌کردند یا ممانعت از انعقاد قراردادها یا برای کسب امتیازهایی به نفع خود از این بهانه استفاده می‌کرد و ایران را تحت فشار می‌گذاشت، همان طور که در مورد پیشنهاد ژنرال «فالکن‌ هاگن» در مورد کسب امتیاز احداث راه‌آهن جلفا- تبریز و نیز راه‌آهن رشت- تهران به کسب امتیاز «فابیوس بوآتال» فرانسوی اعتراض کرد.پس از لغو کامل امتیازنامه «رویتر» اقدامات سیاسی و مکاتبات زیادی بین دولت‌های ایران و انگلیس انجام گرفت که به نتیجه نرسید و عاقبت پس از ۱۵ سال سفارت انگلیس طی نامه‌ای از دولت ایران خواست تا ترتیبی برای حل این مساله بدهد.

آخرین مکاتبه و درخواست

نامه سفارت انگلیس به دولت ایران به این شرح بود:

جناب مستطاب اشرف امجد ارفع

وزیر امور خارجه دولت علّیه ایران

چند روز قبل «شارژ دافر»- مامور سیاسی- اعلی‌حضرت، پادشاه انگلستان را مستحضر فرمودند، از اینکه اعلیحضرت اقدس شهریاری مایل هستند صحت و عدم صحت ادعای «بارون رویتر» را مطرح و مذاکره فرمایند. لازم است اظهار شود که این مساله پانزده سال الی الان مابین دولتین علیین ایران و انگلیس مطرح گفت‌وگو است. مقصد اصلی آن است که رفع این گفت‌‌وگو بشود، چنین گمان می‌شود که بهترین چیزها این است که مساله اینکه حق با کدام طرف است به جای خود گذاشته و سعی به عمل آید که قرار مصالحه حقه درستی که به کلی ادعای «بارون رویتر» را تمام نماید داده شود و این قسمی است که مصالح طرفین در آن منظور شده است و امیدوار است که اعلی‌حضرت اقدس شهریاری جناب مستطاب اشرف امجد ارفع، وزیر امور خارجه را مختار سازند که با آقای «شارژ دافر» انگلیسی در اصول مصالحه ممکنه در این باب گفت‌وگو نمایید و بدین وسیله از زحمات کثیره صداع(دردسر)‌افزا، تبری جویند، لازم نمی‌داند تکرار کند که مقصود کلی این است که دولت علیه ایران را از این ادعای سخت پرمشقت مستخلص نماید

- فی ۱۲ شهر ربیع‌ الثانی ۱۳۰۴- آرتور نیکلسن.

ناصرالدین شاه به خط خود روی پاکت همین نامه سفارت انگلیس چنین پاسخ داد:

عمل «رویتر» مثل سایر قرارنامه‌های راه‌آهن که در میان دولتین ایران و سایر دول اروپ برقرار شده و بالاخره به واسطه عمل نکردن به شروط از طرف مقابل عاطل و باطل شد، این هم باطل و لغو شد. به دلایل موجه حالا چیزی که مانده این است که «رویتر» تنخواهی را که به اسم دولت انگلیس رهن گذاشته است دولت ایران به او مجانا می‌بخشد و مطالبه نمی‌کند. غیر از این هیچ راه دیگری برای انجام حرف «رویتر» به نظر اولیای دولت ایران نمی‌آید که اقدام نماید از همین قرار جواب صریح بدهید- لاغیر.

«رویتر» مبلغ ۴۰ هزار لیره وثیقه اجرای امتیازنامه که از آن به عنوان تنخواه یاد شده در بانک انگلیس ودیعه گذاشته بود که دولت ایران حاضر بود در مقابل دریافت نسخه اصل امتیازنامه آن را به «رویتر» مسترد کند، ولی «رویتر» از پس دادن نسخه اصلی امتیازنامه همچنان خودداری می‌کرد و این کار را تایید ضمنی ابطال امتیاز‌نامه می‌دانست، مبلغ مذکور نیز باید تا پایان اختلاف در بانک باقی می‌ماند. عاقبت پس از آنکه دولت انگلیس طی ۱۷ سال اختلاف «رویتر» و ایران امتیاز دیگری کسب کرد و امتیاز تاسیس بانک شاهنشاهی و بهره‌برداری از معادن ایرانی به رویتر واگذار شد، او بالاخره در جمادی‌الاول ۱۳۰۶ هجری قمری مصادف با ژانویه ۱۸۸۹ میلادی امتیازنامه احداث راه‌آهن را به دولت ایران بازگرداند.

و به این ترتیب ششمین قرار و مدار دولت علیه ایران با کمپانی‌های خارجی برای اجرای خط آهن در ایران بی‌نتیجه باقی ماند. در پنج قرارداد و مذاکره پیشین نیز وقایعی دیگر به وقوع پیوست که از اجرایی شدن قراردادی برای ایجاد خط آهن در ایران جلوگیری کرد؛ از جمله آن قراردادها می‌توان به طرح راه‌آهن سراسری «استیفنسن» به عنوان نخستین طرح در این زمینه یاد کرد که او در این طرح مسیر راه‌آهنی را طراحی کرده بود که از طریق آن اروپا به هند پیوند داده می‌شد. این خط سراسری از «وین» آغاز می‌شد و پس از عبور از قلمرو عثمانی به بغداد می‌رسید و از طریق بصره یا خرمشهر و عبور از خوزستان و فارس و کرمان و بلوچستان به «سند» منتهی می‌شد.

طرح دوم طرح «ساوالان» بود که براساس طرح مهندس ساوالان فرانسوی، قراردادی در ۱۲۸۱ هجری‌ قمری بین او و میرزاحسین سپهسالار منعقد شد ولی این قرارداد نیز عملی نشد و بعد از آن قراردادی دیگر با کمپانی پروسی منعقد شد. پروسی یکی از صاحبان شرکت‌های معتبر بود که احداث راه‌آهن‌های مجارستان و رومانی در کارنامه‌اش دیده می‌شد، که قرارداد با او نیز به مرحله اجرایی درنیامد و در نهایت در چهاردهم ژوئن ۱۸۶۵ حاجی محسن خان مامور مخصوص دولت ایران در پاریس به نمایندگی از طرف ناصرالدین شاه امتیاز احداث راه‌آهن تهران- حضرت عبدالعظیم را به شخصی به نام مسیو «آدرین ولکامبر» واگذار کرد.

پنجمین امتیازی که از سوی دولت علیه ایران برای احداث راه‌آهن در اختیار شرکت‌های خارجی قرار گرفت، ارائه امتیاز این پروژه به آقای دکتر «نتبل هانری استروزبرگ» از اتباع روسیه بود که متن قرارداد یادشده نیز درباره احداث راه‌آهن بین تهران و شاه عبدالعظیم بود اما پرپیچ و خم‌ترین و پرکشمکش‌ترین قرارداد درباره احداث راه‌آهن همین قرارداد «بارون رویتر» با دولت قاجار بود. البته بعد از او نیز قرارداد با مهندس «آدولف فالکن‌هاگن» ژنرال بازنشسته روسی بود که براساس آن قرار شد خط آهنی در ساحل رودخانه ارس بین جلفا و تبریز ایجاد شود. سابقه این پیشنهاد نیز به سفر ناصرالدین شاه به فرنگ برمی‌گردد، و این نیز قراردادی بود که هرگز به مرحله عمل نرسید و بعد از آن پروژه ناصری راه‌آهن قم با سرمایه ایرانی بود و بعد از آن لایحه راه‌آهن تهران- مشهد بود که هر دوی آنها توسط «میرزا یوسف خان مستشارالدوله» پیشنهاد شد و به همت او قرار و مدار آن با دولت علیه ایران گذاشته شد که متاسفانه به مرحله عمل نرسید ولی طرح و تفکر آن همواره در چشم‌اندازهای بعدی دولتمردان مشاهده شد. در گزارش‌های آینده نیز نیم‌نگاهی به این نوع قراردادها و نحوه اجرا و پیشرفت و باطل شدن آنها می‌اندازیم اما در پایان این مبحث نظر شما را به قطعه کوتاهی که یکی از دوستان «مهدی قلی‌خان هدایت» به نام «محمدعلی» برای او ارسال داشته و او آن را در کتاب «خطرات و خاطرات» خود آورده است جلب می‌کنم. او در این قطعه شعر خطاب به مهدی قلی‌خان هدایت سروده است:

در فرنگ از بی‌خری محتاج راهِ آهن‌اند

ما که خر داریم کی محتاج راهِ آهنیم

دشمنان راه‌آهن، دوستداران خرند دوستداران‌خر و با راه آهن دشمنیم

راه‌آهن ریشه خر برکند از مملکت

هر که خواهد راهِ آهن ریشه‌اش بر‌می‌کنیم

تا جناب اشرف عالی‌مقام خر بود

کی روا باشد که ما از راهِ آهن دم زنیم؟!