ذهن خود را بازسازی کنید و قاطعانه تصمیم بگیرید
نویسنده: Geoffrey James مترجم: رویا مرسلی منبع: Inc آخرین تحقیقات علوم اعصاب دقیقا توضیح میدهد که چگونه میتوانید طوری الهامبخش دیگران باشید که آنها دنبالهرو رهبری شما باشند. تقریبا همه تئوریهای رهبری به این سوال واحد ختم میشوند که: «چگونه میتوانم کاری کنم که افراد با میل خودشان دنبالهرو من باشند؟» و تقریبا همیشه پاسخ به این سوال به اینجا ختم میشود که «از همان روش معروف چماق و هویج استفاده کن. »
اما اگر این فرمول جایزه/تهدید غلط باشد چه اتفاقی میافتد؟ اگر انگیزه افراد برای پیروی از یک رهبر منشا کاملا متفاوتی داشته باشد چه؟ پاسخ اینجا است که علوم اعصاب ثابت کردهاند که مرکز ثقل رهبری، روش چماق و هویج نیست، بلکه قطعیت و اطمینان است.
نویسنده: Geoffrey James مترجم: رویا مرسلی منبع: Inc آخرین تحقیقات علوم اعصاب دقیقا توضیح میدهد که چگونه میتوانید طوری الهامبخش دیگران باشید که آنها دنبالهرو رهبری شما باشند. تقریبا همه تئوریهای رهبری به این سوال واحد ختم میشوند که: «چگونه میتوانم کاری کنم که افراد با میل خودشان دنبالهرو من باشند؟» و تقریبا همیشه پاسخ به این سوال به اینجا ختم میشود که «از همان روش معروف چماق و هویج استفاده کن.»
اما اگر این فرمول جایزه/تهدید غلط باشد چه اتفاقی میافتد؟ اگر انگیزه افراد برای پیروی از یک رهبر منشا کاملا متفاوتی داشته باشد چه؟ پاسخ اینجا است که علوم اعصاب ثابت کردهاند که مرکز ثقل رهبری، روش چماق و هویج نیست، بلکه قطعیت و اطمینان است.
جان پراتلت اخیرا در یکی از مقالات علوم اعصاب خود به این موضوع اشاره کرده است:
«احساس اطمینان، باعث آزاد شدن مواد شیمیایی مثل سروتونین و دوپامین در مغز میشود که احساس مثبت امنیت و قابل پیشبینی بودن یک پدیده را ایجاد میکنند. از طرف دیگر، عدم اطمینان باعث آزاد شدن نورپینفرین و کورتیزول میشود که منجر به واکنش تهدیدآمیز میشوند.»
به عبارت دیگر، مساله چماق و هویج نیست که باعث میشود افراد از یک مدیر پیروی کنند؛ موضوع این است که اگر به آنچه مدیرشان گفته به دست می آورند یقین داشته باشند، آن را واقعا به دست میآورند.
به همین خاطر، سوال درستی که برای مدیریت موثر میتوانید از خود بپرسید این است: «چگونه میتوانم در دیگران احساس اطمینان ایجاد کنم؟»
علوم اعصاب برای این پرسش نیز جواب دارد. انسانها تقریبا در همه قسمتهای مغز خود دارای «نورونهای آینهای» هستند. نورونهای آینهای باعث میشوند انسانها رفتارهایی را که در دیگران میبینند تقلید کنند. به همین خاطر، برای آنکه در دیگران اطمینان ایجاد کنید، ابتدا باید در وجود خودتان اطمینان خلق کنید.
به همین خاطر است که رهبران بزرگ همیشه بسیار با اعتماد به نفس به نظر میرسند. اعتماد به نفس خروجی احساس اطمینان و یقینی است که آنها در خودشان ایجاد کردهاند و این اطمینان به همه اطرافیان سرایت میکند.
بهترین مثال این پدیده «حوزه تحریف واقعیت» است که استیو جابز هر گاه محصول جدید اپل را ارائه میداد، از آن استفاده میکرد. جابز آنچنان اطمینانی به محصولات خود داشت و آنچنان آنها را با یقین ارائه میکرد که همه اطرافیان تصور میکردند این محصول
«بیچون و چرا هیچ نقصی ندارد».
پس چالش واقعی مدیریت اصلا به دیگران مربوط نمیشود. بلکه موضوع مهمتر از آن است: «چگونه میتوانم چنین احساس اطمینان کاملی را در خودم ایجاد کنم؟»
در اینجا علم اعصاب به کمک شما میآید. با استفاده از چند تکنیک نسبتا ساده میتوانید مغز خود را طوری برنامهریزی کنید که وقتی تصمیم مهمی میگیرید احساس اطمینان کامل و سرایتکنندهای ایجاد کنید که نتیجه اجتنابناپذیر باشد.
در اینجا به چگونگی انجام آن میپردازیم:
۱) از مطمئن نبودن خود با فراست استفاده کنید
شاید به نظر عجیب باشد که در مقالهای که درباره اطمینان صحبت میکنیم بگوییم مطمئن نبودن ارزشمند است. اما به هر حال، قبل از آنکه تصمیم مهمی بگیرید، همیشه یک دوره طبیعی وجود دارد که در عین حال که توصیههای مختلف را جمعآوری میکنید و گزینههای جایگزین را میسنجید، هنوز به اطمینان نرسیدهاید. از این زمان با فراست و به خوبی استفاده کنید، چرا که هرگاه تصمیم خود را گرفتید، دیگر جایگزینی وجود ندارد. برای آنکه تجزیه و تحلیل باعث فلج شدن و از کار افتادگی شما نشود، متعهد شوید که طی یک مدت زمان مشخص که قابل تغییر نیست تصمیمگیری کنید.
۲) تصمیم خود را نهایی کنید
تصمیمگیری در مدیریت مثل تصمیمگیری هنگام لباس خریدن نیست. نمیتوانید یکی را انتخاب کنید، خود را در آینه ببینید و بعد لباس دیگری را امتحان کنید. برای آنکه یک تصمیم در خودتان و در دیگران اطمینان ایجاد کند، آن تصمیم باید زمانی که اتخاذ میشود واحد و نهایی باشد. ریشه لاتین کلمه تصمیم گرفتن به معنی «قطع کردن» است. تصمیمگیری یعنی قطع عدم اطمینان، جر و بحث، پشیمانی و نتایج جایگزین، هرچه کاملتر این موارد اضافه را قطع کنید، اطمینان شما قویتر میشود.
۳) یک نتیجه درخشان را تصور کنید
در اینجا است که باید مغز خود را «مجددا بازسازی کنید». چشمهای خود را ببندید و نتیجهای که تصمیم شما به بار خواهد آورد را تصور کنید. تصور کنید موفقیت چگونه است. تصور کنید موفقیت چه احساسی ایجاد میکند. طعم و بوی آن را احساس کنید. تصویر خود را آنقدر به واقعیت نزدیک کنید که احساس کنید برای شما اتفاق افتاده است.
۴) نتایج را در قالب گذشته بگذارید
وقتی احساسات شما سرشار از نتایج موفقیت شد، تا آنجا که میتوانید با قوت تصور کنید که آنچه تجربه کردهاید (پیروزی حاصل از موفقیت واقعی) قبلا اتفاق افتاده است. خودتان و تیمتان قبلا برنده شدهاید. نتایج موفقیتآمیز قبلا حاصل شدهاند. مراحل ۳ و ۴ را هر روز تکرار کنید تا ذهن شما بهطور خودکار نتیجه را به صورت نتیجهای که قبلا اتفاق افتاده ببیند.
این روش برنامهریزی به علت وجود آنچه «انعطافپذیری عصبی» نامیده میشود موثر است. درحالیکه بخش منطقی ذهن شما بین آنچه تصور میکنید و دنیای واقعی تفاوت میگذارد، اما بخشهای عمیقتر ذهن شما نمیتواند این کار را انجام دهد. به همین خاطر وقتی هوشیارانه یک خاطره درخشان درباره موضوعی که اتفاق نیفتاده است ایجاد میکنید، در بیشتر فضای ذهن خود همان احساس اطمینانی را ایجاد خواهید کرد که در گذشته بهطور واقعی تجربه کردهاید.
از کجا بدانیم که این روش موثر است؟ پاسخ ساده است. من طی ۲۰ سال گذشته در همه تصمیمگیریهای مهم از این روش استفاده کردهام و توانستم این اطمینان را در خود ایجاد کنم که آنچه تصمیم گرفتهام انجام خواهد شد و همینطور هم شد.
حال که این روش برای فرد کماستعدادی مثل من موثر بوده است، تصور کنید برای شما چقدر موثر خواهد بود. اگر شما قصد دارید تبدیل به رهبری شوید که یک شرکت را رهبری میکند و به نتایج غیرقابل تصوری دست مییابد این کار را انجام دهید.
ارسال نظر