ایران در کجای توافق پوتین- اردوغان است؟
با خاموشی هر گلوله در جنگ باید شکرگزار آن بود که یک تفنگ خاموش شده است؛ نه خاموشی جنگجو، بلکه سر عقلآمدن جنگسالاران. آتشبس سوریه حتی به گفته پوتین -برنده واقعی این جنگ شکننده- هر روزش جایی برای نفسکشیدن باقی میگذارد. تصاویر ارسالی از حلب جایی میان ویرانهها، چرخوفلکی فکسنی را نشان میداد که در پرههای چرخنده آن کودکانی که از پنج سال جنگ جان به در برده بودند، با شادی، نوید روز و روزگاری خوش را به خود میدهند؛ تصویری بس بدیع از ویرانی شهری که در بن تاریخ جا دارد و حرکتی دَوَرانی از زندگی حتی در چشمانداز ویرانهها. آتشبس سوریه در ادبیات سیاسی، آتشبس مسکو- آنکارا نامیده شده و ولادیمیر پوتین در روز پنجشنبه ٩ دی اعلام کرد مسکو و آنکارا درباره برقراری آتشبس در سراسر سوریه بهاستثنای مناطق تحت نفوذ داعش و جبهه النصره (فتحالشام)، به توافق رسیدند. پرسش این است در این اعلام آتشبس، ایران در کجای توافق قرار دارد؟ ترکیه با چند صد کیلومتر مرز مشترک با سوریه از بدو درگیریها جای خود را در کنار صندلی پیروز میز مذاکره تعریف کرد؛ مرزهایی که با گشادهدستی به روی همه باز شد. آنانی که به قصد «جهاد» از
اقصینقاط جهان خود را به سوریه رساندند و مردم بختبرگشته سوریه که اگر پای ماندن نداشتند و عزم رفتن میکردند باید همه اندوخته خود را در مرزهای ترکیه هزینه میکردند، از این کشور عبور میکردند. هر روز که وسعت فتوحات داعش و جبهه النصره در خاک سوریه گستردهتر میشد، این کامیونهای ترکیه بودند که هرآنچه از نفت و وسایل زندگی جنگزدگان باقی مانده بود موریانهوار به داخل خاک ترکیه میبردند. همین دیروز دوربین یکی از خبرگزاریها داخل جمعیت حلب رفت و از خانوادههای جنگزده پرسید اوضاع چگونه است؟ این نخستینبار نیست که شبکههای خبری جهانی، چنین سؤالهایی را مطرح کردهاند. در همه شش سال گذشته و سوءاستفاده ترکها از موقعیت دشوار مردم در سوریه، همه میدانستند حکومت اردوغان چه بر سر منطقه و کشورهای همسایه خود میآورد.البته سیاست سکوت بر این رسانهها حاکم بود.
پاسخ جالب و قابلتعمق بود: «یا باید به اردوگاهها برگردیم که همه پر شدهاند و در این سرمای کشنده، زندگی اردوگاه طاقتفرساست یا باید با پرداخت هر نفر دو هزار دلار به ترکیه برویم». جمعیتی که از ترس درگیری مجدد که به گفته پوتین آتشبس شکننده است، راهی جز رفتن به ترکیه و پرداختن دو هزار دلار پیشِرو ندارند. ترکیه در پنج سال گذشته هرآنچه توانست از جنگ عراق و سوریه سود برد و در جبهه مقابل ایستاد؛ اما درست در لحظهای که پوتین این افسر زرنگ «کگب» که شرایط انتقال قدرت در آمریکا را بهخوبی درک کرده بود وارد معرکه شد، با او به توافق رسید. اوباما موهای سفید خود را ناشی از جنگ سوریه میدانست اما پوتین درواقع دریافته بود آمریکا با بیعلاقگی به مسائل سوریه، دست روسیه را باز گذاشته است و طرفه اینکه رئیسجمهور روسیه با تیزهوشی زمان بستهشدن کتاب جنگ سوریه - ولو که شکننده باشد- را تشخیص داد. پوتین و اردوغان در دو سوی میز قمار سوریه به بازی برد-برد خود رسیدند. پوتین فعلا آقای خاورمیانه است؛ عربستان و قطر را که سرمایهگذار جنگ در سوریه بودند، ساکت کرده، آمریکا را به حاشیه رانده و اردوغان بریده از اروپا و اتحادیهاش را
همراه خود کرده است. اردوغان از فردای کودتای خودساخته در استانبول، برنامه پشتکردن به آمریکا را سرلوحه اقدامات سیاسی خود قرار داد. اردوغان میداند آمریکا نمیتواند صرفا به درخواست ترکیه، فتحالله گولن را تحویل دهد و همین را بهانه کرده که خود را به پوتین نزدیک کند. ترکیه از جنگ سوریه، بار خود را بست و همچنان دارد میبندد. اما ایران کجاست؟ مدافعان حرم جان پاک خود را دادند که میز مذاکره از تیم ایران خالی باشد؟ حالا سؤال نگارنده از همه مسئولان مربوط در موضوع سوریه این است؛ وقتی وزیر دفاع روسیه اعلام کرد بعد از انعقاد موافقت آتشبس با ٦٠ هزار جنگجوی مسلح اپوزیسیون، مقدمات گفتوگوها در یک ماه بعد از آن در آستانه، پایتخت قزاقستان، آغاز خواهد شد و در این مدت مسکو و آنکارا ضامن حسن اجرای این آتشبس خواهند بود، ایران و تلاشهایی که در این سالها در سوریه صورت گرفت، در کجای این مدار شکننده قرار دارد؟ بشار اسد در کجای آن است؟ امید که دوباره به حاشیه رانده نشده باشیم.
بخش سایتخوان، صرفا بازتابدهنده اخبار رسانههای رسمی کشور است.
ارسال نظر