استفاده حداکثری از امکانات شبکههای اجتماعی
منبع: McKinsey Quarterly
درباره شبکههای اجتماعی و میزان تاثیرگذاری آنها بر بازاریابی، حرفهای زیادی زده میشود. بسیاری از سازمانها در فیسبوک، توییتر و سایر شبکههای اجتماعی مجازی صفحات مخصوص به خود ایجاد کردهاند. درحالی که بسیاری عقیده دارند که ارزش حرفی که دهان به دهان میان مشتریان میگردد بسیار زیاد است، ولی ارزش واقعی شبکههای اجتماعی هنوز به طور کامل شناخته نشده است. در این مقاله میزان تاثیرگذاری صفحات اینچنینی و ارزشی که آنها از طریق رایج کردن نام سازمان در میان مشتریانشان ایجاد میکنند، بررسی میشود.
منبع: McKinsey Quarterly
درباره شبکههای اجتماعی و میزان تاثیرگذاری آنها بر بازاریابی، حرفهای زیادی زده میشود. بسیاری از سازمانها در فیسبوک، توییتر و سایر شبکههای اجتماعی مجازی صفحات مخصوص به خود ایجاد کردهاند. درحالی که بسیاری عقیده دارند که ارزش حرفی که دهان به دهان میان مشتریان میگردد بسیار زیاد است، ولی ارزش واقعی شبکههای اجتماعی هنوز به طور کامل شناخته نشده است. در این مقاله میزان تاثیرگذاری صفحات اینچنینی و ارزشی که آنها از طریق رایج کردن نام سازمان در میان مشتریانشان ایجاد میکنند، بررسی میشود.
سازمانهای بسیاری در فیسبوک و توییتر صفحات فعال دارند، اما این موضوع به تنهایی منجر به ایجاد تغییر در عملکرد این سازمانها نشده است. سازمانها اخیرا طرز فکر جدیدی را انتخاب کردهاند. آنها به حرف دهانبهدهان ایجاد شده در شبکههای اجتماعی، به عنوان یک رسانه ارتباطی جدید نگاه میکنند. این ایده چیزی فراتر از جزئیات مفهومی است. زمانی که حرف دهان به دهان به عنوان یک کانال ارتباطی در نظر گرفته میشود، به نوعی محتوا تبدیل میشود و سازمانها را قادر به اندازه گیری آن و پیادهسازی برخی فعالیتها بر روی آن میکند. علاوه بر این حرف دهان به دهان برخلاف تبلیغات سنتی که با پول قابل خریدن بود، باید در طول زمان توسط سازمان کسب شود. این موضوع باعث شد سازمانها به این نتیجه برسند که تنها راه ایجاد و حفظ تبلیغ دهان به دهان در میان مشتریان، خوب و مفید بودن برای آنها به معنای واقعی کلمه است.
حال این سوال مطرح میشود که چگونه میتوان در یک دنیای مکالمات مجازی ایجاد شده توسط شبکههای اجتماعی مفید واقع شد؟ مسلما برای این مساله راه حل جامع و کاملی وجود ندارد و هر سازمان باید برای موقعیت خاص خودش راه حل منحصر به خود را ایجاد و اجرا کند. اگرچه در این میان برخی درسهای کوچک از فعالیت سازمانهای مختلف گردآوری شده است که در قالب دو دیدگاه اصلی قابل توضیح است. اول اینکه یک روش قدرتمند برای مفید بودن یک برند در دنیای مجازی این است که برای مشتریانش اعتبار اجتماعی ایجاد کند و دوم اینکه «عناصر مجازی» برای برانگیختن تبادلات اجتماعی که منجر به ایجاد حرف دهان به دهان میشود، ضروری هستند.
قدرت اعتبار
یک روش کارآمد برای اینکه یک برند در محیط شبکههای اجتماعی مفید واقع شود این است که به گونه ای باعث کسب اعتبار افرادی شود که منشا مکالمات دهان به دهان در شبکههای اجتماعی میشوند. شناخته شدن توسط دوستان یک انگیزه مهم برای افراد محسوب میشود و برندهایی که به کاربرانشان اجازه میدهند که این انگیزه را به دست آورند، ارزش بزرگی را به آنها اهدا میکنند. زمانی که کاربران این شناخته شدن را عمومی میکنند، آن را به حرف دهان به دهان تبدیل میکنند. سازمانها میتوانند این نوع اعتبار را از طرق مختلفی مانند اهدای علائمی که کاربران میتوانند آنها را در روی صفحه فیسبوکشان قرار دهند یا دادن امتیازات مختلف به کاربرانشان اعطا کنند. با حرکت مداوم وبسایتها به سمت پویاتر شدن و پاسخگویی بلادرنگ تعاملات ارزش شناخته شدن و اعتبار گرفتن کاربران اصلی آنها در شبکهها نه تنها کاهش نمییابد که روز به روز هم بیشتر میشود.
سازمانها همچنین یاد گرفتهاند که ارزشی را که مشتریان برای فخر فروختن راجع به موفقیتهایشان به دیگران به صورت آنلاین دارند را دست کم نگیرند که این فخر فروشی با یکپارچهسازی هوشمندانه وبسایتها با فیسبوک یا توییتر آسانتر هم شده است. این پدیده را هر روزه میتوان در فرومها و سایتهای مختلف مشاهده کرد. برای مثال در یک فروم مربوط به سایت بدنسازی زمانی که اعضا درباره لاغر شدن یا ورزشکار شدنشان به کمک این سایت صحبت میکنند، سایت تقریبا بدون هزینه، صاحب تبلیغ دهان به دهان میان مشتریان و کاربرانش میشود. در واقع اگر تحقیقات رفتاری اخیر دقیق باشد، این تجارب به دیگران هم سرایت میکند و بدین ترتیب رفتار کاربران به وسیله شبکه دوستانشان عینا تکرار میشود که این موضوع باعث گسترش نام برند و حرف دهان به دهان مثبت راجع به سازمان میشود.
وسوسه عناصر مجازی
از نظر ادراک انسانی، عناصر مجازی در تسهیل حرف دهان به دهان مجازی نقش مهمی را به عهده دارند. این باور در واقع بر مبنای رفتار کاربران ایجاد شده است. در حالی که مفهوم کالاهای مجازی (اشیای غیر فیزیکی مورد استفاده در ارتباطات آنلاین و بازیها) هنوز هم بسیاری از مدیران را گیج میکند، کاملا مشخص است که مشتریان، آنها را دوست دارند. کاربران معمولا برای به دست آوردن این کالاهای مجازی بر روی سایتهای مختلف با یکدیگر رقابت میکنند. تخمین زده میشود که این کالاهای مجازی به یک صنعت پنج بیلیون دلاری در دنیا تبدیل شدهاند.
سوالی که ایجاد میشود این است که چرا کاربران حاضرند برای کالاهایی که مجازی است و وجود خارجی ندارد پول واقعی بپردازند؟ انگیزههای آنها تاییدکننده این حرف است که کاربران به دنبال اعتبار آنلاین هستند. آنها کالاهای مجازی را با هدف نشان دادن خود (در مورد کالاهایی مانند خانهها یا هدیههای مجازی) یا برای شناخته شدن (همانند آرمهایی که فردی را به شهردار شهر مجازی تبدیل میکند) خریداری مینمایند. این رفتارها آنقدر گسترده و همه گیر هستند که میتوان اطمینان داشت ساختگی نیستند و بازاریابها باید اهمیت آنها را دریابند تا بتوانند از آنها به سود سازمان بهرهبرداری کنند. سازمانها باید فعالانه روشهای مختلف استفاده از کالاهای مجازی به عنوان گسترش دهندههای کلام دهان به دهان را به بوته آزمایش بگذارند.
هدیه دادن مجازی به یک فعالیت مهم کاربران در فیسبوک تبدیل شده است. امروزه بخش بزرگی از این فعالیت رایگان است، اما فیسبوک در حال توسعه یک سیستم اعتباردهی مجازی است که به فروشندگان اجازه میدهد که در ازای فروش هدیهها و سایر کالاهای مجازیشان پول واقعی از کاربران دریافت کنند. در محیط یک شبکه اجتماعی، در نظر گرفتن هدیههای مجازی به عنوان یک دارایی ارزشمند، کار چندان دور از انتظاری هم نیست؛ مخصوصا با توجه به این نکته که دسترسی به آنها میتواند به شدت محدود باشد. برای درک این موضوع به اشتیاقی فکر کنید که بسیاری از افراد برای جمع کردن کلکسیونهای ارزشمندی از همه نوع دارند؛ از کارتهای بیسبال گرفته تا سکه و پول. اگر اشیای مجازی هم همین قدر خوشایند باشند، در این صورت میتوانند به یک معامله بزرگ برای فروشندگان و مصرفکنندگان تبدیل شوند و نیز به یک ابزار بزرگ برای ایجاد یک رسانه انتقال کلام دهان به دهان پرکاربرد.
قوانین اولیه رفتار مشتری در اینجا هم صدق میکند. آنها چانه زدن را دوست دارند و سازمانها باید از قدرت اطلاع رسانی شبکههای اجتماعی حداکثر استفاده را بکنند. کاربران ممکن است در مقابل حراجها یا به پایان رسیدن مدت فروش ارزانتر برخی کالاها حساس باشند؛ ولی سازمانها همواره باید این نکته را در ذهن داشته باشند که هدف از ایجاد این محرکهای خبری، سریعتر کردن ایجاد رسانه کلام دهان به دهان راجع به سازمان در میان مشتریان است و اینکه حالا این موضوع از طریق افزایش فروش یک کالای خاص از طریق ارزانتر کردن قیمت آن صورت میگیرد یا از طریق اعطای هدایا به یک سری مشتریان خاص به دست میآید، اهمیت چندانی ندارد.
آنها نامههای تبلیغاتی شبکههای اجتماعی مجازی نیستند که کاربران همانند ایمیلهای تبلیغاتی از آنها متنفر باشند و بدون حتی انداختن نگاهی به آنها، آنها را روانه سطل آشغال کنند؛ بلکه اشیای محتوادار قانونی هستند که سازمانها مایلند کاربران اولیه، آنها را در میان دوستان خود توزیع کنند.
یک توصیه نهایی: از حیله و مکر استفاده نکنید؛ از حقههای مسخره بهره نبرید و سعی نکنید مشتریانتان را دور بزنید، چرا که این فعالیتها نه تنها هیچ ارزشی ندارند که زمان ارزشمند افراد را هم به هدر میدهند. تعهد به مفید واقع شدن در شبکههای اجتماعی به معنای تعهد به ایجاد تعاملات با کیفیت است. ذکر مجدد این نکته لازم است که در نظر گرفتن کلام دهان به دهان به عنوان یک محصول رسانه ای، تعریف معنای کیفیت برای فعالیتهای خاص هر سازمان را آسانتر میکند. آن گونه که به نظر میرسد، سازمانها میتوانند به روشهای گوناگونی برای کاربرانشان مفید واقع شوند؛ به این ترتیب مدیریت رسانه کلام دهان به دهان چیزی بیشتر از نگهداری صرف یک صفحه فیسبوک یا داشتن یک صفحه توییتر است که هر روز، به روز میشود. سازمانها باید مراقب اطلاعاتی که در این صفحات قرار میدهند باشند و در عین حال میزان سرمایهای که برای این فعالیتها تخصیص میدهند را هم مد نظر قرار دهند. به این ترتیب که مراقب باشند سرمایهای که برای شناساندن این صفحات به مشتریان در آنها سرمایهگذاری میشود، بیشتر از ارزش فعالیتهای صورت گرفته در آنها نباشد.
بازاریابی از طریق رسانه کلام دهان به دهان میتواند به یک سلاح مهم در دست بازاریابان تبدیل شود. این موضوع به توانایی بازاریابان برای استفاده مناسب از طبیعت غیرقابل پیشبینی و پرفایده رسانه تبلیغ دهان به دهان بدون از دست دادن اصلیت و اعتبار آن که باعث ارزشمند شدن آن در درجه اول شده بود، بستگی دارد.
در جمعبندی میتوان گفت که ارزش و کاربری رسانههای شبکههای مجازی برای سازمانها و کلام دهان به دهان هم همانند همه رسانههای دیگر بیشتر از اینکه به ماهیت خود آن رسانه بستگی داشته باشد، به رویکرد سازمانها در مقابل آنها و میزان بهرهبرداری مناسب از آنها بستگی دارد. پس همانند هر رسانه دیگری در ابتدای فعالیتش نمیتوان گفت که این رسانه به خودی خود خوب است یا نه، بلکه باید دید از آن چه استفادهای میشود. مفیدترین کالاها هم قابلیت مضر بودن در صورت استفاده نابجا را دارند و در عین حال مضرترین و خطرناکترین اشیا هم در صورت استفاده درست میتوانند بسیار مفید واقع شوند.
ارسال نظر