یک اقتصاددان برجسته تحلیل میکند
چشمانداز ۶ روند در سال ۹۵
مىدانیم که پیشبینى دقیق آینده غیرممکن است و در مورد هر گزارهاى که به آینده اشاره میکند باید با احتیاط برخورد شود. لیکن برخى روندها و جهتهاى موجود میتواند برخى نتایج عمومى را در مورد آینده نشان دهد. بنابر این در متن حاضر هدف ارائه پیشبینى آینده نیست بلکه صحبت از وضع موجود است و اینکه چگونه وضع موجود میتواند بر آینده سایه افکند. درک این چگونگى نیز به برداشت و قضاوت شخصى افراد مربوط میشود. تا آنجا که به آینده مربوط است احتیاط حکم میکند که از خوشبینى دورى جسته شود و با عینک تیرهتر شرایط مورد موشکافى قرار گیرد.
مىدانیم که پیشبینى دقیق آینده غیرممکن است و در مورد هر گزارهاى که به آینده اشاره میکند باید با احتیاط برخورد شود. لیکن برخى روندها و جهتهاى موجود میتواند برخى نتایج عمومى را در مورد آینده نشان دهد. بنابر این در متن حاضر هدف ارائه پیشبینى آینده نیست بلکه صحبت از وضع موجود است و اینکه چگونه وضع موجود میتواند بر آینده سایه افکند. درک این چگونگى نیز به برداشت و قضاوت شخصى افراد مربوط میشود. تا آنجا که به آینده مربوط است احتیاط حکم میکند که از خوشبینى دورى جسته شود و با عینک تیرهتر شرایط مورد موشکافى قرار گیرد.
١. شرایط سیاسى بینالمللى: شاید مهمترین جریان تاثیرگذار بر وضعیت عمومى جهان در سال ١٣٩٥ حوادث سیاسى است که در صحنه بینالمللى در حال تکوین است و تاثیر آن در زیر پوست اقتصاد بینالملل و در نتیجه بر روزگار بسیارى از ملتها قابل مشاهده خواهد بود. ویژگى بارز این امر ظهور پدیده مقابله با وضع موجود و ساختارهاى تثبیت شده سیاسى براساس منافع ویژه است. این مقابله یا طغیان به شکلهاى مختلف در مناطق مختلف در حال ظهور است. شاید این کشش و کوششها در جوامع مطرح بوده لیکن ویژگى قابلتوجه آن نیروى جدیدى است که اخیرا این رویکرد از خود نشان میدهد. براى مثال در آمریکا میتوان ظهور چپ افراطى و راست افراطى را در حرکتهاى سیاسى مرتبط با انتخابات دید. همچنین بیزارى از کاندیداهاى مورد حمایت نظم موجود قابلتوجه است. این وضعیت را در ظهور برنى سندرز در مقابل خانم کلینتون از حزب دموکرات و دونالد ترامپ در مقابلتشکیلات حزب جمهوریخواه و منافع تثبیت شده ابرثروتمندهاى سنتى میتوان مشاهده کرد. نکته این است که حامیان این طیفهاى افراطى به سادگى امکان جابهجایى دارند. یعنى برخى حامیان سندرز که خود را سوسیال دموکرات میخواند در صورت کاندیداتوری خانم کلینتون حاضرند به دونالد ترامپ در طرف راست افراطى راى دهند، و برعکس برخى از حامیان ترامپ نیز آمادهاند در صورت کاندیدا نشدن او به طرف مقابل طیف، یعنى سندرز راى دهند. به هم زدن نظم موجود هدف این حرکتها است و نه برنامه کاندیداها. در اروپا نیز در فرانسه قد علم کردن جبهه ملى راست افراطى و در انگلستان هم ظهور چپ افراطى همراه با راست افراطى و در سایر کشورها نیز پدیدهاى مشابه قابلتوجه است. اینکه تا چه حد این حرکتها موثر عمل کنند و به نتیجهاى غیر از ایجاد شرایط اجتماعى افراطى نائل شوند، قابل پیشبینى نیست. پدیدههایى که در همین ارتباط قابلتشخیص است شامل؛ تداوم بحران خاورمیانه و خصوصا سوریه، مهاجرت و سیل پناهجویان به طرف اروپا، فعالیتهاى تروریستى در کشورهاى اروپایى و مسمومیت جو اجتماعى و سیاسى ناشى از آن، تشدید اسلام ستیزى، مهاجرستیزى و تقویت سازمانهاى فاشیستى و نژادپرست و ملىگراى افراطى در اروپا و بیثباتى اتحادیه اروپا. ظهور مجدد طرفداران حمایت گمرکى از صنایع داخلى و مقابله با تجارت آزاد در کشورهاى صنعتى. انتخابات ریاست جمهورى آمریکا و نبود گزینه متعادل و قابل پیشبینى در بین نامزدها به دلیل جو اجتماعى ناشى از تشدید بیگانه ستیزى و اسلامستیزى و افزایش نابرابرى در توزیع ثروت و مشکلات اجتماعى داخلى مانند افزایش تبعیض نژادى که در مجموع حال و هواى بیسابقهای براى حمایت از کسانى که قصد بههم زدن نظم موجود در سازمان سیاسى را دارند به دنبال داشته است. تحرک بیرونى نظامى توسط روسیه در مناطق مرزى مختلف از جمله اوکراین و دورتر یعنى سوریه همراه با تشدید مشکلات اقتصادى این کشور، شرایط اقتصادى و سیاسى چین از جمله ظهور مخالفت علنى با رئیسجمهوری این کشور، تحرکات مختلف در دریاهاى جنوب چین، از جمله ساختن جزایر مصنوعى و ایجاد پایگاه نظامى همراه با افزایش بودجه و ظرفیت نظامى این کشور. رکود ممتد اقتصاد ژاپن. مشکلات کاهش رشد اقتصادى در اقتصادهاى نو ظهور از جمله ترکیه همراه با واگرایى سیاسى. رکود قیمت مواد معدنى شامل نفت...). این روندها، همانگونه که در سطح جهان ظهور و تاثیر انگیزى میکند به شکلهاى مختلف میتواند بر شرایط زیست اقتصادى و اجتماعى کشور ما نیز تاثیر اعمال کند.
در مورد تحرک کشورها در صحنه بینالمللى میتوان به نقش آمریکا توجه کرد. یک نکته قابلتوجه این است که بسیارى از مطالبى که در صحنه علنى توسط سیاستبازان جهان مطرح میشود با آنچه مکنون ذهنى آنان است ممکن است همخوان نباشد و درک آنچه حادث میشود براى بسیارى در دسترس نبوده و البته این پوشیده کارى بخشى از صحنهپردازى است که سیاست خوانده میشود. بهعنوان نمونه، و در همین ارتباط یک نکته قابلتوجه است. مطلبى در مجله آتلانتیک شماره آوریل ٢٠١٦ تحت عنوان «دکترین اوباما» منتشر شده که کار مفصل و جمعبندى قابلتوجهى است و براساس مصاحبه با وى تدوین شده است. لیکن مطلب تازه چندانى در آن نیست. خلاصه اینکه اوباما سعى کرده است نیروى نظامى آمریکا را در جنگهاى جدید درگیر نکند چون اصولا امیدى به نتیجهبخش بودن این جنگها و ایجاد تحول پایدار از این طریق وجود ندارد. یک منطقه مورد توجه خاورمیانه است که در آن جهت و مسیر نوید بخشى از دیدگاه سیاست آمریکا وجود ندارد و حتى استفاده از نیروى نظامى هم چندان تعیینکننده نخواهد بود.
این برداشتها از ظاهر مصاحبه رئیسجمهور آمریکا است. اما خبرنگار مصاحبهکننده (جفرى گولدبرگ) خودش در مصاحبهای برخى مطالبى که در حاشیه آن مصاحبه، از رئیسجمهوری شنیده را نقل میکند که گویاتر از اصل مصاحبه است. بهطور خلاصه او میگوید در بحث حاشیه مصاحبه رئیسجمهوری به تمثیل گفت که خاورمیانه مانند شهر داستانى «گوتام» در فیلم «بتمن» است. شهرى که باندهاى مختلف در آن با هم میجنگند و در مجموع براى منافع خود درگیر فساد، بیقانونى و خشونت هستند و سایرین را به فلاکت میاندازند. در این میان هم مشابه فیلم بتمن، یک «جوکر» ظاهر شده که کل شهر را به هرج و مرج و تخریب میکشاند و جوکر خاورمیانه هم داعش است. این خوانش از شرایط خاورمیانه توسط یک مقام سیاسى غربى خوانش قابل ملاحظه و قابلتاملى است.
با توجه به این جمعبندى که اهمیت خاورمیانه فقط در حد تلاش براى جلوگیرى از سر ریز شدن تنشها به سایر نقاط جهان است، توجه بیشتر آمریکا معطوف به نقش چین و چالشهایى است که این کشور بهعنوان قدرت جهانى مطرح میکند. از جمله توسعهطلبى در دریاهاى کرانهاى، شامل ساخت جزیره در دریاى جنوب چین و استقرار تسلیحات در آن و تلاش براى تحمیل وزن سیاسى، اقتصادى خود به مناطقى مانند تایوان و هنگکنگ و مناطقى فراتر از آن تا آفریقا است. این پدیده، براى غرب استخوان در گلو هم شده است. چون از یک طرف قدرت چین مشکلزا و اسباب نگرانى غرب و آمریکا است و از طرف دیگر ضعف اقتصاد چین که در چند ماه اخیر ظاهر شده نیز به نوع دیگرى مشکلزا است(طبق اخبارمنتشره، صادرات چین در ماه فوریه نسبت به سال قبل ٢٥ درصد کاهش یافت و واردات با کاهش 8/ 13 درصدى روبهرو بود). چرا که آغاز ظاهر شدن مشکلات اقتصادى و کاهش تجارت چین با سایر کشورها اثر نامطلوب بر اقتصاد جهان اعمال خواهد کرد(در سال ٢٠٠٩ قبل از ظاهر شدن تمامقد بحران مالى، صادرات چین با یک افت شدید روبهرو شد بنابر این تنزل تجارت بینالمللى چین میتواند شاخص ناخوشایندى براى سلامت اقتصاد جهان به حساب آید). همچنین مشکلات اقتصادى و اجتماعى این کشور ممکن است شرایط سیاسى درونى آن را تحتتاثیر قرار دهد، معمولا افزایش استبداد در کشورها همواره با کاهش امید به بهبود شرایط زندگى مردم همراه است و افزایش تنش بینالمللى وسیلهای براى ایجاد غلیان در احساسات ملى و ساکت نگهداشتن مردم در داخل است. علائم این جهتگیرىها در بین قدرتهاى جهان و بازیگران بینالمللى در حال آشکار شدن است. جالب اینکه به نظر میرسد، روسیه هم در همین جهتها در سال آتى حرکت خواهد کرد. نکته قابلتوجه اینکه غرب و خصوصا آمریکا به روسیه بهعنوان یک قدرت منطقهای اشاره میکنند و این نقش را براى آن به رسمیت میشناسند. اینکه دیگر به روسیه بهعنوان قدرت جهانى توجه نمىشود اسباب خشم این کشور را فراهم آورده و تلاش براى تاثیرانگیزى این کشور در سطح جهان و مناطقى ماوراى مرزهاى شوروى سابق را افزایش داده است.
٢. انتخابات ریاست جمهورى آمریکا: هم اکنون مهمترین حادثه سیاسى در حال تکوین را میتوان انتخابات آمریکا دانست. زیرا نتیجه آن بیشک بر شرایط عمومى سیاسى، نظامى و اقتصادى بینالمللى و بسیارى ملتها تاثیر خواهد گذاشت. بهخصوص شرایط سیاسى آینده در آمریکا در تداوم توافق هستهای و سایر موارد تنش بین آمریکا و ایران موثر است. نکته بارزى که در سال میلادى قبل مطرح شد این بود که با به نتیجه رسیدن توافق دولت اوباما و ایران ناگهان سه گروه، به اصطلاح از جا در رفتند و کاملا غافلگیر شدند شامل لابى اسرائیل، لابى عربستان و لابى نظامیان و صنایع نظامى آمریکا. این گروهها کماکان به تلاش براى تخریب شرایط بین دو کشور ادامه میدهند. در ایران هم دلالان تحریم دستبردار نیستند و اکنون که درآمد ارزى هم کاهش و محدودیتهاى شرایط تحریم هم تخفیف یافته، طبق اخبار، این ذىنفعان مطالبه نقش و مشارکت بیشتر در اقتصاد داخلى دارند. بنابراین در سال جدید فشار بر دولت و کشور از طرف خارج و داخل برقرار میماند.از لحاظ شرایط داخلى آمریکا، ملاحظه شد که در سال گذشته تحت عنوان مقابله با تروریسم و بهانههاى این چنینى محدودیت جدید بر ورود اتباع
ایران به آمریکا حتى افراد دو تابعیتى از اروپا و سایر مناطق وضع شد. در حالى که اقدام تروریستى آخر در آمریکا مربوط به یک زوج پاکستانى- سعودى بود و طرفه اینکه در تمام این حوادث خشونتبار، عربها یا پاکستانىها درگیر هستند لیکن آمریکا محدودیت بر ایرانىها را که هیچ نقشى در این امور نداشتهاند افزایش میدهد (حتى اخبارى وجود دارد که ویزاهاى توریستى و دانشجویى افرادى که بررسى پلیسى آنها تکمیل شده نیز باطل شده است).این رویکرد برآیند دو عامل است، یکى کینه برخى جناحها نسبت به ایران و متوجه کردن خشم و ترس جامعه از فعالیتهاى تروریستى بعد از حمله به برجهاى دوقلو و موارد اخیر به مسلمانان. از آنجا که لابى عربها در این کشور فعال است اقدامات چندانى علیه آنها انجام نمى شود و عمدتا اقدامات متوجه اتباع ایرانى بوده است(از جمله در چند سال اخیر اقدام به بستن حسابهاى بانکى دانشجویان و بسیارى از اتباع ایرانى توسط برخى بانکها قابل ذکر است)، در حالى که اتباع ایران به نحو بارزى از اقدامات تروریستى برى بودهاند. عامل دیگر نبود عامل دیپلماسى از طرف دولت ایران براى حفظ منافع اتباع ایرانى بوده است. از بین دو کاندیداى ریاست جمهورى
که تاکنون شانس بالاتر را دارند، یکى ترامپ از حزب جمهوریخواه و دیگرى خانم کلینتون از حزب دموکرات هر دو نظرات منفى در مورد مسلمانان و ایرانىها ابراز کردهاند(سایر نامزدهاى حزب جمهوریخواه نیز به همچنین).
ترامپ میگوید ورود مسلمانان را به آمریکا قطع میکند. البته او با شیوخ عرب دادو ستد و منافع اقتصادى از جمله در دبى دارد؛ بنا براین احتمالا محدودیتهاى او عمدتا شامل ایرانىها خواهد بود. کلینتون هم چند ماه پیش در یک برنامه تلویزیونى در پاسخ به این پرسش که بزرگترین دشمن خود را چه کسانى میدانید گفت «ایرانىها»، توجه میکنیم که او نگفت دولت یا حکومت ایران یا بخشهایى از آن بلکه مشخصا گفت ایرانىها. معلوم نیست مردم ایران چه هیزم ترى به ایشان فروختهاند!
بهطور خلاصه حوادث تروریستى ماههاى اخیر در اروپا و آمریکا جو عمومى خصومت علیه مسلمانان را تشدید کرده است. این نیز عملا در آمریکا منجر به تصویب قوانین و دستورالعملهایى شده که عمدتا علیه ایرانیان است که اصولا ارتباطى با این حوادث نداشتهاند!
به هرحال هر کدام از این دو حزب که با این کاندیداها یا مشابه آنان پیروز شوند شرایط براى ایران بهبود نخواهد یافت و آنانى که در دو طرف اقیانوس منافع خود را در شوربختى ملت ایران میبینند مسرور خواهند شد.
٣. چشمانداز قیمت نفت: وابستگى اقتصاد کشور به درآمد نفت بسیار است. خصوصا بودجه کشور وابسته به این درآمد است. کاهش درآمد یک دولت نیز مانند کاهش درآمد یک خانواده است. اگر درآمد خانوارى از یک ماخذ عمده بین ۶۰ تا ۷۰ درصد کاسته شد، منطقا آن خانوار به فکر کاهش هزینهها خواهد افتاد یا بهفکر افزایش درآمد جایگزین. در این حیطه نیز کاهش هزینهها از اهمیت بیشترى برخوردار است. در کشور ما در گذشته روشهاى جایگزین درآمد، شامل افزایش درآمد مالیاتى یا تزریق نقدینگى جدید بوده است. در شرایط موجود اولى فشار بر اقتصاد تحت محدودیت و ضعف تولید را افزایش میدهد که اقدامى با تاثیر منفى است و افزایش نقدینگى نیز اثر تورمى دارد که جوانب مخرب آن شناخته شده است. بنابر این توجه به کاهش هزینهها اجتناب ناپذیر است. بسیارى دستگاهها و ردیفهاى هزینهای در بودجه وجود دارند که به دلیل ناکارآیى، حذف یا کاهش بودجه آنها اثر اقتصادى منفى در بر ندارد. لیکن این گروه هزینهها، پشتیبان سیاسى دارند و دولت قادر یا مایل به کاهش بودجه بسیارى از آنها نخواهد بود؛ بنابر این بودجه دستگاههایى مانند آموزش و آموزش عالى، بهداشت و خدمات اجتماعى دیگر
دچار محدودیت میشود. در سالهاى گذشته یکى از قربانیان این روندها بودجه عمرانى بوده است که در دولت قبلى سهم آن به حد رقت بارى کاهش یافت و در همان حدود باقى مانده است. از آسیبپذیران دیگر شرایط مالى، طرفهاى معامله با دولت یعنى پیمانکاران و شرکتها، موسسات و افرادى بوده که از دولت مطالبات داشتهاند. با توجه به اینکه پیشبینى میشود قیمت نفت در سال جارى نیز از افزایش قابل ملاحظهای بر خوردار نخواهد شد مساله سر و سامان دادن به اقتصاد داخلى و خصوصا بودجه دولت از اهمیت بر خوردار میشود و اقدامات از این دست شاخص جدیت براى نشان دادن میزان توجه دولت به اقتصاد خواهد بود.بر آوردهاى رایج براى قیمت نفت آن را در حد ٦٠ دلار یا کمتر مطرح میکند. این سطح نه تنها براى اقتصاد کشور ما بلکه سایر کشورهاى تولید کننده نفت کفاف عادتهاى هزینهای را نمى دهد. مجله اکونومیست در شماره مارس ٢٠١٦ سرمقالهای تحت عنوان «ابر قدرت تو خالى» دارد که شرایط روسیه را مورد توجه قرار میدهد. طبق ادعاى این مجله میانگین دستمزد در روسیه از ٨٣٠ دلار در ماه ژانویه ٢٠١٤ به حدود ٤٥٠ دلار در ژانویه سال ٢٠١٦تنزل یافته و سایر شاخصهاى اقتصادى نیز نشان از
تنزل اقتصاد این کشور دارد. این شرایط طبعا بر نقش منطقهای روسیه تاثیر میگذارد. احتمالا امکان اینکه در گیرى این کشور در سوریه کاهش یابد و شرایط براى طرفهاى در گیر دیگر پیچیدهتر شود، زیاد است. میتوان تصور کرد که نقش بیرونى ترکیه به دلایل مختلف از جمله مشکلات اقتصادى و سیاسى داخلى به سمت تهاجمى تر شدن تغییر مییابد. به همین دلایل نه تنها عامل داخلى تاثیر قیمت نفت بلکه عوامل خارجى ناشى از آن نیز ملاحظات قابلتاملى را مطرح خواهد کرد.
٤. شرایط آب و هوایى و محیطزیست: بخش کشاورزى (شامل زراعت، دامدارى، ماهیگیرى و جنگلدارى)مهمترین بخش اقتصاد ایران است و تنها بخش نسبتا پایدار. این بخش هم از زوایاى مختلف با مشکل روبهرو است. مهمترین این عوامل کم آبى است و دیگرى ضایع شدن زمینهاى مرغوب براى استفاده در ساخت و ساز اطراف شهرها یا ویلاسازى و تفرجگاه براى متمکنین در مناطق مختلف. کمبود منابع آب به دلیل روند ادامه دار خشکسالى و نیازهاى جمعیت در حال رشد کشور به مشکل حادى تبدیل شده و تشدید خواهد شد. نیاز مصرفى شهرها همراه با کاهش بارندگى، رود خانهها و دریاچهها را خشک کرده و مشکلات محیطزیست را تشدید نموده و به این روند شدت خواهد بخشید. روند گرمایش کره زمین بر مناطقى مانند ایران که روى کمربند خشک زمین قرار دارد تاثیر نا مطلوب خواهد داشت. پیشبینى میشود تا چند دهه آینده با این روندها مناطق اطراف خلیجفارس به دلیل شدت گرما و خشکسالى دیگر قابل زیست نباشد. در آینده، نه تنها این واقعیت با شدت بیشترى چهرهنمایى خواهد کرد که محیطزیست کشور ظرفیت وتوان پاسخگویى به نیازهاى این اندازه جمعیت را ندارد، بلکه اصولا برنامه جامع و کار سازى براى مدیریت
این شرایط نیز موجود نیست.
٥. امید بیش از حد به برجام: موفقیت دولت در توافق هستهای بیتردیدموفقیتى تاریخى است و این امتیاز براى دولت محفوظ است، مطالبى که در این مورد کارشناسان مطرح کردهاند با آنچه مخالفان سیاسى دولت مطرح میکنند از دو دیدگاه مختلف است. به این معنى که بحث بر سر این است که آیا اقدامات دولت در زمینه دیپلماسى و سیاست اقتصادى کفایت بهره بردارى از این دستاورد را میکند یانه؟ لیکن چنانکه از سال قبل از سوی نگارنده به دفعات مطرح شد، آنچه بر اقتصاد کشور ما تاثیر میگذارد از جمله مربوط به قوانینى به جز قوانین مرتبط با تحریمهاى هستهای است. عمدتا هم مربوط به قانونى است که در زمان ریاستجمهورى کلینتون براى تحریم جامع علیه ایران تصویب شد. نقطه حساس این امر نیز تحریمهاى بانکى است که کماکان موجب نگرانى بانکهاى اروپایى و آسیایى براى همکارى با ایران میشود. این بخش از تحریمها نیز با تداوم فعالیت دیپلماتیک و فعالیت قضایى و حقوقى احتمالا قابل کاهش است. این نوع حرکتها هم میتواند بهعنوان پیگیرى اجرایى توافق هستهای انجام شود بدون ضرورت تفسیر خارج شدن از حیطه توافق هستهای در مذاکرات. بنابراین اگر دولت نسبت به اقدامات
تکمیلى جدیت لازم را در مدت موجود پیگیرى نکند دولت بعدى در آمریکا ممکن است در جهت نا مناسب گام بردارد و حتى برخى از گامهاى برداشته شده را خنثى کند.
٦. اقدامات مدیریتى و برنامهریزى دولت: اگر بخشى از مطالب واقعبینانه یا بدبینانهای که قابل ذکر است نیز تحقق یابد، از طرف دولت اقدامات جدىترى را در زمینه برنامهریزى براى فعالیتهاى فشرده تر و تلاش دامنهدارتر و گسترده در راه مقابله با مشکلات موجود میطلبد. در این مورد اقداماتى که انجام میشود بعضا مکفى به نظر نمى رسد. ازجمله و در همین ارتباط انتشار برخى آمار توسط دستگاهها متوقف شده که مناسب اهداف دولت نیست. زیرا در واقع کار کارشناسان،ناظران و منتقدان را ساده میکند.اگر آمار منتشر شود، استنتاج از آن نیازمند فعالیت فکرى و تحلیل است. اگر دولت از انتشار آمارخود دارى کند، آنگاه استنتاج ساده است. زیرا نشان میدهد وضعیت روند شاخصها مطلوب نیست و نتیجه حاصل از تصور پنهانکارى دولت، یک استنتاج منفى سریع از طرف ناظران بیرون دولت خواهد بود.
ارسال نظر