نگاه - تاریخچه مختصر تحزب در ایران-۳
تشکیل احزاب در مجلس
پیروزی مشروطه زمینه را برای پدید آمدن فضایی مناسب برای شکلگیری احزاب فراهم کرد؛ اما این فضا به تنهایی کافی نبود؛ چرا که کارکرد حزب به معنای واقعی آنچنان معنا نداشت و معمولا رجال سیاسی که به کابینه وارد میشدند، عضو هیچ حزب یا گروهی نبودند؛ ولی در مجلس سوم چند حزب شکل گرفتند که با هم میخوانیم. در مجلس سوم، چهار گروه سیاسی ظاهر گردید: دو حزب باسابقه دموکرات و اعتدالی و تشکلی به نام هیات علمیه و گروه بیطرف که این دو گروه به فراکسیون مجلس بیشتر شباهت داشتند تا حزب سیاسی.
ریاست حزب دموکرات با سلیمانمیرزا بود. این حزب در ربیعالثانی ۱۳۳۳.ق با صدور بیانیهای مواضع خود را اعلام کرد. این حزب در مجلس سوم مواضع تند خود را تعدیل نمود. از جمله اهداف حزب دموکرات که سلیمانمیرزا مرتب از آن یاد میکرد، رسیدگی به اقدامات دولت در فاصله مجلس دوم و سوم بود. دموکراتها رابطه نزدیکی با آلمانها داشتند و نسبت به سایر احزاب در اکثریت بودند. حزب اجتماعیون اعتدالیون به دو دسته تقسیم میشدند: ۱ــ فرقه اجتماعیون اتحادیون که از حزب اصلی منشعبشده بود و پس از مدتی باز به آن پیوست؛ ۲ــ هیات عالی به رهبری حاجآقا شیرازی که با جماعت محتشمالسلطنه ائتلاف نمود. چند انشعاب و ائتلافی که در اجتماعیون اعتدالیون پیش آمد و روزنامههای آن زمان اصرار داشتند آن را بزرگ نمایند، از رقابتی ناشی میشد که حزب دموکرات نسبت به اعتدالیون داشت و میخواست آنها را غیرمنسجم و متفرق معرفی نمایند.
حزب سومی که در مجلس سوم مطرح شد و آن هم بیشتر به فراکسیون نمایندگان شبیه بود تا حزب، هیات علمیه نام داشت. تعداد نمایندگان این حزب از شانزده نفر تجاوز نمیکرد و در واقع روحانیان مجلس با این عنوان خود را از دیگر نمایندگان جدا کرده بودند. با وجود این، همه علمای مجلس عضو این هیات نبودند و بعضی از علما در حزب دموکرات و اعتدالیون عضویت داشتند. در مجلس دوم نامی از هیات علما نبود و آیتالله مدرس را از اعضای حزب اعتدالیون میدانستند، ولی وقتی در مجلس سوم عنوان هیات علمیه پیش آمد، وی در راس آنها قرار گرفت بدون اینکه خود را از اعتدالیون جدا بداند. نظر مدرس این بود که بههرحال باید مجلس پابرجا بماند و در تقویت آن کوشش شود. وی در جایی تصریح نموده است: «بنده یک نفر که شخص خودم را حامی مشروطه میدانم عرض میکنم که زیاده بر این از قوای خود نکاهیم.» هیات علمیه بیشتر در مقابل تفکرات دموکراتها جبههگیری میکرد؛ زیرا دموکراتها متهم به این بودند که در قتل آیتالله سیدعبدالله بهبهانی دست داشتهاند. بعضی هیات علمیه را مخصوص مجلس سوم میدانند و در مجلس چهارم و پنجم اثری از آن مشاهده نمیکنند، مثلا بهار در جلد اول کتاب «تاریخ سیاسی احزاب» به این مطلب اشاره کرده است. وی درباره خطمشی مدرس نوشته است:
«...مدرس هیچوقت متوسل به حربه دین و سلاح مذهب نگردید و کمال ملاحظه را در اینباره مبذول میداشت. در پایان دوره سوم، حاجآقا شیرازی که عضوی از هیات علمیه بود نسبت به مجلس که دموکراتها در آن به نظر میرسید اکثریت داشتند، رسالهای تحت عنوان «واقعات دوساله یا تاریخ بدبختی ایران» نگاشت که طی آن شدیدا به دموکراتها که آنها را انقلابی دانسته حمله کرده و مینویسند دموکراتها میگفتند ما از هیچ وسیله در بههمزدن و تزلزل و تخریب دولت فروگذار نکرده و نخواهیم کرد. خرابیها را موجب آبادی میدانیم.»
تشکیل هیات علمیه انعکاسی بود از اقدامی که متجددان علیه آیتالله شیخ فضلالله نوری انجام داده بودند. اعضای این تشکل قتل آیتالله سیدعبدالله بهبهانی را هم در تکمیل همان اقدام میدانستند. ادامه این مخالفتها سبب شد که دموکراتها مانع حضور حاجآقا شیرازی که رساله «واقعات دوساله» را علیه دموکراتها نوشته بود، در دوره بعدی انتخابات مجلس شورای ملی شوند. در مذاکرات جلسه هشتم مورخ ماه ربیعالاول ۱۳۳۳.ق
مدرس نیز به دشمنی با خود و حاجآقا شیرازی اشاره کرد و گفت: «در وقت انتخابات اغلب قوای این شهر بر ضد انتخاب من و حاجآقا و حاج امام جمعه بود و به جهت این مساعی وقتها هم صرف و پولها خرج شد، ولی موفق نگشتند. حاجآقا هم خوب و بد این حزبهای زهرماری را که در این مملکت تشکیل شده، او هم یکی از حزبها بود. این همه که میگویند حاجآقا پول خرج کرده نمیدانم این پولها را از کجا آورده بود چرا گیر ما نیامد؟ قوای این شهر از اعالی تا ادانی بر ضد انتخاب من و حاجآقا و حاجامام جمعه بودند؛ چون مایل به مشروطه نبودند ما فشار آوردیم تا این مجلس را درست کردیم.» در ایران مردم از تشکیل حزب و فعالیتهای حزبی استقبال نکردند. حتی در مواردی که هیات حاکم برای نشان دادن دموکراسی احتیاج به حزب داشت و انواع تشویقها را برای حزبسازان برقرار نمود، توده مردم، روشنفکران و بهطور کلی طبقات مختلف به شکلی، خود را از این بازیها جدا نگاه داشتند و به همین جهت هیچ یک از احزاب نتوانستند آماری از اعضای خود ارائه دهند. گاهی حرکتهایی از یک یا چند حزب دیده شده، اما این حرکتها به مدد تبلیغات و از جانب غیر اعضای حزب انجام گردیده است. مردم ایران در طی تاریخ، قیامهای اجتماعی و نهضتهای بسیاری را به راه انداختهاند، اما این اقدامات بدون تمسک به احزاب بوده است. گاهی اشخاصی از این تحولات مردمی سوءاستفاده کرده و به این ترتیب برای حزب خود سابقه درست کردهاند، با این حال آنها خود میدانند که درجه اقدام حزب آنها صفر بوده است. شاهد گویای ما انقلاب شکوهمند اسلامی است که بدون حضور حزب به پیروزی رسید.
بعضی بر این اعتقادند که در جامعه اسلامی که اجرای موازین و احکام دینی مدنظر است، حزب جایگاهی ندارد و بعضی هم تمایل نداشتن مردم به شرکت در فعالیتهای حزبی را ناشی از سابقه احزاب میدادند. در طی تاریخ ایران، تشکیلات فراماسونری که نمیتوان آنها را به عنوان حزب شناخت، مجریان فرامین حاکمیت انگلیس بودهاند. احزاب چپنما و طرفدار تحول و اصلاحات هم، با همه نامهای فریبندهای که برای خود برگزیده بودند، در هر تصمیم چشم به خارج از کشور داشتند.
در این خصوص همسایه شمالی ما در گذشتهها سنگ تمام گذاشته است. این وضع تا دو، سه سال پس از پیروزی انقلاب ادامه داشت تا اینکه آن حزب وابسته منحل قطعی گردید. دولت حاضر نیز که مستقیما به آرای مستقیم چند ده میلیونی مردم برگزیده شده است و نوآوریهای جالبی، بهویژه در شیوه مواجهه با قدرتهای بزرگ دارد و بهخوبی مصالح و منافع ملت را رعایت مینماید، به گروه و حزب خاصی متکی نیست و اتفاقا برخلاف خواست همه احزاب عنواندار فعالیت میکند و همین امر برای تمایل نداشتن ایرانیان به فعالیتهای حزبی دلیل خوبی است.
منبع: iichs.org
ارسال نظر