کودکان محروم از تحصیل را دریابیم

سمیه کریمی*

«کودکان محروم‌مانده از تحصیل» معضلی است که با وجود اهمیت حیاتی و ریشه‌ای، کمتر مورد توجه سیاست‌گذاران و برنامه‌ریزان کشور قرار گرفته است. تاکید آموزه‌های قرآنی و دینی بر کسب دانش و نیز ترکیب جمعیتی جوان کشور، جایگاه و اهمیت آموزش و ارتقای کیفی نیروهای آینده‌ساز ایران را به خوبی خاطرنشان می‌کند. در چنین شرایطی، محرومیت از تحصیل چند میلیون کودک و نوجوان به مفهوم آسیبی عاطفی، ذهنی و اجتماعی است که علاوه بر اینکه کودک را از قابلیت‌های زندگی آینده‌اش محروم می‌کند، در بلندمدت نیز افزایش آسیب‌ها و ناهنجاری‌های اجتماعی را به دنبال داشته و هزینه‌های گزافی را به جامعه تحمیل خواهد کرد.

متاسفانه بخش مهمی از دانش‌آموزان کشور در «دوره عمومی»، یعنی راهنمایی و دبستان، مدرسه را ترک می‌کنند. این اتفاق در شرایطی رخ می‌دهد که تحصیل در «دوره عمومی» اجباری بوده و حتی ایران جزو معدود کشورهایی به حساب می‌آید که قانونی در زمینه تعیین جریمه مالی برای اولیای کودکان محروم از تحصیل در دبستان و راهنمایی وضع کرده است. [۱]

با این وجود، قانون فوق تا این لحظه ضمانت اجرایی ندارد و معلوم نیست چه سازمان و وزارتخانه‌ای باید آن را اجرا کند. همچنین بر اساس میثاق کودک سازمان ملل متحد که ایران در سال ۱۳۷۳ آن را پذیرفته است، تحصیل کودکان اجباری و رایگان بوده و دولت‌های عضو باید مقدمات تحصیل آنها را فراهم کنند. [۲]

این موارد، به شکل دیگری در سند بنیادین آموزش و پرورش جمهوری اسلامی ایران که نظام تعلیم و تربیت کشور در افق چشم‌انداز ۱۴۰۴ را ترسیم می‌کند، نیز مطرح شده است. [۳]

آمار کودکان محروم از تحصیل ایرانی:

احتمالا ۷ میلیون نفر

روایت آماری از وضعیت کودکان محروم از تحصیل، شاید توصیف بهتری بر این بحران باشد. در فقدان آمار دقیق و شفاف در مورد جمعیت کودکان و نوجوانان محروم از تحصیل، با تخمین‌هایی می‌توان نشان داد که احتمالا چیزی در حدود یک سوم از کودکان ایرانی بین ۶ تا ۱۸ سال، در خارج از سیستم رسمی آموزش و پرورش قرار داشته و به بیان دیگر «محروم از تحصیل» هستند.‏

براساس آمارهای منتشر شده از سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال ۸۵ (یعنی آخرین سرشماری که نتایج آن به صورت رسمی اعلام شده است) از مجموع ۱۳ میلیون و ۲۵۳ هزار کودک رده سنی ۱۰ تا ۱۸ سال کشور در این سال، سه میلیون و ۶۰۰ هزار کودک از تحصیل محروم بوده‌اند. حال اگر بخواهیم کودکان رده سنی ۶ تا ۱۰ سال را نیز به این آمار اضافه کنیم، میزان جمعیت کودکان واجب‌التعلیم که از چرخه تحصیل دور مانده‌اند، بیشتر نیز می‌شود. [۴]

اما برای تخمین جمعیت کودکان محروم از تحصیل در سال جاری، باید توجه کنیم که به گفته مسوولان آموزش ‌و پرورش در حدود ۱۲میلیون و ۳۰۰ هزار دانش‌آموز ایرانی، در سال تحصیلی ۹۱-۹۰ وارد مقاطع مختلف تحصیلی شدند. همچنین براساس نتایج سرشماری سال ۸۵ و با توجه به ثبات نرخ رشد جمعیت در حدود ۵/۱ درصد در یک دهه گذشته، هم‌اکنون حدود ۱۹ میلیون و ۴۳۵ هزار نفر از جمعیت کشور را کودکان و نوجوانان ۶ تا ۱۸ ساله تشکیل می‌دهند که با احتساب تعداد کودکان و نوجوانان در سن آموزش یا لازم‌التعلیم و آمار ۱۲ میلیون و ۳۰۰ هزار نفری اعلام‌شده از سوی آموزش و پرورش در مورد تعداد دانش‌آموزان در سال تحصیلی ۹۱-۹۰، می‌توان تخمین زد که در حدود هفت میلیون نفر از کودکان و نوجوانان کشور در رده سنی ۷ تا ۱۹ سال از تحصیل در مدارس محروم هستند. [۵] این آمار از احتمال محرومیت از تحصیل هفت میلیون کودک و نوجوان در کشور خبر می‌دهد، به بیان دیگر می‌توان گفت از هر سه کودک و نوجوان ایرانی بین ۶ تا ۱۸ سال، یک نفر ترک تحصیل کرده یا از ابتدا وارد چرخه آموزش و پرورش رسمی نشده است؛ آماری که بسیار نگران‌کننده است، چرا که این کودکان و نوجوانان بیش از هر گروه سنی دیگر در معرض تهدیدهای اجتماعی ناشی از محرومیت از تحصیل قرار دارند.

فقر آماری آموزش و پرورش؛ عامل ضعف سیاست‌گذاری‌ها

ارائه راهکارهایی سازنده برای بازگرداندن این دانش‌آموزان بالقوه به مدرسه، در درجه نخست نیازمند اجرای یک پروژه همه‌جانبه برای شناسایی دقیق این کودکان و نوجوانان بازمانده از تحصیل و داشتن آمار شفافی در این خصوص است؛ آماری که جمعیت کودکان محروم از تحصیل را به تفکیک جنسیت، به تفکیک شهری و روستایی و نیز به تفکیک استان‌های مختلف در اختیار سیاست‌گذاران قرار دهد تا طراحی برنامه‌های مناسب برای هر گروه از کودکان محروم از تحصیل، امکان‌پذیر شود. این درحالی است که وزارت آموزش‌ و پرورش که متولی اصلی ایجاد بستر‌های مناسب برای تعلیم و تربیت کودکان از ۶ تا ۱۸ ساله است، تا پیش از این نیز آمار شفافی از تعداد دانش‌آموزان در اختیار نداشت.

چندی پیش رییس مرکز آمار، فناوری و نیروی انسانی وزارت آموزش‌ و پرورش با بیان اینکه در طول سال‌های گذشته وضعیت کار آماری در وزارت آموزش و پرورش بسیار نامناسب بوده است، گفت: «پس از افتتاح مرکز آمار وزارت آموزش‌ و پرورش، بعد از هشت سال تازه فهمیدیم که ۱۲ میلیون و۸۰۰ هزار دانش‌آموز داریم، نه ۱۴ میلیون دانش‌آموز».‏ اسدی‌‌ گرمارودی با اشاره به نادرست بودن آمار ۱۴ میلیون دانش‌آموز که پیش از این از سوی وزیر و مسوولان اسبق این وزارتخانه اعلام شده بود، گفت: «۱۲میلیون و ۸۰۰ هزار دانش‌آموز با ۱۲۸ هزار مدرسه داریم و آمار ۱۴ میلیون دانش‌آموز که پیش از این ارائه شده بود، درست نیست و در واقع تعداد دانش‌آموزان در کشور، کمتر از ۱۳ میلیون نفر است» [۶]

متاسفانه نبود آمار دقیق در مورد کودکان محروم مانده از تحصیل در کشور، عدم برنامه‌ریزی مناسب در زمینه مسائل اجتماعی را نیز به دنبال دارد. با توجه به آنکه آمار دقیق و کارشناسی مبنای اصلی سیاست‌گذاری‌های کلان محسوب می‌شود، نبود آمار در این بخش از دورنمای مبهم در این زمینه و نبود برنامه‌ریزی مناسب در این بخش حکایت می‌کند.

البته چندی پیش نیز معاون آموزش ابتدایی وزیر آموزش و پرورش، اسفند ماه سال گذشته از آغاز طرح شناسایی دانش‌آموزان لازم‌التعلیم بازمانده از تحصیل به تفکیک استان‌ها خبر داد و گفت: اوایل سال ۹۱ آمار نهایی دانش‌آموزان بازمانده از تحصیل را به تفکیک استان‌ها اعلام خواهیم کرد.

فاطمه قربان تاکید می‌کند که معاونت ابتدایی طرحی را برنامه‌ریزی کرده است که بر اساس آن استان‌ها موظف شده‌اند تمامی کودکان لازم‌التعلیم بازمانده از تحصیل را شناسایی کرده و آمار آن را در اختیار آموزش و پرورش قرار دهند و با توجه به اینکه این طرح هم‌اکنون در استان‌ها در حال اجراست، پیش‌بینی می‌شود در سه ماهه اول سال ۹۱ نتایج نهایی کودکان بازمانده از تحصیل را به تفکیک استان‌ها اعلام کنیم.

وی همچنین اضافه کرد: بر اساس گزارش‌های رسیده پیش‌بینی می‌شود که ۲۰۰ هزار کودک لازم‌التعلیم بازمانده از تحصیل در سراسر کشور وجود داشته باشد، اما با آمارهایی که از استان‌های مختلف ارائه می‌شود این آمار بسیار کم است.

وی افزود: با توجه به تکلیفی که برنامه پنجم توسعه برای آموزش و پرورش مبنی بر انسداد بی‌سوادی تعیین کرده است، تا پایان برنامه تلاش می‌کنیم تا بی‌سوادی در بین دانش‌آموزان لازم‌التعلیم را به صفر برسانیم. هدف آموزش و پرورش از تعلیم و تربیت به ویژه در دوره ابتدایی ارتقای کمی و کیفی آموزش است و تلاش می‌کند تا با پوشش صددرصدی و تحت پوشش قراردادن تمامی لازم‌التعلیمان، از بیسوادی در کودکان جلوگیری کند [۷]

در مورد ادعای برنامه‌ریزی برای به صفر رساندن نرخ بی‌سوادی در بین کودکان ۶ تا ۱۸ سال، لازم به تاکید است که توقف بازتولید بیسواد در جامعه، بستگی به این دارد که آموزش و پرورش تا چه اندازه وظیفه پوشش کودکان واجب‌التعلیم و نگهداشت آنها در مدرسه را انجام می‌دهد، البته در سایه زحمات مجموعه نهضت سوادآموزی، آمار بیسوادی از حدود ۵۰ درصد اول انقلاب به ۱۵ درصد کاهش یافته است. هرچند حذف بیسوادی و رساندن آمار بیسوادان به صفر طی پنج سال غیر ممکن است و اصولا در هیچ جامعه‌ای آمار بیسوادی به صفر نمی‌رسد، اما می‌توان با سر و سامان دادن به آموزش عمومی روند تولید بیسوادی را متوقف کرد.

درصد ایرانیان با تحصیلات کمتر از پنجم ابتدایی:

۱/۴۱ درصد

نکته دیگر اینکه امروزه مفهوم سواد هم متحول شده است و با سواد کسی است که علاوه بر خواندن و نوشتن و حساب کردن، باید مهارت‌های زندگی اجتماعی را نیز فراگرفته باشد. آموزش در جهان امروز بسیار فراتر از توانایی خواندن و نوشتن است. مثلا عدم توانایی استفاده مؤثر از اینترنت در جهان امروز تقریبا معادل عدم توانایی خواندن و نوشتن در جهان پنجاه سال پیش است. به این ترتیب تعریفی که در نهضت سواد آموزی از سواد وجود دارد مربوط به عصر ماقبل اطلاعات است و چنان سوادی کاربرد چندانی در جامعه در حال تحول ما ندارد. به این ترتیب اگر خیل عظیم کم‌سوادان را هم به جمعیت میلیونی کودکان و نوجوانان محروم از تحصیل اضافه کنیم، آنگاه آمار نگران‌کننده‌تر نیز می‌شود.

کافی است توجه کنیم که براساس سرشماری سال ۱۳۸۵، در میان جمعیت بالای ۶ سال کشور، ۴/۱۵ درصد بی‌سواد و ۷/۲۵ درصد دارای تحصیلاتی در حد ابتدایی بوده‌اند. به عبارتی، مجموعا دیگر ۱/۴۱ درصد از جمعیت بالای ۶ سال کشور، دارای سوادی حداکثر معادل پنجم ابتدایی هستند [۸]

همچنین در سال ۲۰۱۰، در میان جمعیت بالای ۲۵ سال ایران، ۳۹ درصد از زنان و ۲/۵۷ درصد از مردان دارای تحصیلات بالاتر از راهنمایی بوده‌اند [۹]

به این ترتیب در شرایطی که برای تولید آمار باسوادی در کشور، تعریف «باسوادی» به صورت «توانایی خواندن و نوشتن چند جمله ساده» مورد استفاده قرار دارد، ارزیابی معضل کم‌سوادی موضوع مهم دیگری است که بحث مفصل جداگانه‌ای را طلب می‌کند.

تاثیر دوجانبه فقر و افزایش کودکان محروم از تحصیل

اما بحث مهم دیگر، بررسی دلایل ترک‌تحصیل کودکان و نوجوانان و بازماندن آنها از چرخه تحصیل است. کارشناسان حقوق کودک بر این باورند که علت اصلی این محرومیت، را باید در مشکلات اقتصادی و فرهنگی خانواده‌ها و شرایط اجتماعی جست.

از سوی دیگر پژوهش‌های صورت‌گرفته در زمینه تعلیم و تربیت و بحث‌های روانشناسی آموزش، حاکی از این است که نبود امکانات کافی آموزشی و ضعف سیستم آموزشی کشور نیز یکی از دلایل اصلی ترک تحصیل دانش آموزان در مقاطع دبستان و راهنمایی به شمار می‌رود. به این ترتیب فقر و محرومیت اقتصادی یکی از دلایل اصلی ترک تحصیل دانش آموزان است. بر اساس پژوهش‌های انجام گرفته در حوزه اقتصاد آموزش، کودکانی که متعلق به خانواده‌هایی با پایگاه اقتصادی و اجتماعی فوق‌العاده پایین بوده و تواما با فقر اقتصادی و فرهنگی مواجه هستند، از انگیزه تحصیلی بسیار پایین برخوردارند. از سوی دیگر در کنار فقر فرهنگی و محرومیت‌های محیطی، شرایط اقتصادی_ اجتماعی (socio economics) حاکم بر جامعه نیز، در چگونگی تبلور انگیزه‌های رشد و پیشرفت یا افت تحصیلی دانش‌آموزان، نقش بسزایی دارد.

فقر و نداری به شکل‌های گوناگون موانعی را در جهت پیشرفت تحصیلی به وجود می‌آورد که یکی از مهم‌ترین پیامدهای آن کارکردن کودکان در خارج از خانه است که مانع رفتن آنها به مدرسه یا باعث حضور نامرتب آنان در کلاس می‌شود. عدم تامین نیازهای مالی خانواده و نیاز به نیروی کار کودک از دلایل عمده اشتغال کودکان در سنین پائین است که در این زمینه صرف وقت و نیروی بسیار در اشتغال، باعث افت تحصیلی و یا ترک تحصیل آنها می‌شود.

همچنین پدیده «جابه‌جایی وظایف والدین و فرزند»، به عقیده کارشناسان یکی از عوامل منفی خانوادگی است که همواره منشأ بازماندن کودک از تحصیل می‌شود. از جمله جابه‌جایی‌ها که ارتباط قابل توجهی با محرومیت از تحصیل دارد، اشتغال کودکان است. به این ترتیب کودکان در سنی به کار و اشتغال می‌پردازند که معمولا از آنها انتظار می‌رود درآن مقطع بیشتر به نقش‌های مورد انتظار از جمله تحصیل بپردازند.

بر اساس آمار ارائه شده از سوی دفتر امور آسیب‌دیدگان بهزیستی در سال ۸۵، حدود ۲۰ درصد از کودکان کار در ایران، محروم از تحصیل هستند. میانگین سنی این کودکان ۱۳ سال است. ۹۵ درصد آنها پسر هستند و ۸۸ درصد آنها روزی پنج هزار تومان درآمد دارند.

این در حالی است که بر اساس ماده ۷۹ قانون کار جمهوری اسلامی ایران ، به کار گماردن افراد کمتر از ۱۵سال ممنوع است و کارفرمایانی که از آن تخلف کنند، باید مورد پیگرد قانونی قرار گیرند.

میثاق حقوق کودک نیز گرچه به طور مستقیم از ممنوعیت کار کودکان سخن نگفته، اما ماده ۳۲ می‌گوید: کودکان باید در برابر کاری که رشد و سلامت آنها را تهدید می‌‌کند، حمایت شوند و وظیفه دولت‌های عضو این پیمان‌نامه است که با بالا بردن فرهنگ عمومی و تامین نیازهای مالی، جلوی کار کودکان را بگیرند.

از سوی دیگر وضعیت اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی خانواده، در نظام ارزش‌ها به ویژه در روش تربیت فرزندان تاثیر می‌گذارد. در بعضی از خانواده‌ها پیشرفت کودکان در امر تحصیل به عنوان یکی از ارزش‌های مهم تلقی می‌شود. این گونه خانواده‌ها برای پیشرفت فرزندان خود اهمیت زیادی قائل هستند. آنان اغلب با مدرسه و معلم و فرزندان خود در ارتباطند.

در نقطه مقابل، در خانواده‌های دارای فقر فرهنگی، تاکید کمتری بر آموزش رسمی وجود داشته و آن را وسیله‌ای برای پیشرفت شخصی قلمداد نمی‌کنند. فضای فرهنگی این خانواده‌ها به گونه‌ای است که در زمینه ادامه تحصیل و امنیت شغلی بچه‌ها تردید وجود دارد و همین تردید به فرزندان هم منتقل شده و موجب می‌شود روحیه دانش‌آموزان تضعیف شده با اولین مشکل کنار بکشند و ناامید شوند.

به این ترتیب تداوم فقر در کشور، تعداد کودکان محروم از تحصیل را افزایش داده است که این معضل باعث تداوم بین نسلی چرخه فقر می‌شود، کودکانی که سوء‌تغذیه داشته و به تنوع و بازی دسترسی ندارند، وارد چرخه کار شده و قابلیت‌های اصلی خود را از دست می‌دهند. نکته نگران‌کننده این است که به تناسب افزایش آسیب‌پذیری کودکان و خانواده‌ها، شاهد افزایش آسیب‌های اجتماعی در جامعه خواهیم بود.

به همین دلیل لازم است آموزش و پرورش همزمان با ثبت نام دانش‌آموزان، به محرومان از تحصیل و خروجی‌های نظام آموزش و پرورش هم توجه کند.

کارشناسان و فعالان حقوق کودکان همواره بر لزوم حمایت نهادهای متولی از کودکانی که به دلیل فقر از ناحیه خانواده دچار غفلت می‌شوند، تاکید کرده‌اند. بر این اساس لازم است تا نظام مددکاری اجتماعی در مدارس واقع در مناطق آسیب‌پذیر تشکیل شود تا خدمات مددکاری اجتماعی در این نواحی که فقر، فشار بیشتری را به خانواده‌ها وارد می‌کند، ارائه شود. نظام مددکاری اجتماعی در این مناطق باید مانع از این شود که کودکان در معرض فشار، از تحصیل محروم شوند؛ چرا که محروم ماندن کودک از تحصیل یعنی پرتاب کودک به سمت روابط کاری و اقتصادی. ‏

ضعف سیستم آموزشی کشور

علاوه بر مشکلات اقتصادی، ضعف تخصصی مدیریتی سیستم آموزشی ایران نیز یکی از عوامل اصلی ترک تحصیل دانش‌آموزان تلقی می‌شود. متولیان آموزش و پرورش ایران تا کنون بارها در دوره‌های مختلف اعلام کرده‌اند که سیستم آموزشی در ایران نیازمند بازنگری و اصلاحات بنیادین است.

درحال حاضر مشکلات و خلأهای موجود در وزارت آموزش و پرورش، ناتوانی تعداد زیادی از معلمان و درگیری‌های اقتصادی و معشیتی آنها، به‌روز نبودن کتاب‌های درسی و روش‌های آموزشی در مدارس و مشکلات و آسیب‌هایی که در حال حاضر آموزش ‌و پرورش با آن مواجه است، از دیگر دلایلی است که سبب افت و ترک تحصیل کودکان می‌شود.

سال‌هاست از لزوم ایجاد برخی تغییرات در سیستم آموزش و پرورش صحبت می‌شود؛ اما تاکنون تدبیر راه‌گشایی اندیشیده نشده است. مشکلات آموزش و پرورش را نمی‌شود چند روزه حل کرد بنابراین هر روز فرصتی است که از دست می‌رود و باید راهی را انتخاب کرد که سریع‌تر به نتیجه عملی بینجامد.

‏ * ‏somi.karimi@gmail.com

ارجاعات

[۱]: ماده ۴ از «قانون حمایت از کودکان و نوجوانان» مصوب ۲۵ آذر ۱۳۸۱، هر گونه اقدام در جهت جلوگیری از تحصیل کودکان و نوجوانان را جرم محسوب و مرتکبان را به سه الی ۶ ماه حبس محکوم کرده است.

[۲]: ماده ۲۸ این میثاق، دولت‌های عضو را متعهد می‌داند که حق آموزش و پرورش را برای کودک به رسمیت بشناسند و برای تحقق آن، تحصیل دوره ابتدایی را برای همه کودکان اجباری و رایگان کنند، با ایجاد مدارس گوناگون آموزشی و حرفه‌ای امکان تحصیل ارزان یا رایگان در اختیار افراد کم‌درآمد قرار دهند، مشاوره شغلی و حرفه‌ای را برای همه کودکان ممکن و قابل دسترسی نمایند و برای کاهش تعداد کودکانی که مدرسه را رها می‌کنند، تلاش نموده و اقدامات مناسب را برای حضور منظم کودکان در مدرسه انجام دهند.

[۳]: براساس سند چشم‌انداز ۱۴۰۴ آموزش و پرورش، بعضی از اهداف عملیاتى و راهکارها برای تحقق این چشم‌انداز عبارتند از: تامین و بسط عدالت در برخورداری از فرصت‌های تعلیم و تربیت با کیفیت، با توجه به تفاوت‌ها و ویژگی‌های دختران و پسران و مناطق مختلف کشور؛ تعمیم دوره پیش‌دبستانی به ویژه در مناطق محروم و نیازمند در حد امکان با مشارکت بخش غیردولتی و نیز برنامه‌ریزی و تمهید مقدمات برای پوشش کامل دوره آموزش عمومی و برخوردار از کیفیت مناسب در تمام مناطق کشور.‏

همچنین توانمندسازی دانش‌آموزان ساکن در مناطق محروم، روستاها، حاشیه شهرها، عشایر کوچ‌نشین و همچنین مناطق دوزبانه با نیازهای ویژه، با تاکید بر ایجاد فرصت‌های آموزشی متنوع و با کیفیت و اولویت‌بخشی به تامین و تخصیص منابع، تربیت نیروی انسانی کارآمد، تدوین برنامه برای رشد، توانمندسازی و مهارت‌آموزی، ادامه تحصیل و حمایت مادی و معنوی دانش‌آموزان مناطق محروم و مرزی از دیگر راهکارهای عملیاتی تحقق چشم‌انداز ۱۴۰۴ در حوزه آموزش و پرورش مطرح شده است.

[۴]: گفت‌وگوی شیرزاد عبداللهی کارشناس آموزش و پرورش با خبر آنلاین:

http://www.khabaronline.ir/news-۱۵۱۰۰۴.aspx

[۵]: روزنامه شرق و سایت خبری آفتاب:

http://sharghnewspaper.ir/News/۹۰/۰۷/۰۵/۱۲۳۶۷.html

[۶]: به لینک زیر مراجعه کنید:

‏http://sharghnewspaper.ir/News/۹۰/۰۷/۰۵/۱۲۳۶۷.html

‏[۷]: به لینک زیر مراجعه کنید:

‏http://old.isna.ir/ISNA/NewsView.aspx?ID=News-۱۹۵۸۹۷۴

‎‏[۸]: مراجعه کنید به آمارهای استخراج‌شده «مرکز پژوهش‌های مجلس» بر مبنای نتایج سرشماری سال ۱۳۸۵ کل کشور که در صفحه ۵۸ گزارشی با عنوان «بررسی وضعیت پوشش تحصیلی و ریشه کن کردن بیسوادی در کشور» منتشر شده و در آدرس اینترنتی زیر قابل مشاهده است:

‏http://rc.majlis.ir/fa/report/show/۸۰۰۸۳۹

‎‏[۹]: مراجعه کنید به آمارهای منتشره در چارچوب گزارش شاخص توسعه انسانی (‏HDI‏) از سوی سازمان ملل متحد در سال ۲۰۱۰.‏

عکس‌: آکو سالمی