پراکنش مطلوب جمعیت شهری
نرگس رزبان
کارشناس اقتصاد مسکن
علاوه بر روند رو به تزاید شهرنشینی طی دهههای اخیر، تمرکز جمعیت در کلانشهرها مشکلات و مسائل جدیدی را در سطوح ملی و محلی ایجادکرده است. بدل شدن کلانشهرها به کانونهای جذب جمعیت و رشد قارچگونه شهرها عمدتا ریشه در مسائل اقتصادی دارد. خیل عظیم جمعیت جوان، بیکار و عمدتا تحصیلکرده، به منظور دستیابی به فرصتهای شغلی، دسترسی به خدمات رفاهی، آموزشی، بهداشتی، فرهنگی، ادامه تحصیل و. . . به شهرهای بزرگ عزیمت کردهاند که این امر تغییرات ناگهانی در ضرباهنگ شهرنشینی را در پی داشته است.
نرگس رزبان
کارشناس اقتصاد مسکن
علاوه بر روند رو به تزاید شهرنشینی طی دهههای اخیر، تمرکز جمعیت در کلانشهرها مشکلات و مسائل جدیدی را در سطوح ملی و محلی ایجادکرده است. بدل شدن کلانشهرها به کانونهای جذب جمعیت و رشد قارچگونه شهرها عمدتا ریشه در مسائل اقتصادی دارد. خیل عظیم جمعیت جوان، بیکار و عمدتا تحصیلکرده، به منظور دستیابی به فرصتهای شغلی، دسترسی به خدمات رفاهی، آموزشی، بهداشتی، فرهنگی، ادامه تحصیل و... به شهرهای بزرگ عزیمت کردهاند که این امر تغییرات ناگهانی در ضرباهنگ شهرنشینی را در پی داشته است.
بیشک رشد قارچگونه و بیرویه شهرهای بزرگ، چالشهای زیستمحیطی و آلودگیهای صوتی، ترافیک، کاهش کیفیت زندگی (که بر سلامت روانی شهروندان اثرگذار است)، معضلات مربوط به تامین خدمات، تامین آب شرب، گاز و برق شهرهای بزرگ را به دنبال خواهد داشت. به علاوه توجه به این نکته ضروری است که هزینه نگهداری شهرها، با فزونی گستره شهر به صورت تصاعدی افزایش خواهد یافت و از این ناحیه هزینههای گزافی به دولتهای محلی تحمیل خواهد شد. همچنین عزیمت روستائیان و ساکنان نقاط مرزی به شهرهاو محدودههای داخلی، منجر به از دست رفتن بخشی از نیروهای بالقوه جمعیتی به عنوان تامینکنندگان امنیت غذایی پایدار کشور و نیز افت امنیت مرزهای دفاعی خواهد شد.
معضل پراکنش نامطلوب جمعیت و نبود توسعه متوازن شهری علاوه بر بروز معضلات شهرنشینی از حیث استراتژیک بسیار حائز اهمیت است. عدم تعادلهای ناشی از این پدیده منجر به سهولت در نفوذپذیری بیگانگان از طریق نقاط مرزی و سواحل شده و تهدیدی برای کشور محسوب میشود. به نظر میرسد ادامه این روند به تدریج بحرانها و معضلات بزرگتری را به وجود آورد. در جداول زیر تحولات جمعیتی در نقاط شهری و روستایی از سال ۱۳۳۵ تا ۱۳۹۰ و نیز تحولات جمعیتی عمده کلانشهرها در همان دوره نشان داده شده است.
همانگونه که در جدول فوق مشاهده میشود نسبت جمعیت شهرنشین از یک روند افزایشی تبعیت کرده و از ۳۱ درصد در سال ۱۳۳۵ به ۷۱ درصد در سال ۱۳۹۰ رسیده که خود گواهی بر تمرکز جمعیت در نقاط خاص و عدم تقارن آن است.
همچنین جدول شماره ۲ گواه تمرکز جمعیت در کلانشهرها است. اطلاعات فوق حاکی از سکونت حدود ۳۰ درصد از جمعیت شهری کشور در ۵ کلانشهر در سال ۱۳۹۰ است (بیش از ۲۰ درصد از جمعیت کل کشور در ۵ کلانشهر سکنی گزیدهاند). نکته قابل توجه دیگر این است که جمعیت ساکن در شهر تهران در مقایسه با سایر کلانشهرها بسیار زیاد است به طوری که شهر تهران به تنهایی بیش از ۱۵ درصد از جمعیت شهری کشور را در خود جای داده است.
از این رو ایجاد راهکارهایی در راستای جلوگیری از گسیل جمعیت به شهرهای بزرگ و ایجاد جذابیت در کانونهای مختلف جمعیتی و دستیابی به توسعه متوازن دارای اهمیت است. در این راستا اشتغال و ایجاد فرصتهای شغلی اولین گامی است که به منظور نگهداشت جمعیت در مناطق مختلف به ذهن متبادر میشود. اما با توجه به شرایط حاکم بر اقتصاد کشور، شاید جستوجوی روشهای پرهزینه و زمانبر از جمله ایجاد واحدهای صنعتی بزرگ و ... در رفع این معضل بهترین راهحل نباشد. این فرآیندها اغلب دیربازده بوده و ممکن است دستیابی به اهداف مورد نظر را به تاخیر اندازد.
بررسی ویژگیهای اقلیمی و زیست محیطی مناطق مختلف شهری، حاکی از وجود پتانسیلها و ظرفیتهای مناسبی برای توسعه سرمایهگذاریهای محلی و وجود ظرفیتهای نسبی در مناطق مختلف کشور است که با تمرکز بر آن میتوان به ایجاد فرصتهای جدید شغلی و پیامدهای مثبت اشتغالزایی دست یافت. جاذبههای گردشگری و کشاورزی از جمله مزایای نسبی کشور است که در اقصی نقاط به تناسب اقلیم و شرایط خاص خود یافت میشود. به عنوان مثال وجود ظرفیتهای بالقوه در مناطق کویری کشور از جمله وجود غارهای نمکی، تمرکز بر خواص درمانی ماسهزارها و شنزارها و زیبایهای آن میتواند به جاذبههای گردشگری بدل شود. به همین ترتیب میتوان موارد مشابهی را در نقاط ساحلی، کوهستانی و... یافت. مزیت نسبی کشور در مقوله آب و هوا و رویت چهار فصل به طور همزمان، فرصت مناسبی برای بهرهبرداری بهینه از محصولات کشاورزی در بازارهای خارجی خواهد بود. تمرکز بر به فعل درآوردن جاذبههای گردشگری و جذب توریست، توسعه صنعتی بخش کشاورزی و ... به مراتب کمهزینهتر بوده و در مدت زمان کوتاهتری منتج به نتیجه خواهد شد.
مساله عدم آموزش کافی و عدم اطلاع ساکنان محلی یا ناآشنایی با روشهای بهرهبرداری از منابع طبیعی و خدادادی منجر به این شده که عامه مردم در خلق ایدههای نو، استفاده از فرصتها و ایفای نقش کارآفرین با مشکل مواجه شوند. از این رو به نظر میرسد ایجاد حداقل آگاهی و دانش در مردم در راستای استفاده از ظرفیتهای محلی، بهرهمندی از فرصتها و ترغیب ساکنان در کشف فرصتهای جدید موثر واقع شود.
شایان توجه است که برنامه تمرکززدایی فرآیندی یکباره و یکشبه نخواهد بود، بدون شک اجرای چنین طرح عظیمی مستلزم یک برنامهریزی هماهنگ و منطقی، قصد و اراده سیاسی و ایجاد ابزارهای لازم برای تحقق آن است. به منظور دستیابی به این هدف آموزش، تغییر تفکر و نگرشها، تدوین برنامههای مشارکتی و هماهنگسازی تصمیمات در سطوح کشوری حائز اهمیت است. به عنوان مثال نمیتوان امتیازات خاص آموزشی، صنعتی و... را برای کلانشهرها قائل شد و انتظار مهاجرت معکوس یا عدم تمرکززدایی داشت. همچنین تمرکز بر شیوه بهرهمندی از منابع و مشارکت بخش خصوصی در این زمینه مفید خواهد بود.
به نظر میرسد تغییر مسیر مبتنی بر مزیتهای نسبی یا خلق این مزیتها، علاوه بر سهولت دستیابی به تمرکززدایی شهری و بازتوزیع جمعیتی، کشور را در مسیر رشد و توسعه بیشتر قرار خواهد داد.
ارسال نظر