سامورایی‌ها و فئودال‌های ژاپنی

سرزمین و شهروندان ژاپنی در قرن بیستم و به ویژه پس از جنگ جهانی دوم، خود را معجزه اقتصادی جهان معرفی کردند. این کشور اکنون دومین اقتصاد بزرگ جهان را در جنگ دارد و آلمان، انگلستان و فرانسه با همه توانایی‌های تاریخی نتوانسته‌اند این سرزمین را پشت سرخود بگذارند. پرسش این است که این تحول چه زمینه‌های تاریخی و اندیشه‌ای را پشت سر داشته است چگونه شد که ژاپن، معجزه شد؟ دکتر محمد نقی‌زاده، پژوهشگر ایرانی که تاریخ و اقتصاد ژاپن را در کانون توجه قرار داده است، در این باره نکات ارزنده‌ای را یاد آوری کرده است بخشی از این پژوهش در کتاب ژاپن آمده است و اشاره‌ای به پیشینه اندیشه‌های اقتصادی ژاپنی‌ها دارد که می‌خوانید:

برداشت‌هایی از فئودالیسم، متضمن تعاریف گوناگون است؛ ولی آنچه مسلم است، وقتی که از «فئودالیسم» سخن به میان می‌آید، بحث بر سر یک نظام اقتصادی - اجتماعی متمایز در پویش تکامل تاریخی جوامع بشری است. در این نظام، هم «شیوه تولید» مورد گفت‌و‌گو قرار می‌گیرد و هم روابط حقوقی، قضایی و نهادی موردتوجه است. در بررسی حاضر، فقط از جنبه‌های نهادی و سیاست‌هایی که حکومت‌های فئودال محلی و حکومت مرکزی عصر توکوگاوا (۱۸۶۷-۱۶۰۳) در ژاپن در جهت تشویق «پویش تولید» اعمال می‌نمودند، بحث به میان خواهد آمد.

روابط انسان‌ها در تولید فئودالی، بر مبنای مالکیت مهم‌ترین وسیله تولید در این شیوه تولید؛ یعنی زمین، شکل می‌گیرد. این مالکیت ازآن ارباب در مورد ژاپن «دایمیو»، (Daimyo) حاکم فئودال محلی یا نهادی که این طبقه را تجسم می‌بخشد (در مورد ژاپن «با کوفو»، (Bakufu) حکومت فئودال مرکزی) می‌باشد.

در کنار این مالکیت، مالکیت فردی ابزار تولید نیز وجود دارد. رعیت اگرچه زیر سلطه فئودال است، لیکن می‌تواند صاحب اموال شخصی، قسمتی از ابزار تولید، همچنین بخشی از محصولی که خود تولید نموده است، باشد یا اینکه قادر است کشت خویش را بر مبنای علایق شخصی خود انتخاب نماید.

به طور کلی، مالکیت فئودالی با تصاحب مازاد تولید به شکل بهره فئودالی تحقق و تداوم می‌یابد؛ ولی عده زیادی از محققان، عقیده دارند که این مازاد، توسط اربابان به مصارف غیرتولیدی می‌رسد؛ به طوری که انگیزه‌های تولید مجدد نابود می‌گردد؛ اما در مورد ژاپن، با اینکه می‌توان اظهار داشت که اغلب مشخصات عمومی فئودالیسم، از جمله تصاحب مازاد تولید توسط فئودال، با دیگر رژیم‌های فئودالی تفاوت چندانی نداشته است، ولی اینکه «تمام مازاد تولید به مصارف غیرتولیدی می‌رسد» یا «انگیزه‌های تولید مجدد نابود می‌گردد»، نمی‌تواند صادق باشد.

از طرف دیگر، قاعده عمومی بر این است که اقتصاد فئودالی، اقتصادی طبیعی قلمداد گردد. یعنی اقتصادی که در آن تولید اساسا برای مصرف و نه فروش، صورت می‌گیرد؛ ولی نمی‌توان این پدیده را نیز مطلق شمرد؛ زیرا همان طور که در مورد ژاپن دوره فئودالیسم مشاهده خواهد گردید، بخش اعظمی از تولیدات زراعی (و حتی غیرزراعی) وارد پویش فروش می‌گردند؛ زیرا به دلایل اقتصادی، اجتماعی و سیاسی که بعدا تشریح خواهد شد، از طرف حکومت‌های فئودال‌ محلی و دولت مرکزی، انواع سیاست‌های تشویقی (و اجباری) برای تولید مازاد در محل، جهت عرضه به بازار، به‌خصوص در اواخر دوران توکوگاوا اعمال می‌گردید.

رژیم فئودال توکوگاوا

در دوران فئودال، جامعه ژاپن از نظر طبقاتی به هفت طبقه تقسیم می‌گردید؛ طبقه اول «کوگه» (Kuge) یا آریستوکرات‌های منسوب به امپراتور (Imperial Aristocracy) بودند. این طبقه در طول سلسله توکوگاوا کوچک‌ترین نفودی بر دستگاه اداری ژاپن نداشت؛ ولی در آخرین سال‌های حکومت، عاقبت به دیگر نیروهای ضدتوکوگاوا پیوست. طبقه دوم «سامورایی» یا «بوشی» (Bushi) یا نجبای نظامی (Military Nobility) و آن گاه سه طبقه از مردم عادی قرار داشتند که عبارت از دهقانان (Hyakusho)، صنعت‌کاران (Shokunin) و تجار (Shonin) بودند. علاوه‌بر طبقات فوق، روحانیون بودایی و شینتویی و طبقه «بیکسان» (Hinin) قرار داشتند. ولی به طور کلی، توده مردم جامعه آن روز ژاپن، از چهار طبقه اصلی (سامورایی، دهقانان، صنعتکاران و تجار) تشکیل شده بود.

در طول استقرار سلسله فئودال توکوگاوا (۱۸۶۷-۱۶۰۳) سراسر ژاپن به ۲۷۰ تیول یا «هان» (Han) که هر کدام توسط یک ارباب فئودال به نام «دایمیو» اداره می‌شد، تقسیم گردیده بود؛ اگرچه اربابان فئودال در حوزه تیولی خویش از استقلال داخلی فراوانی برخوردار بودند، ولی به طور کلی قدرت اقتصادی - سیاسی کشور در دست دولت مرکزی، یعنی «باکوفو» (Council of Vassal Dimyo) بود که در راس آن شخص «شوگون» (Shogun) که در «ادو» (Edo)، پایتخت امروز ژاپن (توکیو) مستقر بوده است، قرار داشت. رابطه و مکانیسمی که حکومت مرکزی ضمن حفظ استقلال داخلی «هان»ها،‌ بر سراسر کشور حکمرانی می‌کردند از طرف مورخان سیستم «باکوهان» نامگذاری شده بود. ۴ از مشخصات اصلی این سیستم می‌توان به موارد ذیل اشاره نمود:

۱ - سامورایی‌ها که خدمتگزاران مواجب‌بگیر شوگون یا دایمیوها بودند و اجبار داشتند در شهرهایی با برج و بارویی که مقر استقرار دایمیو بود، اقامت گزینند؛ لذا نه تنها به این وسیله از منشاء قدرت خویش، یعنی «زمین و دهقان» محروم نشده بودند، بلکه امکان کنترلشان توسط شوگون یا دایمیو نیزوجود داشت.

۲ - از آنجا که شوگون دارای قدرت حکمرانی بر سراسر کشور بود، حاکمیت دایمیو بر تیولش نمی‌توانست مطلق باشد. لذا الغای تجزیه یا ادغام تیول‌ها رواج داشت. از سوی دیگر، تمام دایمیوهای سراسر کشور به شیوه‌های گوناگون، زیر بازرسی مداوم شوگون قرار داشتند.

۳ - اساس اقتصاد فئودالی را دهقانان تشکیل می‌دادند و درآمد سامورایی‌ها به شکل برنج پرداخت می‌گردید. بهره‌کشی فئودالی نیز به شدت رواج داشت، اگرچه معمول است اقتصاد فئودالی طبیعی تلقی گردد، ولی شوگون، دایمیوها و سامورایی‌ها به منظور تقویت بنیاد‌های اقتصادی خویش و کسب درآمدهای بیشتر، به تشویق تولید انواع محصولات محلی و فروش آنها اشتغال داشتند و به این وسیله محرک رواج اقتصاد پولی در کشور گردیدند.

۴ - علت اساسی قدرت فراوان شوگون، برتری مالکیت فئودالی او از نظر ابعاد در مقایسه با تیولی او واقع بود و علاوه‌بر این ضرب مسکوکات، تنها در انحصار شوگون قرار داشت.

۵ - اگرچه عده‌ای از دایمیوها از امتیازات فوق‌العاده شوگون خشمگین بودند، ولی از نظر اقتصادی برای آنان امکان نداشت که با شوگون به مخالفت بپردازند و به استقلال مطلق برسند؛ زیرا در اثر سیاست‌های تشویقی (و اجباری) تولید مازاد محصول در محل و فروش آن به بازارهای شهرهای تجاری، به‌ویژه اوساکا که در کنترل شوگون قرار داشت،

‌متکی بودند.

۶ - قدرت دایمیوها در مورد استثمار دهقانان، تنها به نیروی نظامی آنان مربوط نبود. همان طور که قبلا اشاره گردید، شوگون به عنوان حاکم سراسر ژاپن، دست به تشکیل سیستم طبقاتی زده بود که از طرفی دایمیوها را مجاز به اعمال قدرت در منطقه تیولی ایشان می‌کرد و از سوی دیگر روستاها و دهقانان آن زمان که انواع بهره‌های فئودالی را می‌پرداختند، از استقلال داخلی فراوانی برخوردار بودند. به این طریق بود که توسعه اقتصاد کشاورزی و روستایی دوران فئودالیسم ژاپن امکان‌پذیر گردید و همین روند توسعه اقتصادی دهقانی، به تدریج باعث تزلزل بنیاد دایمیوها و در نهایت فروپاشی سیستم «با کوهان» شد. سلسله توکوگاوا پس از نبرد «سکی گاهارا» (Sekigahara) در سال ۱۶۰۰ که به پیروزی کامل نیروهای شخص «ایه‌باسو - توکوگاوا» (Tokugawa Ieyasu) بر دیگر نیروهای فئودالی منتهی گردید، برپا شد و مدت ۲۶۵ سال بر ژاپن حکومت راند. پس از آن نبرد، «ایه‌یاسو» (Ieyasu) مالکیت فئودالی خویش را بر یک چهارم سراسر ژاپن، از جمله «ادو» اوساکا و کیوتو گسترش داد و بقیه مناطق را به تیول‌هایی به نام «هان» تقسیم و حقوق بهره‌برداری‌های فئودالی این تیول‌ها را به دایمیوها تفویض نمود؛ به طوری که آنان از استقلال داخلی برخوردار بودند.

برای مثال، حق تعیین میزان بهره مالکانه، سلطه بر نیروی کار منطقه، تنظیم مقررات مربوط به تجارت محصولات تولید شده در منطقه، اعمال قوانین و حفظ نظم، در اختیار دایمیو قرار داشت؛ همچنین هر دایمیو به طور مستقل دارای یک سازمان نظامی بود. در سال‌های اول سلسله توکوگاوا قدرت‌های محلی تا به آن جا گسترش یافت که دیگر کنترل آن از دست دولت مرکزی (باکوفو) یا شخص شوگون خارج گردیده، لذا در سال ۱۶۳۵ یکی از پسران «توکوگاوا»ی بزرگ، به نام «ایه میتسو» (Iemitsu) به منظور کنترل اربابان فئودال سراسر ژاپن (دایمیوها)، اقدام به تاسیس نهادی به نام «سان کین کوتای» (Sankin - kotai) یا حضور متناوب نمود.

این نهاد، در واقع یک سیستم گروگانگیری بود که فئودال‌های سراسر ژاپن (دایمیوها) را مجبور می‌ساخت که یک سال در میان، در «ادو» مقر با کوفو بارگاه شوگون، به اتفاق همسر و فرزندان خویش اقامت گزینند، تا زیر نظر مستقیم شوگون باشند. این سیستم گروگانگیری، از نظر سیاسی وسیله‌ای برای استقرار و استحکام بیش‌از پیش حکومت مرکزی و بیش از طغیان نیروهای فئودالی مناطق دیگر محسوب می‌شد، ولی از نظر اقتصادی، باعث می‌گردید که نیمی از درآمد دایمیوها صرف هزینه‌های مربوط به حضور متناوب در پایتخت گردد، به‌خصوص که به دستور شوگون، هر دایمیو موظف بود منزلی باشکوه برای اقامت همسر و فرزندان خود، در ادو برپا نماید تا پس از او برای ورثه‌اش باقی بماند. به همین خاطر است که عده‌ای از محققان معتقدند که علاوه‌بر تشویق تولید محصولات محلی برای فروش، سیستم گروگان‌گیری مزبور نیز نقش عمده در تبدیل اقتصاد طبیعی ژاپن به اقتصاد پولی در این دوران داشته است.

طبقه‌بندی دایمیو(ها)

همان‌طور که قبلا یادآوری شد «دایمیو»، ارباب فئودالی بود که بر منطقه‌ای به نام «هان» یا تیول که از طرف شوگون، رییس حکومت مرکزی (با کوفو) در اختیار او گذارده شده بود، حکم می‌راند؛ ولی این به آن معنی نبود که همه دایمیوها از یک موقعیت برخوردار بوده‌اند.طبقه‌بندی دایمیوها به انواع گوناگون انجام گرفته است، که در اینجا تنها به تقسیم‌بندی دایمیوها برحسب درجه خویشاوندی و نسبت آنها با شوگون رییس دولت مرکزی (بافوکو) اشاره می‌شود.