شناخت درست از برند شخصی با نمایش داستانهای موفقیت
نویسنده: Glenn Llopis
مترجم: بهناز پذیرائی
بسیاری از مدیران در مورد برندسازی شخصی صحبت کردهاند، اما تعداد اندکی از آنها این موضوع را با مدیریت خود تلفیق کردهاند و برای درک آن نشان دادهاند که واقعا میخواهند و نیاز دارند که این چنین باشند. دونالد ترامپ بهعنوان یک مدیر کسبوکار، همه عمر خود را صرف برندسازی و فروش بیوقفه برند خود و تنظیم کردن آن برند در جهت نیازهای بازار هدفش کرده است. بازار هدف او گسترده است و شامل سرمایهگذاران، مخاطبان تلویزیونی و حتی رایدهندگان هم میشود! او در برندسازی چیرهدست و ماهر است.
نویسنده: Glenn Llopis
مترجم: بهناز پذیرائی
بسیاری از مدیران در مورد برندسازی شخصی صحبت کردهاند، اما تعداد اندکی از آنها این موضوع را با مدیریت خود تلفیق کردهاند و برای درک آن نشان دادهاند که واقعا میخواهند و نیاز دارند که این چنین باشند. دونالد ترامپ بهعنوان یک مدیر کسبوکار، همه عمر خود را صرف برندسازی و فروش بیوقفه برند خود و تنظیم کردن آن برند در جهت نیازهای بازار هدفش کرده است. بازار هدف او گسترده است و شامل سرمایهگذاران، مخاطبان تلویزیونی و حتی رایدهندگان هم میشود! او در برندسازی چیرهدست و ماهر است. حتی میتوان گفت پیشرفت برند ترامپ، قبل از تعریف برندسازی شخصی یعنی قبل از سال ۱۹۹۷ اتفاق افتاد، با این ایده که موفقیت، حاصل روش ارائه برند و بازاریابی و نحوه ارائه حرفه شخصی بهعنوان چیزی منحصربهفرد است.
با توجه به تحقیقات سازمان من، کمتر از ۱۵ درصد مدیران، برند شخصیشان را به درستی تعریف کردهاند و فقط ۵ درصد آنان هر روز آن را زندگی کردهاند. اگر نمیتوانید برند شخصی خود را به درستی تعریف کنید، پس چگونه انتظار شناخت ارزش پیشنهادی برند خود را دارید و برند شخصی شما به چه کار میآید؟!در طول دوره چهار ماههای که در سال ۲۰۱۵ برگزار شد با ۳۶ مدیر ارشد مصاحبه کردم. حتی یک نفر از آنها نتوانست پاسخی واضح و مختصر به این سوال که «برند شخصی شما چه نیازهایی را برآورده میسازد؟» بدهد و تنها ۲۵ درصد از مدیران پاسخهایی تقریبا قوی ارائه کردند. زمانی که رهبران درک صحیح و شفافی از بازارهای هدف برند شخصی خود نداشته باشند، نمیتوانند برندهای شخصی خود را بهطور موثر تقویت کنند، چه برسد به برندهایی که برای آنها کار میکنند.
برند شخصی شما باید میزان ارزشی را نشان دهد که میتوانید بهطور مداوم به کسانی که نیاز دارند، ارائه بدهید. این به معنی تبلیغ برای خود نیست. چون شما باید با به نمایش گذاشتن دستاوردها و داستانهای موفقیت خودتان برای برند خود آگاهی و شناخت درست ایجاد کنید. نکتهای که من در مورد آن تحقیق نگفتم این است که ۷۰ درصد از اشخاص حرفهای بر این باورند که برند شخصی خود را به درستی تعریف کردهاند و ۵۰ درصد بر این باورند که آن را زندگی میکنند. اما زمانی که میخواهید قضیه را واکاوی کنید و با آنها وارد صحبت میشوید و از آنها میخواهید که برندشان را برای شما تعریف کنند، متوجه میشوید که تمرکز آنها به جای تعهد پیشرفت خودشان از راه خدمت به دیگران، روی خود ترویجی (self-promotion) است.
برندسازی شخصی شامل مجموعهای از تجربههایی است که بهطور شخصی داشتهاید و میتوانید آنها را به صورت منحصربهفرد و بهعنوان یک مدیر ارائه دهید. از خودتان و سپس از دوستان نزدیکتان بپرسید: چه تجربهای از رابطه با شما داشتهاند؟ ۵ مورد از تجربههایی که دیگران در رابطه با شما داشتهاند را بنویسید و از دوستان نزدیک خود نیز همین را بخواهید. آیا پاسخها یکسان و مشابه هستند؟ اگر هستند، خوش به حالتان! اگر نه، کارهای زیادی دارید که باید انجام دهید.مدیرانی که از برند شخصی خود درک درستی دارند میتوانند به این چهار سوال در مورد کارآیی برندشان و ارزش پیشنهادی آن فقط در چند کلمه پاسخ دهند.
۱- چه چیزی در مورد طرز فکر منحصربهفرد است؟
۲- چه چیزی مرا بهعنوان یک رهبر متمایز میکند؟
۳- دیگران از حضور من چه برخوردی را انتظار دارند؟
۴- معمولا چه نوع راهحلهایی ارائه میدهم؟
برای سال جدید، شما را به چالش برای پاسخ به این پرسشها دعوت میکنم. شما را به چالش میکشم تا فکر کنید برند شخصی شما چه اهدافی را دنبال میکند و سپس این را به بازار یا جامعهای که هدف برند شما است چه در داخل محیط کاری چه در خارج آن، ارائه دهید. این کار بسیار شبیه کار رسانههای اجتماعی است، یک تعهد همیشگی به سمت تعریف درستی از خود بهعنوان یک مدیر و تنظیم روشی که با آن به دیگران خدمات ارائه دهید. درباره جنبههای شخصیتی خود و ارتباط آن با جنبههای مدیریتیتان خوب فکر کنید: آیا تفاوتهایتان به وضوح درک شدهاند؟ در حال حاضر اهمیت ارتباط ارزش پیشنهادی برند شخصیتان با مدیریت به درستی شناخته نمیشود، زیرا مدیریت شما و توانایی شخصی شما در ارزشها و فعال کردن پتانسیل کامل دیگران متفاوت است: تیم شما، مشتریانتان و خودتان.
به یاد داشته باشید: مدیریت برند شخصی نیازمند این است که در نقش یک الگوی بزرگ، مربی یا صدایی باشید که دیگران میتوانند به آن وابسته باشند. برای مثال، وقتی مینویسم، بسیار اندیشیدهام که جامعه خوانندگان من انتظار ویژه «تجربه اندیشیدن» را از من دارند. قصد دارم خوانندگان جدید با ارائه نکتهای ارزشمند که امیدوارم آنها را به اندازه کافی درگیر کند، به خواندن کار من ادامه دهند. آیا سختیهای زیادی دارد و مسوولیتی سنگین است؟ بله. در ابتدای امر اینگونه بهنظر میرسد، اما با گذشت زمان مسوولیت طبیعی و غریزی میشود.
وقتی که تصمیم به تعریف کردن، زندگی کردن و مدیریت برند شخصی خود گرفتید، این طرز فکر شما باید توسعه یابد و سطحی از مسوولیتپذیری را باید درنظر بگیرید. میدانید که هر روز باید یک استانداردی از انتظارات را ارائه دهید هم برای خودتان و هم کسانی که برای شما کار میکنند. برند شخصی خود را بهعنوان یک علامت تجاری ببینید؛ این سرمایهای است که برای محافظت از آن باید مدام آن را مدلسازی و تنظیم کنید. مدیریت با هدف کمک به دیگران در داشتن رابطه با کار و صنعت شما مزایایی به همراه خواهد داشت. اگر مردمتان نمیدانند برند شخصی شما چیست، اشتباه از شماست، نه از آنها؛ زیرا آنچه شما را بهعنوان یک مدیر معرفی میکند برای آنها قابل درک نیست. به همین دلیل است کسانی که برندهای شخصی خود را تعریف و زندگی میکنند بهطور طبیعی بیشتر حضور اجرایی از خود نشان میدهند و بهعنوان مثال ممکن است پیشرفت سریعتر در محل کار پیدا کنند.
برندسازی شخصی صرفا یک گزینه نیست؛ بلکه یک توانمندسازی مدیریتی قدرتمند است.
ارسال نظر