رقابتیترین کشورهای دنیا در زمینه استعداد
نویسندگان: Paul Evans، Bruno Lanvin، Sarah Wachter مترجم: بهزاد معظمی شاخص جهانی رقابتپذیری استعداد موسسه INSEAD نشان میدهد که کشورهای پر درآمد سبب شکوفایی دانش و مهارتهای حرفهای میشوند. این در حالی است که کشورهای کمدرآمد در هر دو زمینه دچار مشکل هستند. استعداد، موتور قدرتمند رقابتپذیری و نوآوری برای اقتصاد پویای به هم پیوسته جهان کنونی است. آنهایی که بر توسعه مهارتها در داخل کشورشان کار کردهاند و موانع ورود استعداد خارجی را کاهش دادهاند، اقتصادهای درخشان و پایدار خلق میکنند. آنهایی که این کارها را انجام ندادهاند، با خیل وسیعی از چالشها مواجه میشوند، از کمبود مهارتها گرفته تا نرخ بالای بیکاری.
نویسندگان: Paul Evans، Bruno Lanvin، Sarah Wachter مترجم: بهزاد معظمی شاخص جهانی رقابتپذیری استعداد موسسه INSEAD نشان میدهد که کشورهای پر درآمد سبب شکوفایی دانش و مهارتهای حرفهای میشوند. این در حالی است که کشورهای کمدرآمد در هر دو زمینه دچار مشکل هستند.
استعداد، موتور قدرتمند رقابتپذیری و نوآوری برای اقتصاد پویای به هم پیوسته جهان کنونی است. آنهایی که بر توسعه مهارتها در داخل کشورشان کار کردهاند و موانع ورود استعداد خارجی را کاهش دادهاند، اقتصادهای درخشان و پایدار خلق میکنند. آنهایی که این کارها را انجام ندادهاند، با خیل وسیعی از چالشها مواجه میشوند، از کمبود مهارتها گرفته تا نرخ بالای بیکاری.
موسسه INSEAD در همکاری با موسسه «رهبری سرمایه انسانی سنگاپور» و شرکت چندملیتی مشاوره منابع انسانی آدکو (Adecco)، اولین ردهبندی از ۱۰۳ کشور را در مورد توانایی آنها در جذب و پرورش مهارت ایجاد کرده است. این شاخص نشان میدهد ۱۰ جایگاه برتر این ردهبندی عموما توسط اروپاییها و کشورهای ثروتمند، به علاوه سنگاپور و آمریکا اشغال شده و همچنین نشاندهنده یک شکاف گسترده بین کشورهای مرفه و کشورهای کمدرآمد است.
۲۰ کشور اول این ردهبندی نشاندهنده این هستند که کشورها جهت ساختن یک جامعه پیشتاز، دانش محور و یک مجموعه که در بعضی موارد بر سنتهای آموزشی قوی و در موارد دیگر بر سیاستهای مهاجرتی اتکا دارد، به هر دو مهارت - دانش عمومی و مهارتهای حرفهای- احتیاج دارند.
آیا سازمانهای چندملیتی از کشورهای نوظهور میتوانند مکانهای برتر را در شاخص جهانی رقابتپذیری استعداد (GTCI) در اختیار گیرند؟
فرمول سوئیس
در بالای این جدول ردهبندی، کشور سوئیس قرار دارد. به گفته پاول اوانس، مدیر علمی GTCI موسسه INSEAD، چیزی که سوئیس را از دیگر کشورها متمایز میکند، قدرت این کشور در هر دو زمینه مهارتهای حرفهای و مهارتهای دانش عمومی و نیز طیف وسیعی از سایر
شاخصها است.
برونو لانوین، مدیر اجرایی شاخصهای جهانی INSEAD، اضافه میکند که سوئیس همزمان دو مشخصه محلی هم دارد: اجرای یک برنامه کارآموزی موفق و سیستمی که در آن کارکنان میتوانند از کلاسهای درس به محل کار و بالعکس جابهجا شوند.
GTCI کشورها را با استفاده از ۴۸ متغیر که به دو گروه تقسیم میشوند ارزیابی میکند. بازدهی آن، فراگیری مهارتهای حرفهای و فنی برای مشاغلی در حوزههایی مانند سلامت و مهندسی و نیز مهارتهای دانش جهانی است که طیفی از موقعیتها را شامل کارآفرینان، محققان، مدیران و سایر متخصصان، دربرمیگیرد. گروه دوم بیان میکند که چگونه کشورها جهت شکوفایی این مهارتها، استعدادها را توانمند ساخته، جذب کرده، پرورش داده و حفظ میکنند.
مزیت کشور کوچک
لانوین میگوید رتبهبندیها سه نوع موقعیت متمایز از هم را در کشورهای پیشتاز مورد مطالعه، منعکس میکند. کشورها و شهرهای بزرگی را که ده رتبه برتر دارند، برنامهای را به خدمت میگیرند که بر توجه به استعدادها تاکید دارد.
این ده کشور بعد از سوئیس به ترتیب عبارتند از: سنگاپور، دانمارک و پس از آن کشورهای اسکاندیناویایی سوئد، فنلاند و ایسلند به علاوه لوکزامبورگ، هلند و بریتانیا. بسیاری از این کشورها، بهویژه در اروپا، سابقه طولانی در شکوفایی سیستمهای آموزشی قدرتمند دارند. لانوین میگوید: «آنها درآمد دارند، منابع لازم را دارند، زیرساختها را دارند. آنها تنها به نیروی انسانی نیاز دارند که بافت جمعیتی آن را به وجود نمیآورد.»
دومین موقعیت این است که کشورهای بزرگ صنعتی که سنتهای مهاجرپذیری مناسبی برای جذب استعداد دارند، بیشتر در ردههای پایینتر و جزو ۲۰ رتبه برتر قرار گرفتهاند. مانند ایالات متحده (نهم)، کانادا (یازدهم) و استرالیا (پانزدهم) و موقعیت سوم در کشورهای نو ظهور که به استعداد جهت ایجاد زیرساختها، توسعه اقتصاد و ارتقای رشد تولید ناخالص داخلی (GDP) نیاز دارند، دیده میشود. سرآمد این کشورها مانند مونته نگرو و مالزی به ترتیب در رتبههای بیست و ششم و
سی و هفتم قرار گرفتهاند که این بهدلیل تمرکزشان روی مهارتهایی که همسایگانشان فاقد آن هستند و توسعه سرمایه انسانی در زمینههای مورد نیاز است.
حلقه ارتباط نوآوری
لانوین اشاره میکند همانطور که انتظار میرفت، در GTCI عملکرد رقابتپذیری استعداد کشورها و GDP سرانه، به شکل تنگاتنگی به هم مرتبط هستند، به این صورت که کشورهای ثروتمند به بالای رتبهبندی GTCI صعود میکنند و کشورهای فقیر در پایین جای میگیرند. او اضافه میکند با این وجود موضوع جالب توجه وجود یک ارتباط حتی قویتر بین رقابتپذیری استعداد و عملکرد نوآوری است.
یادگیران چابک
درهر منطقه از جهان، برخی کشورها برجستهتر از برخی دیگر هستند. بهعنوان مثال، با وجود اینکه آلمان در رتبه بیستم جای گرفته و معمولا بهدلیل پایه اقتصادی قدرتمندش مورد ستایش قرار میگیرد، بلژیک در شاخص GTCI کمی بالاتر از آلمان قرار گرفته است. این امر عمدتا بهدلیل مزیت سیستم آموزشی این کشور است که موجب قویتر شدن دانش عمومی نیروی کار میشود، درحالیکه آلمان بیشتر به مهارتهای حرفهای
بها داده است.
در میان کشورهای در حال توسعه، اقتصادهای نوظهوری قرار دارند که نسبت به همتایان منطقهای خود بهتر عمل کردهاند. در منطقه جنوب صحرای آفریقا که در قعر جدول GDP سرانه قرار دارد، آفریقای جنوبی بهدلیل مشارکت گسترده زنانش در مجلس که معیاری از تعهد کشورهایی است که در حال پرورش و جذب استعداد هستند، شاخص است. در آمریکای لاتین، شیلی به علت پویایی بالای اجتماعی و مرزهای باز درخور
توجه است. در آسیا، چین دارای عملکرد بهتر نسبت به سایر کشورها در منطقه است که این موفقیت در نتیجه تلاشهای مستمر این کشور جهت قدرت بخشیدن به سیستم آموزش عالی به دست آمده است.
طبق گفته مولفان، عملکرد قوی این کشورها مشخص میکند که «رقابت جهانی برای استعداد، یک حوزه در حال رشد باقی میماند که در آن حفظ مزایای رقابتی کار دشواری خواهد بود.»
اهمیت شکافهای موجود
GTCI نشان میدهد که توزیع جهانی رقابتپذیری استعداد در حقیقت نامتعادل است. در قسمت بالای جدول، کشورهای ثروتمند که به پرورش و نگهداری هر دو دانش عمومی و مهارتهای حرفهای نیاز دارند، جمع شدهاند و در ردههای پایین اقتصادهای نوظهور قرار دارند. شکاف در قسمت دانش عمومی به بیشترین حد رسیده است؛ جایی که کشورهای ثروتمند بهدلیل برخورداری از اکوسیستم توسعه داده شده دانشگاهها و موسساتی که نوآوری را برمی انگیزند، قویتر عمل میکنند و رسیدن به این سطح در کوتاهمدت برای کشورهای در حال توسعه مشکل است. در کشورهای ثروتمند که توانایی پرورش، جذب و نگهداری استعداد را دارند، در عمل حلقه بازخورد خوبی وجود دارد. در مقابل، GTCI نشان میدهد کشورهای فقیر ممکن است نتوانند کارکنان ماهری را که پرورش داده یا جذب کردهاند
نگه دارند. علاوهبر این بسیاری از این کشورهای نوظهور تلاش میکنند منابع مهارتهای حرفهای شان را گسترش دهند.
جذبه کلانشهرها
جبهه دیگری که این شاخص ارائه میکند، ظهور جنگ جهانی بر سر استعدادها است. به گفته اوانس، یک کشور بزرگ میتواند از طریق قدرت بخشیدن به رقابت در میان شهرهای درون مرزی، خود را با چابکی کشورهای کوچک و دولت- شهرها که بهترین عملکرد را دارند، تطبیق دهد.
اوانس به مثالهای متعدد از افزایش قدرت شهرها در جذب استعدادهای برتر اشاره میکند: بارسلونا که خود را به مرکز تکنولوژی اطلاعات تبدیل کرده؛ صنعت مد را که اکنون پایتختهای متعددی پیدا کرده و در کنار پاریس که دیگر بارزترین مرکز در این صنعت نیست، لندن، میلان، نیویورک و توکیو را شامل میشود؛ و سنگاپور، که برخلاف اندازه متوسط بازارش خود را از طریق ایجاد زیرساختهایی در کلاس جهانی و جذب شرکا، به دروازه ورودی آسیا تبدیل کرده است. اوانس میگوید: «ده سال قبل اگر شما برای یک شرکت بزرگ آمریکایی کار میکردید، مردم میگفتند آیا مایل به انتقال به یک پست مدیریتی در چین هستید؟ امروزه جواب معمول به این پرسش این است که آیا من را به پکن، شانگهای، گوانژو یا ایالتهای غربی میفرستید؟»
برطرف کردن بیتعادلیها
مولفان اشاره میکنند که برای پرداختن به شکافهای مشهود مهارتها در سطح جهانی، بهویژه در برخی کشورها و مناطق، باید به تحرک بیشتر فرا-مرزی استعدادها، دسترسی بیشتر زنان به آموزش، معلولان، جمعیتهای قومی وفقیر کمتر اهمیت داده شده، توجه بیشتری شود و شرکتها به برنامههای کارآموزی جهت حفظ کارکنان ماهر و خلق شغلهای محلی، انرژی بیشتری اختصاص دهند.
مولفان میگویند بهمنظور پرداختن به چالشهای پیچیده و مرتبط که برای بالا بردن رقابتپذیری استعداد لازم است، باید دولت، کسبوکار، کارکنان تعلیم دیده، مربیان و اشخاص با هم تشریک مساعی کنند.
ارسال نظر