اینستاگرام؛ بازاری بیحد و مرز
در بررسی کسبوکارهای اینستاگرامی شاهد صفحاتی با حدود ۱۰تا۶۰هزار کاربر و دنبالکننده هستیم که بین دو تا چهارنفر در آن مشغول کار هستند؛ کسبوکارهایی که کوچک هستند اما سبب شدهاند چند خانم در حوزه یک محصول تولیدی یا خدماتی بدون دریافت خدمات یا تسهیلات از منابع بانکی برای خود کسب درآمد کنند. گاه در بعضی از صفحات که در حوزه تولید، توزیع و خدمات و همچنین تبلیغات اینستاگرامی فعال هستند، دیده شده که در سطح بالا بیش از ۲۰نفر در یک صفحه کسب درآمد میکنند؛ هرچند صفحاتی که توسط یکنفر یا چند دوست یا به صورت خانوادگی اداره میشوند، بیشینه صفحات با هدف کسب درآمد در اینستاگرام هستند. آنچه مشخص است، این است که این حجم افراد مشغول به کار که از بعضی صنایع ما بزرگتر است، چیزی نیست که ابلاغ و دستور بتواند بر بعد اقتصادی زندگی آنها اثر بگذارد. در شرایطی که با وجود تلاشهای دولت همچنان با تورم دورقمی مواجه هستیم، از بین بردن چنین فضایی بدون در نظر گرفتن این کسبوکارها نه تنها منطقی به نظر نمیرسد، بلکه بدون شک در دلسردی و ناامیدی مردم نقش جدی دارد.
در یک محاسبه ساده، چه از سوی صفحات کسبوکارها که همانگونه که گفته شد بیش از ۲میلیون برآورد میشود و زندگی خانواده افراد دارای این کسبوکارها و چه از سوی بخش وسیعتری از مردم که به واسطه این صغحات نیازمندی کالا یا خدمات خود را با هزینه کمتر و کیفیت بهتر، بدون واسطه و دلالهای حقیقی و مجازی برطرف میکنند، چیزی نیست که بتوان آن را در هیچ سطحی نادیده گرفت.
در حقیقت، وقتی در مورد اینستاگرام صحبت میکنیم، در مورد یک خانواده دونفره صحبت میکنیم که با استفاده از همین پلتفرم توانستهاند مغازه کوچک لیوانفروشی خود را در قزوین از ورشکستگی نجات دهند و حتی برای دو نفر دیگر که در واقع دو خانواده دیگر هستند اشتغال به وجود آورند. این جدا از نقش صفحهها در افزایش درآمد شرکت پست و سیستم ارسال محصول است (بدون شک یکی از بخشهای دیدهنشده فیلترینگ، سهم این پلتفرم در انتقال بار بینشهری است که با رجوع ساده به باربریهای هر شهر میتوان به صدمهای که رانندگان بین شهری در این چند روز فیلترینگ متحمل شدهاند آگاه شد). همچنین صفحهای که هشتدختر دانشجو با سختی تمام از طریق آن هزینه تحصیل خود را با استفاده از عرضه محصولات محلی و بومی که تولید خودشان است کسب میکردند. مسوولانی که براساس گفتههای خودشان در حال تلاش در عرصه اقتصادی هستند، نباید با نگاه کردن به پلتفرم اینستاگرام بهعنوان یک شبکه اجتماعی و تصمیمگیری سلبی، یکمرتبه فضایی با چند میلیون شاغل را درگیر التهاب کنند.
در همین چند روز شاهد بودیم که تعدادی از این کسبوکارها که تعداد افراد مشغول، کارشان قابلتوجه بوده، به خاطر هزینههای جاری اقدام به توقف کسبوکار خود یا تعدیل نیرو کردند. یکی از این صفحات که در زمینه لباس و پوشاک زنان فعالیت داشت، توانسته بود با راهاندازی یک کارگاه خانگی به صورت تماموقت و پارهوقت در یکی از مناطق حاشیهنشین برای ۱۷نفر درآمد ایجاد کند؛ اما در چند روز اخیر با بسته شدن اینستاگرام و محدود شدن دسترسی عموم مردم با بحران جدی روبهرو شده و مجبور است فعالیت خود را متوقف کند.
آنچه مشخص است، تصمیم در مورد اینستاگرام از تصمیم در مورد بزرگترین صنایع ما مهمتر است؛ چون کمتر صنعتی را داریم که در آن بیش از ۲میلیون کسبوکار فعال باشند و با تغییر در آن، چند میلیون فرد و خانواده آنها دچار بحران شوند. از سوی دیگر، ابعاد فیلترینگ در اینستاگرام محدود به خود این ۲میلیون کسبوکار نمیشود و افراد و کسبوکارهای وابسته نیز سهم جدی دارند. حوزه ارسال محصولات، افرادی که در تامین مواد اولیه فعال هستند، کسبوکارهایی که به واسطه تبلیغات اینستاگرامی به مشتری خود دسترسی دارند و همچنین حوزه آموزش که اینستاگرام در زمان کرونا شاید جزو اصلیترین کمکدهندگان به آن بود نیز باید مورد توجه قرار گیرد.
سهم اینستاگرام در فروش و توسعه صنایع دستی و محلی، شاید از نهاد و ارگانهای دیگر بیشتر باشد و با از بین بردن این پلتفرم واسطه حتی در کوتاهمدت، کسبوکارهایی که با سختی تمام در این چند ساله توانستهاند جایی برای خود در توسعه این صنعت ایجاد کنند، آنقدر بزرگ نیستند که تحمل چند ماه تغییر پلتفرمی را داشته باشند. حتی اگر به وعده مسوولان که در چند سال گذشته با هر بار فیلتر کردن به آن دل خوش بودند هم امید ببندیم، بدون شک بسیاری از کسبوکارهای اینستاگرامی تحمل چند ماه عدمفعالیت تا مشخص شدن وضعیت را هم ندارند. این جدا از نظر نویسنده است که هیچکدام از پلتفرمهای داخلی حتی توان اسمی در حوزه فنی، محتوایی، ساختاری، اعتماد کاربر و... در این سطح از کسبوکارها را ندارند.
اینکه کسبوکارهایی را از یک پلتفرمی که چند سال است با پاسخگویی خوب، حجم قابلتوجهی از کاربران را در خود جمع کرده است، به یک پلتفرم داخلی که هرکدام با فعالیت چندساله و هزینهکردهای میلیاردی گاه حتی نتوانستهاند کاربرانی را که جزو نصبکنندگان آنها هستند، به کاربر فعال تبدیل کنند، با نگاه صرف مهندسی داشتن به حوزه کسبوکار روی برگه ساده به نظر برسد؛ اما از نگاه کارآفرینی، جامعهشناسی و علوم ارتباطات و البته رفتارشناسی مخاطب ایرانی بدون شک ساده نیست.
امروز تصمیم در مورد فیلترینگ یک پلتفرم، جدا از بعد امنیتی، ابعادی دارد که نمیتوان بدون در نظر گرفتن آنها تصمیمی به مصلحت کشور گرفت. وقتی چند سال است حتی با چند مرتبه فیلتر کردن دیگر پلتفرمها، هیچکدام از پلتفرمهای داخلی نتوانستهاند در میدان رقابت، حداقلی از این کسبوکارها را میزبانی کنند، شاید باید اول زیرساخت، اعتماد کاربر و دیگر عوامل موثر را در این کسبوکارها ایجاد کرد و بعد منتظر انتقال تعداد قابلتوجهی از این کسبوکارها شد. اقدامات مسوولان از نگاه امنیتی قابل درک است؛ اما در حال حاضر تصمیم فیلترینگ یک تصمیم تکبعدی نیست و بدون شک تاثیر اجتماعی و اقتصادی آن، چه در کوتاهمدت و چه در بلندمدت، میتواند سبب شکلگیری نارضایتیهایی در سطح پایین و بالای جامعه شود.