نویسنده: Dov Seidman

مترجم: آناهیتا جمشیدنژاد

کسب و کارها از همه نوع آن در یک بحران اعتماد گرفتار هستند. این بحران می‌تواند ناشی از انتشار جزئیات شرکت، بر اثر هک شدن باشد. با آزادسازی مدارک مالی مهم از طریق ویکی‌لیکس یا مقالات پاناما و بسیاری از موارد دیگر، افکار عمومی شاهد جزئیات شیوه کار درونی نهادهای کسب و کار بوده است.افکار عمومی، اغلب برای اولین بار، طرز فکر رهبران سازمانی بنگاه‌های بزرگ را کشف می‌کنند. بنابراین جای شگفتی نیست که طی چند سال گذشته، شرکت‌ها با سطوح پایینی از تعهد کارمندان و مصرف‌کنندگان روبه‌رو بوده‌اند. چرا افراد شاهد بوده‌اند که بسیاری از شرکت‌هایی که زمان، پول و اعتماد خود را در آنجا صرف کرده‌اند، واقعا برای آنها کار نکرده‌اند. بسیاری از کارمندان و مشتریان «عدم اطمینان» را به‌عنوان مسیری از زندگی پذیرفته‌اند و با این فرض زندگی می‌کنند که هر کسب و کار بزرگی دیر یا زود در برآورده کردن انتظارات آنها شکست خواهد خورد. جهان شرکتی در جست‌وجو برای یک راه‌حل در بهترین موقعیت قرار گرفته است؛ چرا که کسب و کارها باید بر مبنای «قابلیت اعتماد» رقابت کنند: در تعهد آنها برای عمل به قول‌هایشان، در شایستگی آنها در ارسال محصولات و خدمات ارزشمند، در عمق روابط و قوت پیوند با مشتریان و کارمندان.از این رو رهبران کسب و کار نیازمند بازسازی اعتماد با اعضای سازمانشان هستند.

چگونه باید این فرآیند را شروع کنید؟

رفتار پیشین شما در کسب و کارتان، ممکن است چیزی باشد که در درجه اول شما را از افرادتان دور کرده است. در واقع مدل حاکم شما -مسیری که فعالیت‌هایتان را راهنمایی و کنترل می‌کنید- می‌تواند منجر به شکستن قول‌هایتان و تحلیل بردن روابط شما با مشتریان‌، کارمندان، سهامداران و دیگر ذی‌نفعان‌تان شود.در سال ۲۰۱۶، شرکت من، LRN، یک تحلیل آماری جامع از اثر انواع متفاوت حکمرانی شرکتی، فرهنگ و رهبری در رفتار سازمان‌ها، رهبران‌ و افرادشان انجام داد. از داده‌هایی از بیش از ۱۶ هزار کارمند در ۱۷ کشور استفاده کردیم. نتایج به‌دست آمده نشان داد که سازمان‌ها در یکی از سه گروه زیر قرار می‌گیرند:

• بزرگ‌ترین گروه، حدود ۶۲ درصد، شرکت‌های «پذیرش آگاهانه» بودند: آنها از قوانین، انگیزه‌ها و پاداش‌ها برای حکمرانی بر رفتار کارمند استفاده می‌کنند.

• حدود ۳۰ درصد شرکت‌هایی که مورد تحلیل قرار گرفته بودند، سازمان‌های «اطاعت کورکورانه» بودند: سلسله مراتب شدید که در آن کارمندان از دستورات مستقیم که از سوی قدرت رسمی پشتیبانی می‌شود، پیروی می‌کنند.

• ۸ درصد باقی‌مانده شرکت‌های «خودنظارتی» بودند؛ که در آن کارمندان به دلایل خودشان، به کار ارزش می‌دهند، به آسانی با یکدیگر ارتباط برقرار می‌کنند و با یک هدف مشترک، انگیزه می‌یابند.

بسیاری از شرکت‌ها ویژگی‌هایی دارند که به همه سه نوع حکمرانی شباهت دارد؛ اما اکثریت یک سبک غالب دارند که آنها را به یک طبقه مجزا سوق می‌دهد. زمانی که با استفاده از معیارهایی مانند رشد سهم بازار و نوآوری سیستماتیک در محصولات و خدمات، عملکرد مالی شرکت‌هایی را که هر کدام از این سه نوع حکمرانی را ارائه می‌دهند تحلیل کردیم، دریافتیم که شرکت‌های خودنظارتی برندگان واضح این رقابت بودند. کارمندان آنها نسبت به دیگر شرکت‌ها، احساس تعهد بیشتری به کار داشتند، بیشتر خواهان نوآوری بودند و تعهدات پایدارتری نسبت به کسب و کار داشتند. رهبران سازمانی در شرکت‌های خودمختار به کارمندان خود آزادی و منابع برای توسعه ‌ایده‌های جدید می‌دهند؛ ایده‌هایی که می‌تواند به منابع جدیدی در درآمد و مسیرهای غیرمنتظره برای رشد حرفه‌ای بینجامد. شرکت‌های خودنظارتی اعتماد را بین کارمندان خود گسترش می‌دهند تا خودشان را مدیریت کنند و بهترین راهی را که می‌توانند رسالت شرکت را بهبود ببخشند تعیین کنند. خودنظارتی بهترین مسیر برای شرکت‌ها است تا اعتماد را بین کارمندان و مشتریان بازسازی کنند. ایجاد چنین محیطی با اطمینان بالا می‌تواند منافع کلانی داشته باشد. پژوهش ما نشان می‌دهد که شرکت‌های خودنظارتی ۳۲ برابر بیشتر مایل به اخذ ریسک‌های سالم، ۱۱ برابر بیشتر مایل به تجربه سطوح بالاتر نوآوری و ۶ برابر بیشتر مایل به دستیابی به عملکرد بهتر در مقایسه با رقبای صنعت‌شان هستند.

بنابراین چگونه می‌خواهید کسب و کاری با سطح بالایی از اطمینان و خودنظارتی بودن را ایجاد کنید؟ موثرترین راه برای شروع «مکث کردن» است. در یک ماشین، فشار بر دکمه مکث عملکرد را متوقف می‌کند. اما برای شما به‌عنوان یک انسان، این دقیقا زمانی است که شروع می‌کنید. مکث می‌کنید تا موقعیت‌تان را درک کنید و با عمیق‌ترین باورهایتان ارتباط دوباره ایجاد کنید. به‌عنوان رهبر کسب و کار، مکث می‌کنید تا مشکلات اساسی را که موجب شده است شرکت‌تان از مسیر و چالش‌های فعلی‌اش افول کند بشناسید. و زمانی که یک رهبر کسب و کار گام‌های ضروری برای تحقق این امر را برمی‌دارد، چنین رفتاری می‌تواند به‌عنوان مثالی برای تقلید کل سازمان منتشر شود. در ایجاد یک کسب و کار خودنظارتی، یک محیط با اعتماد بالا ایجاد می‌کنید؛ جایی که افراد استقلال داخلی و حمایت ضروری برای دستیابی به نتایج در مسیری را دارند که احساس می‌کنند بیشترین تاثیر را دارند. شما نیاز خواهید داشت تا اطمینان یابید که افراد به‌طور واضح ارتباط بین کار روزمره و ایده‌آل‌هایی که در قلب کسب و کار نهفته است را درک می‌کنند. روش‌های بسیاری برای تحقق این امر وجود دارد؛ اما همه آنها در نقطه یکسانی شروع می‌شوند: مکث کردن. برای بازسازی قابلیت اعتماد و شهرت کسب و کارتان، باید با صداقت به افرادتان اعتماد کنید، آنها را در مسائل مهم وارد کنید و ظرفیت افراد را برای انجام کار درست تشخیص دهید. اما عمل به ظاهر ساده ایجاد اعتماد، بی‌نهایت دشوار است. این فرآیند به‌خصوص زمانی سخت می‌شود که نه کارمندان و نه مشتریان‌تان نمی‌توانند از وفاداری بلندمدت شما نسبت به خودشان مطمئن باشند. گرچه یک چیز قطعی است: شما نمی‌توانید شروع به ایجاد اعتماد بدون بازتاب جدی کنید. این امر با مکث کردن شروع می‌شود، اما در آنجا پایان نمی‌یابد. در «مکث کردن» است که شما می‌توانید گام بعدی را در مسیرتان ببینید.

منبع: strategy-business