جذب و حفظ استعدادها به هر قیمتی

مترجم: سید حسین علوی لنگرودی
alavitarjomeh@gmail.com

بهشت شرکت‌های تکنولوژی دنیا، یعنی سیلیکون ولی، مدتی است که به میدان رقابتی سخت و نفسگیر بین غول‌های تکنولوژی دنیا تبدیل شده است؛ اما این بار رقابت نه بر سر اختراع محصولات یا ارائه خدمات جدید بلکه بر سر جذب استعداد‌ها و مغزهای برتر دنیای تکنولوژی است و در این میان چه مبالغ هنگفت و بی‌سابقه‌ای به افراد نخبه و مبتکر پرداخت می‌شود. تا چندی پیش یک قانون نانوشته و قراردادی نامرئی بین غول‌های دنیای تکنولوژی حاکم بود که آنها را مکلف می‌کرد از وسوسه کردن کارکنان نخبه همدیگر برای جدایی از یک شرکت و پیوستن به شرکت رقیب خودداری کنند و به یاد داریم نامه‌ای را که استیو جابز در سال 2005 خطاب به سرگئی برین، از بنیانگذاران گوگل نوشت و به او هشدار داده بود که اگر فقط یکی از مغزهای نخبه شرکت اپل را به گوگل منتقل کند، این کار را به مثابه اعلان جنگ تلقی خواهد کرد و دست به تلافی خواهد زد.

البته این قانون نانوشته برای پایدار ماندن نیاز به پول هنگفتی دارد، به طوری که تنها در سال 2015، چهار شرکت اپل، گوگل، اینتل و آدوبه بیش از 415 میلیون دلار به نخبگان شاغل در این شرکت‌ها به عنوان پاداش دادند تا آنها از شرکت‌های رقیب سر درنیاورند. فشارها بر شرکت‌های سیلیکون ولی در سال 2016 بیشتر و بیشتر شد، به نحوی که در این سال بیش از 40 میلیارد دلار از سهام این شرکت‌ها به عنوان دستمزد یا پاداش در اختیار کارکنان نخبه آنها قرار گرفت. اوج این پرداخت‌ها به کارمندان و استعدادهای برتر بخش‌های مهندسی، علوم داده‌ها، هوش مصنوعی و بازاریابی دیجیتالی صورت گرفته است. بنابراین چندان جای تعجبی ندارد وقتی می‌بینیم که یک مهندس تازه‌کار در یک شرکت متوسط در سیلیکون ولی به‌راحتی حقوقی معادل 120 هزار دلار در سال دریافت می‌کند. این عدد برای یک مهندس با سابقه کاری 10 سال به بیش از 500 هزار دلار در سال می‌رسد.

به عقیده کارشناسان و صاحب‌نظران دنیای تکنولوژی، عامل اصلی رشد جهنده دستمزدها در شرکت‌های دانش‌بنیان و غول‌های تکنولوژی سیلیکون‌ولی در یک چیز خلاصه می‌شود و آن اشتهای سیری‌ناپذیر آنها برای جذب مغزها و استعدادهای برتر به هر قیمت ممکن است. استعداد‌های ناب در دنیای تکنولوژی‌های اطلاعاتی و ارتباطی را نمی‌توان با پزشکان یا وکلای بزرگ مقایسه کرد، چرا که یک پزشک یا وکیل نخبه در هر روز می‌تواند افراد محدودی را ویزیت کند یا به آنها مشاوره بدهد، درحالی‌که یک کارشناس و نخبه تکنولوژی قادر است محصولات یا خدماتی را بیافریند که در آن واحد می‌تواند با هزاران نفر یا میلیون‌ها نفر ارتباط برقرار کند و در این حالت ارزش‌آفرینی و سودآوری چنین استعدادی را نمی‌توان با عدد و رقم توصیف کرد. 

 

بیا میهمان ما باش

سه غول دنیای اینترنت یعنی گوگل، فیس‌بوک و آمازون در مجموع بیش از 30 درصد تمام فارغ‌التحصیلان علوم کامپیوتری در آمریکا را جذب خود کرده‌اند. این شرکت‌ها نه تنها حقوق‌ها و دستمزدهای سخاوتمندانه‌ای را به کارکنانشان می‌پردازند، بلکه بخش قابل‌توجهی از سهام ارزشمندشان را نیز در اختیار این نخبگان قرار می‌دهند و آنها را در مالکیت این شرکت‌ها سهیم می‌کنند و در نتیجه وفاداری آنها به خود را تضمین می‌کنند. پرداخت پاداش‌های سهامی به کارکنان از نخستین روزهای پیدایش سیلیکون ولی و ظهور استارت‌آپ‌های تکنولوژیک در آن آغاز شد، اما نه برای جذب نخبگان. واقعیت این است که آن استارت‌آپ‌ها در ابتدا پولی برای پرداخت به‌عنوان حقوق و دستمزد به پرسنلشان نداشتند و ناگزیر بودند بخشی از سهامشان را به‌عنوان حقوق به کارکنانشان واگذار کنند. اما پس از مدتی که ارزش سهام استارت‌آپ‌های سیلیکون‌ولی افزایش چشمگیری پیدا کرد، پرداخت پاداش‌های سهامی در قالب طرح‌های تشویقی و پاداش‌دهی به نخبگان گسترش پیدا کرد. پرداخت سهام به کارکنان نخبه یک کارکرد دیگر نیز دارد و آن اینکه وقتی تعداد قابل توجهی از سهام شرکتی که برایش کار می‌کنی را در اختیار داشته باشی خیلی سخت راضی می‌شوی به شرکت رقیب بپیوندی و در عمل تیشه به ریشه خودت بزنی.

با این حال، تاکتیک پرداخت‌های سهامی به کارکنان صرفا به واگذاری ساده و بی‌قید و شرط بخشی از سهام شرکت به کارکنان نخبه آن محدود نمی‌شود و شرکت‌های مختلف از تاکتیک‌های هدفمند متنوعی در این میان استفاده می‌کنند. به‌عنوان مثال، شرکت آمازون فقط به آن دسته از کارکنانش پاداش به صورت سهام شرکت می‌دهد که سومین یا چهارمین سال فعالیتشان در آمازون را پشت‌سر گذاشته باشند. برخی دیگر از شرکت‌های فعال در سیلیکون ولی نیز مالکیت کارکنان بر سهام شرکت را منوط به ادامه فعالیت‌شان در شرکت کرده‌اند و به محض ترک شرکت از سوی کارکنان مالکیت آنها بر سهامی که به صورت پاداش دریافت کرده بودند ملغی می‌شود. شرکت‌های رقیبی چون اپل، گوگل و فیس‌بوک نیز که رقابت هولناکی با هم دارند از ابزار پاداش‌های سهامی به عنوان اهرمی برای جلوگیری از پیوستن نیروهایشان به اردوگاه رقیب استفاده می‌کنند، به این صورت که اگر کارمندی از هر کدام از این سه شرکت به دو شرکت دیگر برود مالکیت خود بر سهام شرکت قبلی‌اش را از دست می‌دهد، اما اگر او به شرکت دیگری که جزو رقبا محسوب نمی‌شود منتقل شود دیگر خطری متوجه مالکیت او بر سهامش نخواهد بود.

این رقابت هنگامی پیچیده‌تر می‌شود که شرکت رقیب که به شدت به دنبال یکی از برترین مغزهای شرکت دیگر است به او پیشنهاد می‌کند از سهامش در شرکت کنونی‌اش صرف‌نظر کند و آن را با مقدار بیشتری از سهام شرکت جدیدش معاوضه کند. نمونه معروف این بازی با سهام در مورد پیشنهاد انتقال نیل موهان، مدیر ارشد گوگل، به توییتر رخ داد که پس از پیشنهاد گوگل مبنی بر واگذاری سهام گوگل به ارزش 100 میلیون دلار، توییتر پیشنهادی 120 میلیون دلاری از سهام توییتر را به او ارائه داد. در این میان حتی شرکت‌هایی که از نظر مالی حال و روز خوشی ندارند نیز نمی‌خواهند از قافله پرداخت‌های وسوسه‌کننده به کارکنان نخبه خود و البته پیشنهاد پرداخت‌های کلان به مغزهای متفکر شرکت‌های دیگر عقب بمانند. به‌عنوان مثال شرکت توییتر که مدتی است با زیان‌دهی روبه‌روست و برخی از کارکنان نخبه‌اش در حال ترک شرکت هستند، چاره خروج از بحران را در واگذاری سخاوتمندانه سهام ممتاز خود به نخبگانش دیده و مدتی است که این سیاست را در پیش گرفته است، به طوری که به بعضی از مهندسان درجه یک خود تا یک‌میلیون دلار پاداش سهامی داده است.

زنگ خطر برای استارت‌آپ‌های نوپا

وقتی به ابعاد رو به گسترش این رقابت شدید و گاه ناجوانمردانه می‌نگریم نباید از یاد ببریم که بسیاری از شرکت‌های تکنولوژی متوسط و کوچک از جمله استارت‌آپ‌های نوپا توان ورود به این عرصه را ندارند و خیلی ساده هم مغزهای متفکر خود را از دست می‌دهند و هم نمی‌توانند در راستای جذب نخبگان گام بردارند. در حال حاضر «تک شاخ»‌ها و بهترین مهندسان سیلیکون ولی عمدتا در شرکت‌های دارای ارزش بالای یک میلیارد دلار مشغول کار هستند و به ندرت می‌توان نخبه‌ای را پیدا کرد که حاضر باشد از پیشنهادهای وسوسه‌کننده شرکت‌های بزرگ و ثروتمند بگذرد و با حقوق و مزایایی اندک در استارت‌آپ‌های نوپا کار کند و همین مساله می‌تواند زنگ خطر را برای آینده تکنولوژی‌های دیجیتالی به صدا درآورد. همین یک دهه پیش بود که استارت‌آپ‌هایی چون گوگل و فیس‌بوک و توییتر و آمازون با سرمایه‌هایی ناچیز اما ایده‌هایی ناب به میدان آمدند و توانستند دنیای تکنولوژی را دگرگون سازند و در نبرد با شرکت‌های بزرگ و صاحبنامی چون اپل و مایکروسافت به پیروزی برسند، اما چنین امکانی در حال حاضر برای شرکت‌های تکنولوژیک نوظهور وجود ندارد.

مایک دریسکول، رئیس استارت‌آپ متامارکت در این باره می‌گوید: «در حال حاضر تنها کارکرد شرکت‌هایی مثل ما کشف و پرورش افراد مستعد و نخبه‌ای است که پس از مدتی با پیشنهادهای وسوسه‌کننده و شرکت‌های بزرگ روبه‌رو شده و در اغلب موارد به دامان آنها می‌افتند.» ایوان ویلیامز، از بنیانگذاران توییتر که بعدها از این شرکت جدا شد و شرکت جدیدی به نام Medium را تاسیس کرد نیز معتقد است که دوران تاسیس آسان و ارزان‌قیمت استارت‌آپ‌ها و پیشرفت‌های خیره‌کننده گذشته و تبدیل به افسانه شده است، چرا که به محض اینکه یک استارت‌آپ مراحل شکل‌گیری و جهش خود را آغاز می‌کند، زیر ذره‌بین غول‌های دنیای تکنولوژی قرار گرفته و بسیاری از نیروهای نخبه‌اش را از دست می‌دهد و چون پول کافی برای رقابت کردن با آنها ندارد خیلی زود متلاشی می‌شود. به عبارت دیگر، شرکت‌های مبتکر و نوآور دیروز که از فضای مساعد سال‌های نخستین قرن بیست و یکم برای ورود و عرض اندام در دنیای تکنولوژی و رقابت با شرکت‌های صاحبنام و قدیمی بهره بردند در حال حاضر با دامن زدن به رقابت بر سر جذب و حفظ نخبگان و پرداخت‌های کلان به آنها زمینه را به گونه‌ای چیده‌اند که عرصه را برای ورود همتایان نوظهورشان تنگ و تنگ‌تر می‌سازد.

آینده‌ای تلخ برای سیلیکون ولی

به عقیده بسیاری از کارشناسان و صاحب‌نظران، تداوم چنین وضعیتی می‌تواند برای آینده سیلیکون ولی خطرناک باشد، چرا که بسیاری از کارآفرینان و نوآورانی را که سودای تاسیس یک استارت‌آپ و ورود به دنیای تکنولوژی‌ها دیجیتال را در سر دارند از عملی کردن ایده‌هایشان منصرف می‌کند یا اینکه آنها این اقدامات را در راستای جلب توجه و در نهایت جذب شدن توسط شرکت‌های بزرگ و ثروتمند انجام می‌دهند و نه حضوری بلندمدت و تاثیرگذار در بازار. بر این اساس اگر چنین اتفاقی بیفتد همان سرنوشتی برای سیلیکون ولی اتفاق خواهد افتاد که برای کره‌جنوبی افتاد که تقریبا تمام نخبگان داخلی و خارجی به استخدام چند شرکت بزرگ و قدرتمند تکنولوژیک آن کشور به‌ویژه سامسونگ و ال جی درآمدند و سایر شرکت‌ها سرنوشتی جز اضمحلال یا ادغام شدن در ابرشرکت‌ها نداشتند.

خطر دیگری که از این بابت متوجه سیلیکون ولی به‌طور خاص و دنیای تکنولوژی‌های دیجیتالی به‌طور عام خواهد شد به واکنش سرمایه‌گذاران و عموم مردم در قبال این بذل و بخشش‌های بی‌حساب این شرکت‌ها مربوط می‌شود. بر اساس استاندارد‌های پذیرفته شده حسابداری، شرکت‌ها موظفند پراخت‌های سهامی و ارزش سهام واگذار شده به کارکنانشان را از سود مورد محاسبه خود کم کنند و این یعنی کمتر شدن سود سهام پرداختی به سهامداران و مالکان شرکت‌ها که ناگفته پیداست که این نوع «از کیسه خلیفه بخشیدن» برای اغلب سهامداران به‌ویژه در دوران رکود بازار سهام و یا عملکرد نه چندان مطلوب شرکت، امری ناخوشایند خواهد بود. بنابراین رقابت شگفت‌انگیزی که بین غول‌های دنیای تکنولوژی در گرفته و روزبه‌روز گسترده‌تر می‌شود در بلندمدت پیامدهای منفی متعددی را به دنبال خواهد داشت و می‌تواند روند شتابان و مفید پیشرفت تکنولوژی‌های دیجیتالی را با مانعی جدی روبه‌رو کند.

منبع: Economist