به بهانه آغاز سال تحصیلی
کودکان بازمانده از «شوق اول مهر»
میثم هاشمخانی «اول مهر» برای بسیاری از «کودکان» سرزمینمان «شوقانگیز» نیست؛ از حدود ۳ میلیون کودک و نوجوان ۶ تا ۱۸سالهای گرفته که خارج از چتر پوشش آموزش و پرورش هستند تا انبوه کودکانی که سال تحصیلی را در مدارسی آغاز میکنند با حداقل امکانات؛ مدارس فقیر و فرسوده و دلگیری که شاید فقط حادثهای از جنس بروز آتشسوزی در یکی از این مدارس است که شاید بتواند باعث شود ما پایتختنشینان یادمان بیاید در کشورمان مدارس بسیار محقری داریم که ارزش کل ساختمان و تجهیزاتشان کمتر از قیمت یک متر زمین در پایتخت است.
میثم هاشمخانی «اول مهر» برای بسیاری از «کودکان» سرزمینمان «شوقانگیز» نیست؛ از حدود 3 میلیون کودک و نوجوان 6 تا 18سالهای گرفته که خارج از چتر پوشش آموزش و پرورش هستند تا انبوه کودکانی که سال تحصیلی را در مدارسی آغاز میکنند با حداقل امکانات؛ مدارس فقیر و فرسوده و دلگیری که شاید فقط حادثهای از جنس بروز آتشسوزی در یکی از این مدارس است که شاید بتواند باعث شود ما پایتختنشینان یادمان بیاید در کشورمان مدارس بسیار محقری داریم که ارزش کل ساختمان و تجهیزاتشان کمتر از قیمت یک متر زمین در پایتخت است...
شاید بسیاری از ما از آمار چهار و نیم میلیون نفری جمعیت دانشجویان کشور مطلع باشیم؛ اما آمارهایی بسیار مهمتر هست که نمیدانیم: اینکه 20 میلیون و 970 هزار نفر از ایرانیان بالای 17 سال یا «بیسواد»ند یا «کمسواد» (دارای تحصیلات حداکثر پنجم دبستان)، یا اینکه 30 میلیون و 260 هزار نفر از جمعیت بالای 17 سال کشور تحصیلاتی حداکثر در حد سیکل دارند (14 میلیون و 590 هزار مرد و 15 میلیون و 670 هزار زن).این ارقام برخی از آمارهای حاصل از سرشماری 1390 هستند که به نوعی نتیجه کارنامه کمی عملکرد چند دهه اخیر نهاد آموزش و پرورش در کشور محسوب میشوند و احتمالا بسیاری از ما پایتختنشینان شاید به کلی از آنها بیخبر باشیم.
در این شرایط، یکی از معدود گزارش رسمی منتشره در زمینه پوشش تحصیلی آموزش و پرورش (مرکز پژوهشهای مجلس؛ ۷ آذرماه ۱۳۹۰) تاکید میکند که «چیزی در حدود سه میلیون و ۲۰۰ هزار کودک و نوجوان ایرانی بین ۶ تا ۱۸ سال، تحت پوشش آموزش و پرورش نبوده و «بازمانده از تحصیل» محسوب میشوند... بخش بزرگی از این جمعیت در استانهای محروم کشور و نیز حاشیه شهرهای بزرگ ساکنند و متاسفانه تولید نشدن آمارهای دقیق و شفاف در مورد نرخ بازماندگی از تحصیل در رده سنی ۶ تا ۱۸ سال به تفکیک دختران و پسران، به تفکیک استانهای مختلف کشور و به تفکیک مناطق روستایی و شهری، یکی از موانع کلیدی شکلگیری پژوهشهای مناسب در حوزه عوامل بازماندگی از تحصیل کودکان ایرانی محسوب میشود؛ مسالهای که هرگونه سیاستگذاری در زمینه کاهش جمعیت کودکان و نوجوانان بازمانده از تحصیل را با مشکل جدی مواجه میکند.»
خلاصه اینکه اول مهر، فقط یادآور کیف و کتاب و دفتر و مدرسه نیست؛ اول مهر میتواند بهانهای باشد برای بازاندیشی در سیاستهای «آموزش عمومی» کشور؛ میتواند بهانهای باشد که در طراحی اولین بودجه دولت جدید، به جای هزاران میلیارد تومانی که هرساله در بودجه عمومی کشور برای ارائه «وامهای بدون بهره» یا «دلار دولتی» و امثالهم اختصاص میدهیم (که فسادانگیز بودنش مورد اجماع نسبی اقتصاددانان است)، یکدهم این مبلغ را برای رنگ و لعاب بخشیدن به مدارس مناطق حاشیننشین و محروم کشور اختصاص دهیم یا برای انجام پژوهشهای جامع به منظور ریشهیابی جداگانه علل بازماندگی از تحصیل در مناطق مختلف کشور یا...
در آن صورت قطعا ماه «مهر» هم «مهربان»تر و «مهرباران»تر خواهد بود.
ارسال نظر