از پیله امن خود بیرون بزنید و شغل دلخواهتان را آغاز کنید
نویسنده: Monique Valcour
مترجم: سید ساجد متولیان
پژوهشگر و مربی بالندگی فردی و سازمانی
http:/ / sajedmotevalian. ir
ویژگی خوشایندی که شغلها در قرن بیست و یکم دارند آن است که این شما هستید که تصمیم میگیرید چه کاری را انجام بدهید و اگر کاری را که انجام میدهید دوست ندارید، میتوانید شغلتان را تغییر بدهید. این ویژگی مشاغل امروزی در عین حال که به فرد آزادی عمل میدهد، ترسناک و گیجکننده نیز هست.
نویسنده: Monique Valcour
مترجم: سید ساجد متولیان
پژوهشگر و مربی بالندگی فردی و سازمانی
http:/ / sajedmotevalian.ir
ویژگی خوشایندی که شغلها در قرن بیست و یکم دارند آن است که این شما هستید که تصمیم میگیرید چه کاری را انجام بدهید و اگر کاری را که انجام میدهید دوست ندارید، میتوانید شغلتان را تغییر بدهید. این ویژگی مشاغل امروزی در عین حال که به فرد آزادی عمل میدهد، ترسناک و گیجکننده نیز هست. بعد از سالها پژوهش و مربیگری افراد در زمینه تغییر شغل، به تعدادی راهکار کاربردی دست یافتهام که در ادامه آنها را با شما در میان میگذارم:
۱) مسیری را دنبال کنید که بهطور توامان به آن علاقه دارید و از آن انرژی میگیرید: این اساسیترین بخش راهبرد شغلی شما است. انرژی و علاقه همانند ستاره شمالی که راهنمای دریانوردان بودند، میتوانند مسیر شغلی درست را به شما نشان بدهند. توجه به اینکه به چه کاری دلبستگی دارید و با انجام آن نیرو میگیرید و چه چیزی تواناییهای ذهنی شما را در موقعیتهای مختلف بیدار میکند راهی برای بالندگی و رسیدن به خویشتن حقیقیتان است.
نوآ تانن را در نظر بگیرید که قبلا بهعنوان یک نویسنده و کارگردان خلاقیت در یک شرکت تبلیغات و طراحی کار میکرد. با مرور زمان شغلش برای او کسلکننده شد و او دریافت که از شغلش رضایت ندارد. یک روز عصر وقتی با دوستش که یک برنامهریز حساب (Account planner) و استراتژیست باتجربه بود صحبت میکرد سوالی پرسید که تغییر شغلش را کلید زد: «برنامهریزی حساب چیست؟» دوستش برای او توضیح داد که این شغل راجع به درک مخاطبان و فهمیدن این است که آنها چه کسی هستند، چه چیزهایی برایشان مهم است و سپس تبدیل آن به یک گزارش برای شکل دادن راهبرد مورد نیاز تیم خلاقیت برای طراحی اولیه است. نوآ میگفت: «بعد از این گفتوگو آنقدر هیجانزده شده بودم که شب خوابم نمیبرد.» یا کریس آندرسون را در نظر بگیرید که از شغلش بهعنوان یک استاد دانشگاه در رشته علوم سیاسی خسته شده بود تا اینکه همسرش یک نسخه از کتاب «توپ پول» (Moneyball) را به او داد. پس از مطالعه کتاب او از کاربرد علم آمار در ایجاد یک تیم بیسبال پیروز براساس شناسایی بازیکنانی که از سوی دیگر تیمها نادیده انگاشته شده بودند، حیرتزده شد. او خودش در زمینه کاربرد آمار در علوم اجتماعی تحصیل کرده بود، ضمن اینکه در کشورش آلمان سابقه بازی نیمه حرفهای در تیمهای فوتبال را داشت. این کتاب به قدری برای کریس الهامبخش بود که او تصمیم گرفت روشهای محاسباتی آمار را در فوتبال بهکار بگیرد.
۲) با استفاده از پژوهش و شبکهسازی راجع به حرفه مورد علاقهتان یاد بگیرید: وقتی نوآ به روسایش گفت که میخواهد کار برنامهریزی حساب را انجام بدهد، آنها به او گفتند او ابتدا باید این کار را یاد بگیرد. نوآ با هر برنامهریز حساب یا استراتژیستی که میشناخت ملاقات کرد تا بتواند از آنها بیاموزد. او میگوید: «این کار بسیار اثربخش بود و آن افراد اکنون یک شبکه حرفهای ارزشمند برای من محسوب میشوند.»
کریس هم یک وبلاگ راه انداخت و در آن ایدههایش راجع به تحلیل آماری فوتبال را مینوشت. او از نوشتن لذت میبرد و بهزودی توانست طرفدارانی برای خودش پیدا کند. افرادی از باشگاههای فوتبال انگلیس شروع به تماس گرفتن با او کردند و از او سوالاتی میپرسیدند. او پس از مشورت با یکی از دوستانش، تصمیم گرفت در این زمینه کتابی بنویسد. کریس در این باره میگوید: «رویای من راهاندازی یک باشگاه مشابه همان باشگاهی بود که در کتاب خوانده بودم. اما آیا باید جایگاه شغلی امن استادی دانشگاه را برای این کار رها میکردم؟» در نهایت او این کار را کرد.
۳) در زمینه جدید بهصورت پروژهای یا مشاوره شروع به فعالیت کنید: چالش اساسی نوآ این بود که همکارانش را متقاعد کند که او اکنون یک برنامهریز حساب است، درحالیکه هنوز بهطور رسمی شغل نویسنده تبلیغات و کارگردان خلاقیت را داشت. برخی از مدیران حساب حاضر شدند با او کار کنند و آنها با یکدیگر توانستند تعدادی پروژه راهبردی به مشتریان بفروشند. نوآ میگوید: «برای پروژههای بزرگتر، شرکای تجاریمان نیروهای آزادکار باتجربهتری را به تیم اضافه کردند که با من هر از چند گاهی ملاقات میکردند و راجع به پروژه پیشنهادهایی میدادند.
همکاری با این افراد باتجربه برای من بسیار ارزشمند بود و آنها به من کمک کردند بفهمم میتوانم به آموختههایم جامه عمل بپوشانم.» کریس و نویسنده همکارش دیوید سالی به قدری راجع به تحلیل آماری فوتبال یاد گرفته بودند که تصمیم گرفتند یک شرکت مشاوره راهاندازی کنند تا به تیمهای فوتبال و سرمایهگذاران آنها خدمات مشاورهای ارائه بدهند.
۴) شغلی را بیابید یا ایجاد کنید که به شما امکان دنبال کردن علایقتان را بدهد: شرکت نوآ هیچگاه او را بهعنوان یک برنامهریز حساب تمام وقت منصوب نکرد، پس او به ذهنش رسید که این کار را به صورت آزادکاری دنبال کند. او میگوید: «بالاخره در دسامبر ۲۰۰۸ از شغلم استعفا دادم. به کمک شبکه حرفهای که برای خودم ایجاد کرده بودم، دو ماه بعد موفق شدم یک شغل بهصورت آزادکاری با ۳۵ ساعت کار در هفته در یک شرکت معتبر پیدا کنم. در این مدت آموختم چیزی که دقیقا به دنبالش هستم در مشاغل ثابت وجود ندارد، از این رو هشت ماه بعد شرکت برندینگ و طراحی خودم را راهاندازی کردم تا مطابق ایدههای خودم کار کنم.» کریس نتوانست سرمایهگذارانی بیابد که برای خرید یک باشگاه از او حمایت کنند، اما در عوض توانست در باشگاه کاونتری انگلیس به نام مشاور ارشد مدیر باشگاه استخدام شود و حالا او کاری را که از ابتدا مورد علاقهاش بود انجام میدهد.
۵) یادگیری را متوقف نکنید: به یاد داشته باشید یادگیری در مورد شغلتان هیچگاه پایان نمییابد. در حال حاضر نوآ در حال آموزش دیدن بهعنوان یک مدیر حساب است که برای او یک جایگاه شغلی جدید محسوب میشود. برای کریس یادگیری در پرسیدن سوالات، گوش کردن و بودن در لحظه معنا شده است. او که بهعنوان یک استاد دانشگاه بیشتر عادت به صحبت کردن داشت، حالا در موقعیتی قرار گرفته است که نیاز دارد بیشتر گوش کند تا بیاموزد.همانطور که در داستان نوآ و کریس مشاهده کردیم، تغییر جایگاه شغلی به یک شغل رضایتبخشتر لزوما به یک برنامهریزی عجیب و غریب نیاز ندارد، بلکه بیشتر یک فرآیند در حال تغییر است: علایقتان را دنبال کنید، پژوهش کرده و شبکهسازی کنید، با یک موقعیت شغلی کمریسک آغاز کنید، یک موقعیت شغلی بهتر را بیابید و سعی کنید مدام بیاموزید.
منبع: HBR
ارسال نظر