هوش سازمانی: ضرورت سازمانهای هزاره سوم
دکتر سعید روحانی
عضو هیات علمی دانشگاه تهران
در این جستار که با هدف ترویج دانش مدیریت تبیین شده است، قصد بر آن است که با رویکردی نوین که آینده سازمانها و کسبوکارها را رقم میزند تحتعنوان «هوش سازمانی» (Organizational Intelligence) آشنا شویم. هوش عبارت است از توانایی یادگیری و بهکار بردن آنچه یاد گرفته شده، در سازگاری با اوضاع و احوال تازه و حل مسائل و مشکلات تازه. مجموعه استعدادهایی است که با آنها شناخت پیدا میکنیم، شناختها را به یاد میسپاریم و عناصر تشکیلدهنده فرهنگ را به کار میبریم تا مسائل زندگی روزانه را حل کنیم و با محیط ثابت و محیط در حال تغییر سازگار شویم.
عضو هیات علمی دانشگاه تهران
در این جستار که با هدف ترویج دانش مدیریت تبیین شده است، قصد بر آن است که با رویکردی نوین که آینده سازمانها و کسبوکارها را رقم میزند تحتعنوان «هوش سازمانی» (Organizational Intelligence) آشنا شویم. هوش عبارت است از توانایی یادگیری و بهکار بردن آنچه یاد گرفته شده، در سازگاری با اوضاع و احوال تازه و حل مسائل و مشکلات تازه. مجموعه استعدادهایی است که با آنها شناخت پیدا میکنیم، شناختها را به یاد میسپاریم و عناصر تشکیلدهنده فرهنگ را به کار میبریم تا مسائل زندگی روزانه را حل کنیم و با محیط ثابت و محیط در حال تغییر سازگار شویم.
دکتر سعید روحانی
عضو هیات علمی دانشگاه تهران
در این جستار که با هدف ترویج دانش مدیریت تبیین شده است، قصد بر آن است که با رویکردی نوین که آینده سازمانها و کسبوکارها را رقم میزند تحتعنوان «هوش سازمانی» (Organizational Intelligence) آشنا شویم.هوش عبارت است از توانایی یادگیری و بهکار بردن آنچه یاد گرفته شده، در سازگاری با اوضاع و احوال تازه و حل مسائل و مشکلات تازه. مجموعه استعدادهایی است که با آنها شناخت پیدا میکنیم، شناختها را به یاد میسپاریم و عناصر تشکیلدهنده فرهنگ را به کار میبریم تا مسائل زندگی روزانه را حل کنیم و با محیط ثابت و محیط در حال تغییر سازگار شویم.
هوش یک مفهوم مبهم است که در بسیاری از زمینهها سعی در تعریف آن شده است. برخی از تعاریف به این شرح است؛ برخی از مربیان هوش را توانایی یادگیری تعریف کردهاند. برخی از زیست شناسان، توانایی تطبیق خود با محیط زیست را هوش نامیدند. برخی از روانشناسان توانایی اطلاعاتی برای رسیدن به هدف مورد نظر از طریق استدلال را عامل هوش برشمردند. برخی از والدین تصور میکنند که هوش مختص فرزندان آنها است. برخی از مدیران هوش را به عنوان یک جلوه با کیفیت و شخصیتی که به آنها داده میشود و همچنین تصور اینکه مدیران دیگر از آن بی بهره هستند، قلمداد میکنند.همانگونه که در دنیای انسانی و در حیات پر تلاطم بشری انسانهایی موفق و کارآ خواهند بود که دارای هوشی سرشار و بهرهمند از درجه هوشی بالا باشند، قطعا در دنیای سازمانی نیز وضع به همینگونه خواهد بود؛ بهخصوص اینکه در عصر حاضر هرچه زمان به جلوتر میرود با توجه به پیشرفت علوم و فنون و پیدایش نیازها و چالشهای جدید، سازمانها نیز پیچیدهتر و اداره آنها نیز مشکلتر میشود. این معنا زمانی پراهمیت خواهد شد که بپذیریم، در سازمان امروزی، علاوهبر منبع عظیم و خلاق انسانی هوشمند، ماشینآلات هوشمندی نیز در فرآیندهای سازمان نقش موثری ایفا میکنند. بنابراین هوش سازمانی در سازمانهای پیچیده امروزی برآیند و ترکیبی از دو هوش فعال انسانی و هوش مصنوعی ماشینی خواهد بود که بیتردید مدیران برای پویایی و افزایش کارآیی سازمان خود راهی جز بهرهگیری از این دو جریان هوشمند نخواهند داشت.برخی دانشمندان هوش سازمانی را از دیدگاه معرفت شناختی بررسی کردهاند: دیدگاه شناختی، دیدگاه رفتاری و دیدگاه عاطفی- اجتماعی سه مقوله هوش سازمانیاند و هدف کلی، این است که بدانیم، چگونه ترکیب مکاتب مختلف اندیشه میتواند درک جامعی از هوش سازمانی در مدیریت و ادبیات توسعه سازمانی ارائه دهد. هوش سازمانی فرآیندی اجتماعی است که نظریههای زیربنایی آن برمبنای نظریههای هوش فردی محض بوده که تاکنون نادیده انگاشته شدهاند. کاربرد هوش فردی به نوبه خود نتوانسته است، ماهیت اجتماعی هوش سازمانی را مشخص کند.
هوش سازمانی ترکیبی از تمام مهارتهای مورد نیاز و استفاده شده توسط سازمان است. این مهارتها هستند که به تغییرات منتهی میشوند، در عمل و عکسالعمل سریع میشوند، انعطافپذیر و راحت بودن را شامل میشوند، قادر به استفاده از تخیل هستند. استفاده از مهارتهای ذکر شده نیاز به ساختار مناسب و عملکرد سازمان، مدیریت موثر و استفاده از منابع انسانی، عوامل عاطفی، تکنولوژی، دانش و یادگیری و توانایی سازمان را در پی دارد. با این حال، پیشرفت سریع تکنولوژی در قرن بیست و یکم در برقراری ارتباط شناختی، نتایجی که از طریق انجام مطالعات در زمینههای علمی مانند تدریس و یادگیری به اجرا درآمده موجب شده است تا بحثها بالا بگیرد.سازمانها نیز باید همان کارهایی که موثر هستند و برای تغییر محیط سازمانی اثربخش است را انجام دهند. آنها باید سیستمها و دادههای داخلی را براساس تجربیات گذشته ادامه دهند، ولی باید به اندازه کافی به محیطهای متغیر و قابل انعطاف برای توسعه سیستمها و دانش جدید برای کنار آمدن با این تغییرات حساس باشند، بنابراین هوش سازمانی در سازمانهای پیچیده امروزی برآیند و ترکیبی از دو هوش فعال انسانی و هوش مصنوعی ماشینی خواهد بود که بیتردید مدیران سازمانها برای پویایی وافزایش کارآیی سازمان خود راهی جز بهرهگیری از این دو جریان هوشمند نخواهند داشت.این نکته نیز قابل توجه است که هوش کسبوکار1 (BI) زیر مجموعه هوش سازمانی (OI) و هوش سازمانی در راستای ایجاد مفهومی به عنوان هوش رقابتی2 (CI) شناخته میشود و علت آن این موضوع است که بسیاری از سازمانها استفاده از هوش کسب و کار را در جهت کسب مزیت رقابتی انتخاب میکنند. بالاترین سطح در ردهبندی هوش سازمانی، هوش راهبردی (SI) است که در برخی موارد به آن هوش دفاعی و ملی نیز میگویند. در شکل 1 شمای سلسله مراتبی از سطوح هوش سازمانی نشان داده شده است.
شکل ۱- سلسله مراتب هوش سازمانی
امروز ارزش سازمانها به داراییهای فیزیکی آنها نیست بلکه توانایی دستیابی به هوش سازمانی، مبنای ارزشگذاری سازمانهای هزاره سوم است. امید دارم سازمانهای کشور ما نیز با درک جایگاه و مفهوم هوش سازمانی و حرکت به سمت آن در راستای توسعه ارزش محور گام بردارند.
پاورقی:
1- Business Intelligence (BI
2- Competitive intelligence (CI
عضو هیات علمی دانشگاه تهران
در این جستار که با هدف ترویج دانش مدیریت تبیین شده است، قصد بر آن است که با رویکردی نوین که آینده سازمانها و کسبوکارها را رقم میزند تحتعنوان «هوش سازمانی» (Organizational Intelligence) آشنا شویم.هوش عبارت است از توانایی یادگیری و بهکار بردن آنچه یاد گرفته شده، در سازگاری با اوضاع و احوال تازه و حل مسائل و مشکلات تازه. مجموعه استعدادهایی است که با آنها شناخت پیدا میکنیم، شناختها را به یاد میسپاریم و عناصر تشکیلدهنده فرهنگ را به کار میبریم تا مسائل زندگی روزانه را حل کنیم و با محیط ثابت و محیط در حال تغییر سازگار شویم.
هوش یک مفهوم مبهم است که در بسیاری از زمینهها سعی در تعریف آن شده است. برخی از تعاریف به این شرح است؛ برخی از مربیان هوش را توانایی یادگیری تعریف کردهاند. برخی از زیست شناسان، توانایی تطبیق خود با محیط زیست را هوش نامیدند. برخی از روانشناسان توانایی اطلاعاتی برای رسیدن به هدف مورد نظر از طریق استدلال را عامل هوش برشمردند. برخی از والدین تصور میکنند که هوش مختص فرزندان آنها است. برخی از مدیران هوش را به عنوان یک جلوه با کیفیت و شخصیتی که به آنها داده میشود و همچنین تصور اینکه مدیران دیگر از آن بی بهره هستند، قلمداد میکنند.همانگونه که در دنیای انسانی و در حیات پر تلاطم بشری انسانهایی موفق و کارآ خواهند بود که دارای هوشی سرشار و بهرهمند از درجه هوشی بالا باشند، قطعا در دنیای سازمانی نیز وضع به همینگونه خواهد بود؛ بهخصوص اینکه در عصر حاضر هرچه زمان به جلوتر میرود با توجه به پیشرفت علوم و فنون و پیدایش نیازها و چالشهای جدید، سازمانها نیز پیچیدهتر و اداره آنها نیز مشکلتر میشود. این معنا زمانی پراهمیت خواهد شد که بپذیریم، در سازمان امروزی، علاوهبر منبع عظیم و خلاق انسانی هوشمند، ماشینآلات هوشمندی نیز در فرآیندهای سازمان نقش موثری ایفا میکنند. بنابراین هوش سازمانی در سازمانهای پیچیده امروزی برآیند و ترکیبی از دو هوش فعال انسانی و هوش مصنوعی ماشینی خواهد بود که بیتردید مدیران برای پویایی و افزایش کارآیی سازمان خود راهی جز بهرهگیری از این دو جریان هوشمند نخواهند داشت.برخی دانشمندان هوش سازمانی را از دیدگاه معرفت شناختی بررسی کردهاند: دیدگاه شناختی، دیدگاه رفتاری و دیدگاه عاطفی- اجتماعی سه مقوله هوش سازمانیاند و هدف کلی، این است که بدانیم، چگونه ترکیب مکاتب مختلف اندیشه میتواند درک جامعی از هوش سازمانی در مدیریت و ادبیات توسعه سازمانی ارائه دهد. هوش سازمانی فرآیندی اجتماعی است که نظریههای زیربنایی آن برمبنای نظریههای هوش فردی محض بوده که تاکنون نادیده انگاشته شدهاند. کاربرد هوش فردی به نوبه خود نتوانسته است، ماهیت اجتماعی هوش سازمانی را مشخص کند.
هوش سازمانی ترکیبی از تمام مهارتهای مورد نیاز و استفاده شده توسط سازمان است. این مهارتها هستند که به تغییرات منتهی میشوند، در عمل و عکسالعمل سریع میشوند، انعطافپذیر و راحت بودن را شامل میشوند، قادر به استفاده از تخیل هستند. استفاده از مهارتهای ذکر شده نیاز به ساختار مناسب و عملکرد سازمان، مدیریت موثر و استفاده از منابع انسانی، عوامل عاطفی، تکنولوژی، دانش و یادگیری و توانایی سازمان را در پی دارد. با این حال، پیشرفت سریع تکنولوژی در قرن بیست و یکم در برقراری ارتباط شناختی، نتایجی که از طریق انجام مطالعات در زمینههای علمی مانند تدریس و یادگیری به اجرا درآمده موجب شده است تا بحثها بالا بگیرد.سازمانها نیز باید همان کارهایی که موثر هستند و برای تغییر محیط سازمانی اثربخش است را انجام دهند. آنها باید سیستمها و دادههای داخلی را براساس تجربیات گذشته ادامه دهند، ولی باید به اندازه کافی به محیطهای متغیر و قابل انعطاف برای توسعه سیستمها و دانش جدید برای کنار آمدن با این تغییرات حساس باشند، بنابراین هوش سازمانی در سازمانهای پیچیده امروزی برآیند و ترکیبی از دو هوش فعال انسانی و هوش مصنوعی ماشینی خواهد بود که بیتردید مدیران سازمانها برای پویایی وافزایش کارآیی سازمان خود راهی جز بهرهگیری از این دو جریان هوشمند نخواهند داشت.این نکته نیز قابل توجه است که هوش کسبوکار1 (BI) زیر مجموعه هوش سازمانی (OI) و هوش سازمانی در راستای ایجاد مفهومی به عنوان هوش رقابتی2 (CI) شناخته میشود و علت آن این موضوع است که بسیاری از سازمانها استفاده از هوش کسب و کار را در جهت کسب مزیت رقابتی انتخاب میکنند. بالاترین سطح در ردهبندی هوش سازمانی، هوش راهبردی (SI) است که در برخی موارد به آن هوش دفاعی و ملی نیز میگویند. در شکل 1 شمای سلسله مراتبی از سطوح هوش سازمانی نشان داده شده است.
شکل ۱- سلسله مراتب هوش سازمانی
امروز ارزش سازمانها به داراییهای فیزیکی آنها نیست بلکه توانایی دستیابی به هوش سازمانی، مبنای ارزشگذاری سازمانهای هزاره سوم است. امید دارم سازمانهای کشور ما نیز با درک جایگاه و مفهوم هوش سازمانی و حرکت به سمت آن در راستای توسعه ارزش محور گام بردارند.
پاورقی:
1- Business Intelligence (BI
2- Competitive intelligence (CI
ارسال نظر