جنگ فراگیر با اتحادیه اروپا
هارولد جیمز
استاد مطالعات آمریکا- اروپا در دانشگاه پرینستون
تنها چند هفته پس از به قدرت رسیدن دونالد ترامپ نشانههایی از یک جنگ اقتصادی بهچشم میخورد. جنگ ارزی مدنظر دولت آمریکا و ترامپ فقط شامل چین نخواهد بود و یکی از اهداف این جنگ اتحادیه اروپا و خصوصا آلمان خواهد بود.
دولتمردان آمریکا معتقدند آلمان با هدف ایجاد مزیت رقابتی برای صادرکنندگان خود در تجارت خارجی دستکاری میکند اما در حقیقت هدف اصلی آلمان حفظ ثبات و جلوگیری از فروپاشی «یورو» است بنابراین نتیجه جنگ ارزی آمریکا علیه آلمان چیزی جز فروپاشی اتحادیه اروپا نخواهد بود.
هارولد جیمز
استاد مطالعات آمریکا- اروپا در دانشگاه پرینستون
تنها چند هفته پس از به قدرت رسیدن دونالد ترامپ نشانههایی از یک جنگ اقتصادی بهچشم میخورد. جنگ ارزی مدنظر دولت آمریکا و ترامپ فقط شامل چین نخواهد بود و یکی از اهداف این جنگ اتحادیه اروپا و خصوصا آلمان خواهد بود.
دولتمردان آمریکا معتقدند آلمان با هدف ایجاد مزیت رقابتی برای صادرکنندگان خود در تجارت خارجی دستکاری میکند اما در حقیقت هدف اصلی آلمان حفظ ثبات و جلوگیری از فروپاشی «یورو» است بنابراین نتیجه جنگ ارزی آمریکا علیه آلمان چیزی جز فروپاشی اتحادیه اروپا نخواهد بود. پیتر ناوارو، رئیس «شورای ملی تجارت» آمریکا که بهتازگی آغاز بهکار کرده، ادعا کرده که آلمان در حال استفاده از واحدهای پولی برای سود بردن از همسایههای خود و حتی ایالات متحده است. کاخ سفید مشخصا فکر میکند که اتحادیه اروپا و اتحادیه پولی که واحد پولی «یورو» را ایجاد کرده است، اساسا همچون ابزاری در دست آلمان است و به منظور ایجاد یک سازوکار برای محافظت از منافع و افزایش قدرت این کشور طراحی شده است. دونالد ترامپ نیز بارها به این مساله اذعان کرده است.
نکته عجیب درباره این نظریه که آن را مقداری غیرقابل باور میکند، این است که این نظریه بهصورت کاملا متفاوتتر از روال رایج پیشرفت کشورهایی مثل بریتانیا و ایالات متحده است. اگر غصب قدرت آن چیزی است که آلمان هدف قرار داده است، آیا کشورهای دیگر اتحادیه به سادگی با آن کنار خواهند آمد و تمایلی به سهم داشتن در این طرح نابکارانه، نخواهند داشت؟ مهمتر از آن، اگر این روش واقعا استراتژی آلمان برای پیشرفت است، واقعا یک طرح کوتهبینانه است (و چندان بهتر از طرح فاجعه بار سال 1914 نیست که بر اساس آن آلمان برنامه داشت بهطور همزمان به جنگ روسیه و فرانسه برود و هر دو را شکست دهد)؛ چراکه غوطه ور ساختن همسایگان در یک ورشکستگی ملی راهی مناسب برای دستیابی به رفاه پایدار نیست.
دولتهای قبلی ایالات متحده و همچنین دولت باراک اوباما، همواره درباره میزان مازاد حساب سرمایه آلمان(تفاوت میزان سرمایهگذاری آلمان در دیگر کشورها و میزان سرمایهگذاری دیگر کشورها در آلمان) نگران بودهاند؛ در واقع به دلیل مصرف کمتر کالا و خدمات در آلمان، این کشور همواره سرمایهگذاری زیادی در دیگر کشورها انجام میدهد. اما دولتهای قبل آمریکا تفسیر متفاوتی از این سیاست آلمانها داشتند و دلیل نگرانی آنها با دولت کنونی کاملا متفاوت است. دولت جدید بر این باور است که آلمان این کار را با هدف دستکاری در تجارت کشورها انجام میدهد درحالی که دولتهای قبلی عقیده داشتند این سیاست آلمان از منظر اقتصادی یک رویکرد نادرست است که در مقابل اقتصاد جهانی مانع ایجاد میکند و از سرعت رشد اقتصادی جهان میکاهد.
انتقاد اخیر آقای ناوارو(رئیس شورای ملی تجارت آمریکا) از «کاهش ارزش یورو» در واقع به این معنی است که واحد پولی یکسان برای کل کشورهای اتحادیه اروپا راهی دائمی است برای پایینتر بودن واحد پول کشور آلمان از میزانی که واقعا باید داشته باشد. با این حال هدف اصلی این نظام پرداخت داخلی، پایین نگهداشتن نرخ ارز آلمان نیست(چراکه تا زمانی که واحد پولی کشورهای اروپایی یکسان است چنین هدفی بی معنی است) بلکه هدف آن جلوگیری از سقوط «یورو»، واحد پولی یکسان اروپا است.
برخلاف چین که اوراق قرضه آمریکا را خریده است، آلمان در حال حاضر حاصل مازاد حساب سرمایه خود را در نظام پرداخت داخلی اتحادیه اروپا سرمایهگذاری کرده است که بسیار غیرمعتبرتر و غیرمعمولتر است. در واقع در صورتی که واحد پولی «یورو» فروبپاشد حتی اگر آلمان نگرانی از بابت حفظ رقابتپذیری صادرکنندگان خود نداشته باشد، از این مساله نگران خواهد بود که دستاورد چندین ساله خود را از دست بدهد. در گذشته، دولتهای سابق آمریکا، اروپا را بهعنوان قطب ثبات در یک جهان بی ثبات در نظر داشتند اما دولت جدید آمریکا، بی ثباتی سیاسی و اقتصادی اروپا را مناسبتر میداند. نتیجه نهایی این است که اروپا در آینده زود یکپارچگی خود را از دست خواهد داد و به بخشهای کوچکتر تقسیم خواهد شد، شبیه آنچه ترامپ بر سر آمریکا آورده است.
ارسال نظر