photo_2020-06-07_11-09-21 copy

بااین‌حال اشتباه نکنید، قصدم در این سطور، داد سخن دادن در رسای خوبی‌ها و زیبایی‌ها یا کشیدن نقشی از شمایل چهارباغ و سه و سه پل یا پل خواجو نیست، از سوی دیگر بنا  ندارم توجه عزیزان دلسوز همیشه درصحنه تصمیم‌ساز را به ضعف‌های برنامه‌ریزی و برنامه‌سازی فرهنگی و رویدادهای نداشته شهری جلب کنم( فصل انتخابات که برسد همه درس‌هایشان را حفظ‌اند)

آنچه خواهید خواند شاید مرثیه‌ای باشد یا تذکاری برای فرداهایی که آمدنشان همین امروز همچون بشارت‌های صائب از روزگار پیری، در جای‌جای شهر اصفهان و در ساحتی بزرگ‌تر، همه ایران مسجل شده است و تنها به مدد ندیدن‌ها و چشم برهم گذاشتن‌های ماست که شیشه نازک خیال یاران را خللی وارد نمی‌کند!

القصه سخن دراز نمی‌کنم، امروز آن که لب پل خواجو ایستاده، چشمش به جمال آب روشن است و  چه بخواهد یا نخواهد، دلش برای دیدن این‌همه زیبایی و زندگی می‌جنبد، اما یک هفته یا ده روز دیگر چه؟ تابستان یا ابتدای 1403 و به‌طورکلی در آینده‌ای میان‌مدت بازهم لب پل خواجو محلی برای جنبیدن دل و دست و خیال خواهد بود؟ آیا می‌توان به آب‌نبات‌های پیچیده در زرورق بی‌تدبیری و آینده فروشی دل‌خوش کرد یا  به قول بعضی پیشکسوتان سیاسی؛ ملک را چاره‌ای دگر باید.

خدایش رحمت کناد شاملو را، آنجا که در مرثیه‌های خاک از سوی دیگران متهم شد  که  با ساعت شماطه‌دارش می‌خواهد بیچاره خلق را متقاعد کند به برنگذشتن شب از نیمه! همان‌جا که می‌خواست بی‌شمار خلق را بر شانه‌های خویش بنشاند و گرد حباب خاک بگرداند!

اینجا هم اگر نگویید در شعر شاملو تشبیه روا نیست، به خود جرات می‌دهم و از این شعر شاهد می‌گیرم که اگر بر شانه‌های آینده‌بینی و آینده‌نگری سوار شوید خواهید دید، آب و آینده اصفهان هر دو در پیوندی ناگزیر دچار بحران هستند نه چون برخی‌ها دل‌خوش به آفتاب گونه‌ای در بستر خشک زنده رود هستند، بلکه ندیدن آینده ما را با آمدنش غافلگیر خواهد کرد.

شما هرکدامتان تا امروز چند گزارش از فرونشست در شهر و دشت اصفهان را خوانده‌اید، چقدر از افزایش مصارف شرب، صنعت و کشاورزی آگاهید، از بالا رفتن حجم تبخیر آب پشت سدها به خاطر افزایش میانگین دما در فصل‌های گرم و میزان آبی که هر گردشگر در سفر اصفهان نیاز دارد تا کجا مطلع هستید؟ اگر نسبت به تک‌تک این موضوع‌ها تا حدی آگاهی دارید، با در کنار هم گذاشتن آن‌ها به کدام نتیجه می‌رسید؟ پاسختان گریختن از شهر و سرمایه‌گذاری در نقاط هنوز دست‌نخورده و پربارش کشور است یا جواب را در صرفه‌جویی، مصرف بهینه و  بستن شیر آب زمان مسواک کردن جستجو می‌کنید؟ فکر می‌کنید با انتقال آب یا کاهش حجم خروجی آب به سمت استان‌های هم‌جوار و  اقداماتی ازاین‌دست می‌توانید بازهم هر غروب هوس لب آب رفتن به سرتان بزند و شاید شیرین کردن شورابه های خلیج‌فارس و دریای عمان را راه‌حل غلبه بر چالش پیش‌رونده کم‌آبی می‌دانید.

اما این‌ها همان آفتاب گونه‌هایی هستند که واگو کردنشان، طوفان خنده‌های مسخ شدگان ترسالی را به دنبال دارد، اینجاست که باید بگویم مردمان، دلسوزان، شهروندان و نخبگان این شهر دیگر باید به چه زبانی هشدار و تذکار بدهند که فردای باشندگان این شهر در مخاطره کم‌آبی رفته‌رفته آب می‌رود و رویای اصفهان که هیچ ، هر جای دیگری در این ملک، تبدیل به کابوسی از جنس تشنگی خواهد شد، وقتی انتقال بی‌رویه آب برای کشاورزی غیراصولی و غرقابی یا ساختن صنایع پرآب بر در دل کویر و تبدیل یکی از استان‌های کویری به سومین تولیدکننده صیفی‌جات (مثلا گوجه‌فرنگی) و فقدان مدیریت انتقال آب شرب، دارد همان بلایی را سرمان می‌آورد که خشک‌سالی دهه چهل در قرن گذشته خورشیدی شرق کشور را گرفتار کرد، آیا محلی برای خندیدن و شاید وحشت از رویاهای تامین آب برای دو میلیارد نفر باقی می‌ماند؟

سخن به درازا کشید اما از یاد نبرید، انتظار برای فردایی خشک‌تر از امروز چندان دراز نخواهد بود، این مساله که ما سفره‌های زیرزمینی و آب‌های ژرف را هم به مدد کشاورزی کم‌بهره ور آورده   و صنایع قرن نوزدهمی خود را با بزکی از جنس چند تصفیه‌خانه پرحرف و حدیث به رخ می‌کشیم، قرار نیست آینده‌ای از جنس نشستن بر لب جوی و گذر عمر دیدن را نصیبمان کند، بهتر است به‌جای مشغول شدن به این خوشی‌های ذره‌بینی و نقطه‌ای که با جاری شدن چندروزه زنده رود به اوج خود رسیده، تعهدمان را به برنامه‌ریزی برای شکل دادن آینده‌ای مطلوب و نه محتوم نشان دهیم، تعهدی که در آن کاهش مشخص، زمانمند و قابل‌دستیابی مصرف انرژی‌های تجدید ناپذیر مدنظر باشد، مدیریت مصرف و بهینه‌سازی مصرف  آب برخلاف آنچه مدیران هزینه تراشِ منابع می‌پندارند نباید ازنظر دور باشد، همچنان که راستی آزمایی دستیابی به اهداف باید از سوی نخبگان و شهروندان قابل حصول باشد. البته همه این‌ها در صورتی می‌تواند روزنه‌ای در انتهای تونل تاریک آینده بگشاید که تمشیت امور از مسیر توسعه پایدار به انجام برسد وگرنه نوشتن برنامه‌های زیبا با کلیدواژگانی نخبه پسند، نه‌تنها سخت نیست که اصولا جزو تخصص‌های بی‌بدیل تصمیم سازان است.

در غیر این صورت ما می‌توانیم کماکان ساعت‌های شماطه‌داری که ثانیه به ثانیه، حرکت سریعمان را به‌سوی آینده محتوم نشان می‌دهند، به شوخی از چشم پنهان کنیم.

*کارشناس رسانه و کارآفرینی