چرا ولاسکو رفت و چرا لوزانو حذف شد؟
به گزارش خبرآنلاین محمود افشاردوست روبرویمان نشسته است. دبیر فدراسیون والیبال در یک گفت و گوی صریح و بی سانسور. او شاید انتظار نداشت این قدر بی پرده با سئوالات روبرو شود اما قرار بود هرآنچه در فدراسیونی که حالا رئیسش خیلی وقت حضور در فدراسیون را ندارد ، بپرسیم و او به عنوان مسئول اجرایی یعنی دبیرکلی پاسخگوی مان باشد. این بخش نخست از گفت و گوی ما با افشاردوست در کافه خبر است.
*آقای استاد بالاخره سرمربی انتخاب کردید و آقای بلازویچ آمد و الان دیگر راضی هستید؟ این سومین مربی در سه سال گذشته است.
الحمدالله راضی هستیم ولی از این بابت که تغییراتی اتفاق افتاد به شخصه زیاد راضی نیستم و فکر می کنم ثبات می تواند در هر کاری بخشی از موفقیت را برای ما رقم بزند. هم در کارهای مدیریت و هم به نوعی در کارهای فنی و عملی. همه ما در کشورمان در بخشهای مختلف درمورد ثبات صحبت می کنیم منتها شاید به دلایلی این را طی این دو، سه سال اخیر در والیبال نداشتیم. واقعیت این است که در هر مقطعی اتفاقاتی برایمان افتاد که آن اتفاقات به نوعی زنگ خطر را برایمان به صدا درمی آورد و ما نگران می شدیم. به همین دلیل بالاجبار شاید این بحث تغییر اتفاق می افتاد. شاید من خودم قلبا علاقه ای به تغییر به این شکل در بخشهای مختلف نداشته باشم و دوست دارم حمایت هم بکنند و درواقع کارشان را انجام دهند اما بعضا اتفاقاتی می افتد که دیگر آن اتفاقات شما را مجاب می کند که تصمیماتی بگیرید که شاید مثل یک عمل جراحی برای کاری به منظور به سمت بهتر شدن است.
*آقای کواچ را که قطع کردید دیگر مطمئن بودید که آن تیم دیگر با آن وضعیت به المپیک نمی رود. درست است؟
ببینید! ما یک زنگ خطری درمسابقات جام جهانی ژاپن برایمان به صدا درآمد. بحث من، بحث عدم نتیجه گیری تیم نیست. این زنگ خطر نوع بازی تیم را به ما نشان می داد. تیم ما خوب و شاداب والیبال بازی نمی کرد. ارتباط خوبی بین اجزای تیم وجود نداشت و این را همه می دیدند و نسبت به آن اذعان داشتند. درواقع بقدری این موضوع بولد و بزرگ شد که همه دیگر این موضوع را دیدند که ما ارتباط خوب مربی و شاگردی نداریم. وقتی این اتفاق برای ما افتاد، ما برای انتخابیه المپیک نگران شدیم چون تمام برنامه ریزی ما در ۴ سال قبل برای رسیدن به المپیک بود. از المپیک لندن تا المپیک ریو. اگر قرار بود به المپیک هم نرسیم باز آن موقع دوباره کار ما اشکال داشت. بنابراین نخواستیم ریسک کنیم و به سمت و سویی رفتیم که بتوانیم کسی را بیاوریم که بتواند بیشتر به ما کمک کند. در آن مقطع هم جمع بندی این بود که لوزانو می تواند کمک کند.
*یعنی از همان موقع هم لوزانو یک مسکن بود و به او بلندمدت فکر نکرده بودید.
چرا دوست داشتیم که با او بلندمدت کار کنیم. حتی صحبتی که در لهستان با هم کردیم بر همین مبنا بود اما اولویت کارمان صعود به المپیک بود و آن برنامه ای که برای صعود به دور دوم المپیک ریخته بودیم. ما آن موقع که این برنامه را ریختیم، انصافا نمی دانستیم در چه گروهی قرار می گیریم و اصلا معلوم نبود چه تیم هایی به المپیک صعود می کنند. ولی این برنامه ما بود و این برنامه را چیده بودیم که به آنجا برسیم. درآن مقطع که این اتفاق برای ما افتاد به سمت و سویی رفتیم که کسی را انتخاب کنیم که ما را به المپیک برساند. در آن مقطع بررسی ما این شد که لوزانو می تواند به ما کمک کند. با توجه به اینکه تجربه دو بار رفتن به المپیک با تیم هایش را داشته و این راه صعود را رفته بوده، ضمنا مربی باتجربه ای هم بوده، فکر کردیم که می تواند به ما کمک کند. الحق والانصاف آن چیزی هم که ما می خواستیم، برایمان انجام داد.
*اما چقدر زود دلتان را زد!
لوزانو دل ما را نزد. لوزانو مشکلاتی داشت که این مشکلات کمی او را با موضوعات مختلف درگیر کرده بود. موضوع همسرش، انگلیسی صحبت نکردنش و اینکه با آنچه به لحاظ مدیریتی از لوزانو تصور می کردیم، کمی فاصله داشت.
*ماجرا این است که شما یک آدم دیکتاتور می خواهید که بتواند تیم تان را جمع کند و پیدایش هم نمی کنید.
اصلا در دنیا نداریم! مگر مربی داریم؟ ما یک تفاوتی در خیلی بخشهای مختلف ورزشمان با دنیا داریم. ولی هیچ موقع نمی خواهیم به این تفاوت توجه کنیم؛ حرفه ای بودن که ما نمی خواهیم به آن توجه کنیم.
*یعنی ما حرفه ای نیستیم؟!
نیستیم. تمام این مربیان خوبی که به نوعی در والیبال یا ورزشهای دیگر در دنیا کار می کنند، برنامه تمرینی و کاری شان را می کنند، یک نظارت کلی می کنند، تیم کارش را انجام می دهند و می روند. نتیجه هم می گیرند و در همه جای دنیا هم همینطوری است. هیچ موقع مربی بالای سر بازیکن نمی ایستد که بگوید چکار بکن و چکار نکن. اصلا آنها اینطوری یاد می گیرند. بالای سر بازیکن نمی رود که بگوید چگونه تمرین کن یا نکن. چرا این را انقدر کم زدی یا زیاد زدی؟! اصلا به اینها کاری ندارد. می گوید این برنامه ات و برو این کار را انجام بده. ولی ما دقیقا برعکسیم! یعنی وقتی مربی خارجی به ایران می آید، نمی تواند با آن سیستم اینجا کار کند. اگر کار کند، بازدهی اش را از دست می دهد. نه به این معنی که بازیکنان ما اشکال دارند. اصلا منظورم این نیست. بازیکنان ما هم حرفه ای هستند ولی هنوز به آن صددرصد معنای حرفه ای نرسیده اند وگرنه بازیکنان ما خودشان می دانند که باید تمرین و چگونه زندگی کنند. ولی شاید هنوز به آن معنای صددرصد حرفه ای درواقع نرسیده باشیم. نه فقط بازیکنان بلکه در بخشهای مختلف اجرایی، کاری و زیرساختهایمان. منظورم فقط اصلا بازیکن نیست. شما فکر کنید مربی خارجی با آن همه فرهنگ اینطوری کار کردن را به ایران می آوریم و می بینیم که تصور و تفکرش اینجوری است و به مشکل بر می خورد. در مدیریت تیمش هم به مشکل بر می خورد. این عدم توانایی آن مربی نیست بلکه یک بخش به مشکل ساختاری ما بر میگردد که باید آن را حل کنیم. یعنی اینها با هم است.
*ما آن را حل نمی کنیم ولی یکی هم مثل ولاسکو می آید و می تواند!
موقعی که ایشان به ایران آمد من مربی تیم ملی بودم و از کناره گیری من ایشان آمد. بعد از یکسال دبیر فدراسیون شدم. وقتی پای ولاسکو به ایران رسید، کارهایی انجام داد که خیلی به او کمک کرد. نخست، تمام کادر فنی تیم تا پزشک تیم را عوض کرد درحالی که آن کادر 4 سال زحمت کشیده بود و از ششمی آسیا تیم را به نایب قهرمانی قاطع آسیا رسانده بود. در مسابقات مختلف چین و کره را به راحتی می برد و حتی ژاپن را هم برده بودیم و دو فینال را به ژاپن باختیم. اما آن کادر که تمام این بازیکنان را می شناخت، عوض کرد تا پزشک تیم. کسی دیگر را آورد. اما چرا؟ چون می خواست تمام تفکرات خودش و یک عقیده جدید را در تیم جا بیندازد. با آدمهایی که خودش تعیین می کرد. افراد مختلفی در کنار ولاسکو طی این یکی، دو سال شروع به کار کردند ولی همگی از کنار ولاسکو کنار رفتند. به نوعی از آن سیستم جدا شدند. کار درستی بود چون افراد مختلفی در اردوی تیم ملی آمدند تا از ولاسکو کار یاد بگیرند خیلی هم عالی بود. ولی به نوعی در این چرخه که داشت اتفاق می افتاد، کنار می رفتند. بعضا یکسال کار می کردند و بعد به کار باشگاهی شان می پرداختند. بنابراین ولاسکو آرام آرام توانست بعد از حدود یکسال و نیم همان که می خواست را اجرا کند. اینطور نبود که ولاسکو از روز اول بتواند این کار را انجام دهد. اینجا به همان ثبات که قبلا در موردش صحبت می کردیم، بر می گردیم. شاید به نوعی اگر لوزانو هم می ماند، این ثبات می توانست به او کمک کند تا بعد از یکسال این اتفاق را رقم بزند.
*بخشی به نظرم فراتر از حیطه مربی است اما می گویید مربی نتوانست! درحالی که هر هفته همین دعوا را در لیگ تان هم دارید و طی این ۶ سال گذشته نتوانستید جمعش کنید. دائما هم این آنتی سوشال بودن برخی رفتارهای ستاره ها بیشتر هم می شود. مثالش همین اتفاقی است که خودشان هم فهمیده اند مسیر را اشتباه رفته اند و پُست محمد موسوی درباره کیروش گذاشته بود، نشان می دهد که خودشان هم از این رفتار...
من حرف شما را قبول دارم اما می خواهم طور دیگری هم در مورد این قضیه صحبت کنیم. ببینید! راست می گویید شاید رفتار بعضی بازیکنان ما در لیگ ...
*بد نیست اما این موضوع کلی است. نمی گویم که رفتارشان بد است اما همگی یک عصبانیت و منیتی دارند که شاید تا دو، سه سال پیش چندان شناخته شده نبودند.
همین الان هم کسی ما را نمی شناسد، خدا را شکر.
*چرا خدا را شکر؟
به خاطر اینکه آدم می تواند راحت زندگی کند. این نوع رفتار بازیکنان را من می پذیریم. خیلی وقتها ممکن است اتفاقی بیفتد و در لیگ ناراحت و عصبانی شوند و رفتار غیرمعقولی بکنند اما فکر می کنم حداقل در این 4، 5 هفته آخر لیگ، خیلی آرام و کم شده است و به ندرت اتفاق افتاده. ممکن است که یک بازیکن با یک تماشاچی یک بحث و کل کلی کرده باشد که این زمانی که ما هم بازی می کردیم، بود. تازه آن زمان الفاظ به مراتب رکیک تری به کار می بردند ولی بازیکنان کاری نداشتند، حرف نمی زنند و حتی سرشان را هم بلند نمی کردند. البته من این رفتار را تائید نمی کنم و نمی گویم که خوب است ولی بوده. من فکر می کنم طی این 4، 5 بازی آخر به نوعی کمتر شده. متاسفانه این رفتار یک اپیدمی است و بعضا در مسابقات بین المللی هم شاهد هستیم که اتفاق می افتد. یعنی اینکه تیم ما اعتراضاتی را به طور مرتب با هر پوان به داور بازی می کند و همین بازیکنان ممکن است در لیگ هم همین رفتار را بکنند. شاید بارها و بارها از من شنیده باشید که اصلا به شدت با این موضوع مخالفیم. اصلا مگر می شود که بازیکن با هر سوت داور به سمت داور برود؟! اصلا حتی توضیح بخواهد. بازیکن یک وظیفه ای دارد و به عنوان بازیکن باید بازی اش را انجام دهد. داور هم بر طبق قوانین کارش را انجام می دهد و هر دو هم ممکن است در کارشان اشتباه کنند مثل همه ما که ممکن است اشتباه کنیم.
*البته در والیبال که خیلی کمتر است چون ویدئوچک می گیرید.
بله، داور هم ممکن است اشتباه کند، بازیکن و مربی و مدیر باشگاه هم ممکن است اشتباه کنند. مدیر فدراسیون و تشکیلات هم ممکن است در کارهایش اشتباه کند و این یک امر طبیعی است. خود شما هم ممکن است در کارتان یک موقع اشتباهی کنید. بالاخره اینها طبیعی است ولی باید تلاش شود که این اتفاق نیفتد. ما در فدراسیون سعی کردیم تا آنجا که می شود این موضوعات را از طریق باشگاه ها، مدیران عامل حل کنیم. چون اینها لیدرهای زیرمجموعه خودشان را دارند. خود مربیان چون با بازیکنان و لیدرها ارتباط دارند به لحاظ اینکه آشنا هستند و همدیگر را می شناسند. یک جوری این موضوع را سعی کنیم به لحاظ فرهنگی هم حل و فصل کنیم. درست است که قلع و قمع کردن و بریدن و قیچی کردن ممکن است یک بخشی از چاره راه باشد اما فکر می کنیم اگر در این قسمت حرکت کنیم، برایمان بهتر است. ضمن اینکه ما یک مشکل دیگری در لیگ داشتیم که بعضا برخی بازیکنان را در بعضی تیم ها عصبی می کرد، بحث پرداختهای تیمها بود که خود این ممکن است فشار مضاعفی به بازیکنان وارد کند که بخشی از این عصبی بودنشان به این موضوع مربوط باشد. شاید ما هم اگر جای بازیکن باشیم همین اتفاق برایمان بیفتد.
*سالهای قبل که خدا را شکر لیگ والیبال...
من از شما سوال می کنم که سال قبل کدام حاشیه را لیگ ما داشت؟ یکی را بگویید.
*سال قبل که نزدیک بود ارومیه خودمختار شود!
بازی فینال. مربوط به والیبال بود به نظر شما؟
*مربوط به چی بود؟
نبود دیگر.
* از زمین شروع شد و بعد به دعوا رسید. آنها به داوری اعتراض داشتند.
نه، اصلا اینطوری نبود. ما در سالن یک فیلم داریم که این فیلم را به آنجاهایی که باید می بردیم و نشان دهیم، نشان داده ایم. ۲۲ دقیقه بعد از پایان بازی این اتفاق افتاد. و درواقع این اختلافی که بین تماشاگران افتاد، توهینی بود که تماشاگر به بچه های یگان ویژه نیروی انتظامی کرده بود. اصلا ربطی به موضوع والیبال نداشت. اصلا هیچ ارتباطی به داخل زمین نداشت. تیم ارومیه داشت بازی می کرد، دو-یک در ست ها جلو بود. ست چهارم جلو بود و بازی را پیکان برد. ست پنجم باز جلو بود ولی باخت. اصلا هیچ ربطی به داور مسابقه والیبال نداشت. همین الان هم می توانند به لحاظ فنی کنکاش کنند که چرا باختند؟ همان موقع هم من گفتم به لحاظ فنی کنکاش کنند که چرا باختند؟ این ربطی به الان ندارد و تمام شده و رفته ولی این اتفاق ۲۲ دقیقه بعد از بازی افتاد. موقع توزیع جوایز افتاد. اینکه یک تماشاگر از اینکه تیم شهرش دوم شده، ربطی به بازی داخل سالن ندارد. او خودش ناراحت است و همه تماشاگران شهرستانی از اینکه تیم شان ببازد، ناراحت هستند. ما هم ناراحت می شویم بعضا تیم ملی مان ببازد. پس باید برویم مثلا در مسابقات قهرمانی جهان دعوا کنیم؟
*می شود به همان هم دوباره پرداخت که نوع لیگ برگزار کردنتان عادلانه نیست و آنها از حق میزبانی شان محروم شدند.
این توافقی است که خودشان می کنند و ما تعیین نمی کنیم. ما جلسه گذاشتیم، آمدند، نشستند، مدیران عامل و مربیان و سرمربیان در جلسه تصمیم گیری کردیم و تصمیم بر این شد که در تهران بازی کنند. این تصمیم جمعی بود و نه تصمیم فدراسیون. البته من خودم اینجا اشکالی دارم؛ یا باید وقتی همه باشگاه و لیگها به اسم شورای لیگ می آیند و قانونی را مصوب می کنیم، همه باید به آن پایبند باشیم یا اگر خارج از این است، فدراسیون تصمیم می گیرد و همه مجاب هستند که گوش کنند. وقتی ما به صورت شورایی برگزار می کنیم و آنها نظر می دهند و نظرشان این است که تهران میزبان باشد در چهار تیم نهایی، دیگر حق اعتراض ندارند. همه امضاء و صورتجلسه می کنند و دیگر نمی توانند بیایند و بگویند که ما باختیم چون در تهران بود! درحالی که این جلسه است و همه تصمیم گرفته اند.
*مگر می شود؟
خودشان تصمیم می گیرند به خاطر هزینه های رفت و آمدشان. به خاطر هزار تا موضوع دیگر.
*شما خودتان می دانید که آن سال وقت کم داشتید.
اصلا موضوع این نیست. وقتی خودشان تصمیم می گیرند. مگر الان تصمیم نگرفتند که چگونه بازی کنند؟ پس چرا الان نگفتیم که ۴ تا تیم در تهران بازی کنند؟
*به دلیل اینکه الان مشکل تایم ندارید!
چرا نداریم؟ الان هم مشکل تایم داریم. اردوی تیم ملی را نمی توانیم شروع کنیم. تیم امیدمان را با بدبختی شروع کردیم. جوانانمان می خواهد شروع شود و نمی شود. اتفاقا مشکل داریم.
*یا باید فصل لیگ تان را عوض کنید که به این فشردگی آخر سال نخورید و یکماه زودتر تمام شود یا اصلا چرا دوباره لیگ را فینالی برگزار می کنید؟
پلی آفی! این حرف را اصلا قبول ندارم. چیزی که همه دنیا پذیرفته و روی آن کار کرده و مورد تائید هم هست و ما اتفاقا از این موضوع نفت بردیم و ضرر نکردیم. ببینید! بازیکنان تیم ملی کشور ما در بازی های پلی آف لیگ برتر دائم در فشارند به خاطر اینکه نبازند. خود این فشار به بازیهای ملی شان کمک می کند. حس کردن بازی در فشار صددرصد بالا و آن هیجان ها و استرس ها به خود بازیکنان در توسعه مهارتهایشان کمک می کند. همه جای دنیا همینطور است. این حرف شما یعنی پاک کردن صورت مسئله. ما وقتی توانایی برگزاری یک دوره مسابقه مثل لیگ جهانی را در تهران داریم، یا مسابقات دیگر را مگر می شود که نتوانیم یک لیگ داخلی را برگزار کنیم؟ می توانیم یک خرده جمع و جور کنیم و برگزار کنیم اما اصلا اینطوری نیست. من اصلا این حرف را قبول ندارم. پلی آف باشد چه مشکلی دارد؟ تصمیم می گیرند و می گویند پلی آف می خواهند، ۳ از ۲ بازی می کنند، اشکالی ندارد. ما هماهنگی می کنیم که بازی کنید. در این فشار و هیجان بازی کنید. تمام گل والیبال کشور ما، پلی آفش است. یعنی آن ۴ تا تیم نهایی ...
*جام حذفی برگزار کنید که مسابقات کوتاه تر شود.
آخر معنی این پلی آف جام حذفی نیست. یعنی الان ایتالیا پلی آف برگزار می کند؟ حذفی چیز دیگری می شود. من با پرسپولیس قهرمان جام حذفی کشور شدم. من خودم جزو کسانی هستم که دوست دارم جام حذفی برگزار شود منتها آن موقع شرایط مسابقات فرق می کرد و تیم های ملی کشور ما فقط در مسابقات آسیایی شرکت می کنند حتی جوانان و حتی بزرگسالان.
*حرفم این است خود لیگ را از مرحله اول حذفی برگزار کنید.
نه، آنطوری نمی شود.
*اما لیگ امسال خیلی حاشیه داشت. یک بخشی هم به خود سازمان لیگ برمی گشت.
منم موافقم.
*«من موافقم» را می نویسیم و رئیس سازمان لیگ معترض می شود!
لیگ ما حاشیه داشت و نمی توانم دروغ بگویم. این یک واقعیت است منتها مهم این است که این موضوعی که به عنوان حاشیه از آن یاد می کنیم و درست هم هست را از منظر ما هم به موضوع نگاه کنید. این مهم است. اینکه یک تیم حذف می شود و می رود و می آید را از منظر ما هم نگاه کنید. ببینید! اگر قرار بود لیگ برتر را امسال درست برگزار کنیم باید با ۴ تا تیم برگزار می کردیم.
*خب، یکبار با 4 تا تیم برگزار کنید.
موقعی که بحث و مشکلات تیمهای باشگاهی پیش آمد من دارم می گویم باید با ۴ تا تیم برگزار کنیم. اگر قرار بود از سه ماه قبل تصمیم بگیریم با ۴ تا تیم برگزار کنیم، آن موضوع دیگری است. ولی وقتی که شروع لیگمان هست، ۶ ماه اول سال که درگیر مسابقات آسیایی و جهانی هستیم. یعنی رسما هیچ مسابقه ای برای باشگاه نمی توانیم برگزار کنیم. اصلا هیچ کاری نمی توانیم بکنیم. ۶ ماه دوم سال، تنها دو، سه تا تیم هستند که یارگیری هایشان شروع و در مردادماه تمام می شود بقیه همه با توجه به شرایط بودجه ای که دارند لحظه آخری هستند و بسته می شوند. دیگر آنجا که لیگ درحال شروع شدن است، نمی توانیم بگوییم ۳ یا ۴ تا تیم بیایند و بازی کنند. ما مسئولیت دیگری هم فدراسیون داریم. نمی شود همه چیز را قیچی کرد. ما باید از منظر فدراسیون به عنوان یک متولی ورزش که طیف گسترده ای از بازیکنان ما را درگیر این مسابقات لیگ کند با توجه تلاشی که مسئولین استانی برای آن تیم ها به منظور حل و فصل مشکلاتشان می کنند، اجازه ندهیم که ارتباط بین آنها قطع شود. ما جایی گفته ایم که اسم لیگ ما حرفه ای است؟!
*نه، آن که نمی تواند پول بازیکنش را بده به لیگ یک برود. مثلا صالحی ورامین از فصل قبل هم باز هم بدهکار بوده. یعنی آن موقع که برای ثبت نام آمد بدهکار بود و همان موقع در جلسه قرعه کشی آقای داورزنی گفتند که بروید کارهایتان را انجام دهید که بدهی نداشته باشید که ما تیم را کنار بگذاریم و بعدا واسطه بفرستید. اما الان این اتفاق افتاد و باز هم با واسطه تیم برگشت. حالا 6 تا تیم داشته باشید و با 6 تا تیم برگزار کنید اما 6 تا تیمی که پول بدهند.
آنچه برای سال آینده درنظر داریم درواقع متفاوت با امسال در لیگ است. قطع به یقین یک تفاوت هایی اتفاق می افتد. یک تصمیمات یا کنارگذاشتن هایی ممکن است از لیگ برتر برای بعضی تیم ها اتفاق بیفتد که در دو ساله ۹۴ و ۹۵ نتوانستند تعهداتشان را عملی کنند. لذا برای سال ۹۶ برایشان تصمیمهایی می گیریم که درواقع همان چیزی است که شما در موردش صحبت می کنید.
*آخر چه دلیلی دارد وقتی یک تیمی نمی تواند بازی کند، بازیکن یک میلیاردی بخرد؟ قدر وسعش بخرد. هاوش گنبد می خواهد بیاید یک میلیارد بودجه دارد 10 تا بازیکن جوان بیاورد که یک میلیارد بشود.
این را شما به مدیرعامل باشگاه ها بگویید.
*این به نفع شماست. بازیکن گرانقیمت یا باید در یک لیگ حرفه ای خارج از کشور بازی کند وقتی که پولش را ندارند بدهند، حرفه ای بازی می کند و بهتر هم یاد می گیرد. اینجا هم زایش بازیکن جدید خواهید داشت. مثل اتفاقی که در لیگ برتر فوتبال افتاد.
اما بازیکنان ما خارج نمی روند و دوست ندارند بروند.
*چون اینجا پول می گیرند!
بله، پول خوب می گیرند. البته بعضی کارها را می شود. مثلا در بعضی کشورها در بسکتبال نوع یارگیری شان فرق می کند. شاید اگر ما هم آن کار را بکنیم، بد نباشد. یعنی اینکه تیم اول همیشه آخرین نفر یار می گیرد و تیمی که آخر است، اولین نفر شروع به یارگرفتن می کند. می شود یکسری تغییرات اینطوری داد که تا حدودی جزو ایده های من برای سال آینده هست و اگر زنده باشیم شاید بتوانیم تغییراتی در لیگ بدهیم.
*بالاخره توان یک تیم مشخص است که چقدر پول دارد. تیمی که در دو سال گذشته نتوانسته دو تا 5 میلیارد بیاورد، قطعا سال سوم نمی تواند 50 میلیارد بیاورد.
بله، دقیقا همینطور است و من موافقم.
*یعنی وقتی سازمان لیگ دارد ثبت می کند باید آلارمی بدهد که وثیقه مشخصی بگذارید یا تضمینی بدهید.
شما درست می گویید ولی من فکر می کنم که در هیچ جایی این قانون را نداریم قبل از اینکه اتفاقی رخ دهد بخواهیم او را جریمه کنیم. البته این موضوع تضمین گرفتن را هم جایی نداریم. من جایی در کشورها ندیده و نشنیده ام. اما برای سال آینده یکسری تغییرات اینطوری خواهیم داشت برای اینکه بتوانیم یکسری اتفاقات را رقم بزنیم که به نوعی به لیگمان کمک کند. ما در بحث بازیکنان خارجی که در لیگ برترمان می آیند، هم مشکل داریم که بعضا مطالباتشان پرداخت نمی شود.
*سه، چهارسال دیگر مثل فوتبال می شود!
بله، دقیقا به مشکل برمی خوریم. باید به سمت و سویی برویم که در آنها بتوانیم بحثهای ضمانتی و کارهای دیگر را اجرا کنیم. موضوع دیگر اینکه تمام تیمهایی که در کشور ما در والیبال فعالیت می کنند منهای دو، سه تا تیم درواقع فقط تیم هستند، باشگاه نیستند. من فکر می کنم دوستانی که در استان به عنوان مسئولین کلان استان پیگیر این ماجرا هستند در این بخش باید خیلی به این زیرمجموعه ورزشی شان در آن استان کمک کنند. یعنی اینکه تشکیلات باشگاه داشته باشند، جاهای مشخص، هیات مدیره مشخص و مدیرعامل مشخص. درواقع موضوعات اینگونه داشته باشند که اگر خارج از این باشد، همان اتفاقات می افتد. همان دوستانی که در سطح کلان استانها کار می کنند، مراقب این اتفاق هستند و برای تیمهایشان پیگیری می کنند که حاضر و در لیگ برتر باشند و غیره. یک بخش از انرژی را هم می توانند به این صورت به تیم کمک کنند که درواقع آن زیرساختها انجام شود تا ما اصلا ظرف دو، سه سال آینده اصلا این مشکل را نداشته باشیم.
بخش سایتخوان، صرفا بازتابدهنده اخبار رسانههای رسمی کشور است.
ارسال نظر