"سلمان فارسی، نمادی از  ایمان و مدیریت  ایرانی"

حمیدرضا موحدی زاده
دانشجوی دکترای مدیریت منابع انسانی

در قرب و عزت ایرانیان همین بس که، در تاریخ اسلام آمده است، چون آیه "وان تتولوا یستبدل قوماً غیرکم ثم لایکونوا امثالکم" (سوره محمد/ 38)، بر رسول گرامی اسلام (ص) نازل شد، از ایشان پرسیدند یا رسول اﷲ! چه کسانند که اگر ما اعراض کرده و رویگردان شویم آنان را به جای ما خواهی گزید؟ سلمان کنار حضرت نشسته بود؛ دست بر شانه او نهاد و فرمود که "این یار و محرم من است". سلمان فارسی (روزبه) صحابی و مهاجر ایرانی بود که پیامبر اسلام(ص) او را از اهل بیت خود نامید و با این که پسر یکی از کشاورزان ایرانی بود، زرتشتی باقی نماند و سال‌ها در پی حقیقت و دین راستین به سرزمین‌های گوناگون سفر کرد، که در همین سفرها اسیر و به بردگی درآمد و سپس با کمک حضرت محمد(ص) آزاد گشت.

سلمان فارسی، حکیمی که خرد و علوم ایرانیان و مسیحیان را می‌دانست. او از مشاوران عالی پیامبر اسلام، از جمله طراح اصلی حفر کانال در جنگ خندق بوده است. او در سال های پایانی زندگی خود فرماندار (والی) مدائن گردید. او توانست بین فرهنگ، ذوق و دانش ایرانی با معنویت و ایمان اسلام محمدی(ص) ترکیب و تلفیق به وجود آورد. بر اساس مستندات تاریخی معتبر (تحقیق لویی ماسینیون فرانسوی) سلمان در آغاز با باورهای زرتشتی و افکار مانوی و بدین صورت با حکمت، دانش و خرد ایران باستان آشنا بود. به غرب رفت و با باورهای مسیحی نیز آشنا شد و سالها در آن جا زندگی کرد. در شهر یثرب محمد(ص) را ملاقات و با نگرش و منش اسلام آشنا شد. تفکر سلمان فارسی ترکیبی است از حکمت ایرانی و اسلامی که تجربه تحقیق و دریافت ادیان و حکمت‌های دیگر را نیز داشته است.

تفاوت ایمان سلمان فارسی و ابوذر غفاری

"به خدا قسم اگر ابوذر آن چه در قلب سلمان بود را می دانست هر آینه او را به قتل می رساند. " (اصول کافی، ج 1، ص 401؛ بصائر الدرجات، ص 45) در حدیث آمده است "سلمان دریاى علم است، اگر علم در ثریا باشد، سلمان آن را به دست مى‏آورد." سلمان به مانند لقمان حکیم برای امت من است، ولى ابوذر به این مقام نرسیده بود و قدرت هضم عمق آگاهی و علم سلمان را نداشت. شاید رمز آن در جهان دیدگی و تجربه ارزشمند آشنایی سلمان پارسی با عقاید زرتشتیان، مانوی، مسیحیان و یهودیان در طول عمر نسبتا طولانی اش بود که شخصیت او را با ابوذر غفاری که مردی راستگو، صادق و شجاع بود، متمایز کرده بود.

او در این سال های طولانی با نحوه اداره و مدیریت سرزمین های مصر، سوریه، روم، ایران و ...، اقوام و ادیان مختلف آشنا شده بود و به اعتقاد نگارنده سلمان فارسی و ایمان او به اسلام از سر تحقبق و استدلال بود و به همین جهت در اوایل دوران خلافت اسلامی او با نظر مثبت علی(ع) به استانداری مدائن منصوب شد. این در حالی است که ابوذر غفاری در طول عمرش مدیریت و حکومت شهر و سرزمینی را عهده دار نشد. بنابر این می توان گفت علم و دانش عمیق سلمان فارسی به حدی وسیع و همه جانبه بود که ابوذر "انقلابی و بی باک" اگر از آن علوم و رموز آگاه می شد، چه بسا بر اثر تحمل نکردن ابعاد آن، نسبت به شخصیت و ایمان تحقیقی و استدلالی سلمان کفر می ورزید و او را مستوجب به قتل رسانیدن می دانست.

جنگ خندق و طرح احداث کانال در مقابل دشمنان متجاوز

در جنگ خندق، که در سال پنجم هجری رخ داد، به پیشنهاد سلمان، پیرامون شهر خندق کندند. همچنین در جنگ طائف، طرح ساختن «منجنیق » برای درهم شکستن قلعه های مشرکان به او نسبت داده شده است. به دلیل این که سلمان فارسی از ایران به عربستان آمده بود هر گروهی می‌خواست سلمان با آنها باشد؛ هر دو گروه مهاجران و انصار می‌گفتند: سلمان از ما است. به تعبیری او دانش و مهارت روابط منابع انسانی را به خوبی می دانست. در سال اول هجری، زمانی که پیامبر اسلام میان هر دو نفر از مسلمانان مهاجر و انصار پیمان برادری برقرار کرد، میان "سلمان و ابودردا" نیز عقد اخوت بست و در این ماجرا به سلمان فرمودند " ای سلمان، تو از اهل بیت ما هستی و خدای سبحان به تو دانش نخستین و واپسین را عنایت کرده ‌است و کتاب اوّل و کتاب آخر "قرآن" را به تو آموخته ‌است. سلمان دریای علم است که نمی توان به عمق آن رسید."

حکومت و مدیریت بر مردم و سرزمین مدائن

سلمان، الگوی ایرانی، اسلامی کمال جو، وارسته و خودساخته است و ارزش های متعالی انسانی و الهی بسیاری در خویش را گردآورده بود. شاید بتوان گفت، شرایط امروز ایران اسلامی و جامعه ما، بیشتر نیازمند به الگوبرداری از شخصیت سلمان فارسی که اهل "علم، تقوا و تدبیر" بود، باشد. هم چنین آن چه به عبادت و یکتاپرستی سلمان ارزش بیشتری می دهد، علم و آگاهی اوست. زاهد بودن در نگاه او به معنای حرام ساختن نعمت های الهی بر خود نیست. زهد به معنای عدم دلبستگی و وابستگی به امور مادی است. پارسایی و بی رغبتی او به دنیاست. وارستگی سلمان از ایمان عمیق و عالمانه او سرچشمه می گرفت، زیرا هر کس ایمان نیرومندتر داشته باشد، از جاذبه ها و مقام های دنیوی آزادتر است. نه به کسی ظلم می کند و نه ظلم را می پذیرد. بنابراین زندگی سلمان فارسی برای ما ایرانیان می تواند "نمادی از ایمان آگاهانه، داوطلبانه و مدیریت عادلانه و پویای ایرانی" باشد ان شاالله.