عـــــروج  خـــــاک
فرزانه احمدی دست هایی سیاه اما روسفید. این شاید اولین تصویری است که با شنیدن واژه معدن در ذهن شکل می گیرد. دست هایی که باید از آهن باشند تا سنگ آهن را از دل زمین بیرون بکشند. دست های هم ارزش با طلا که طلا را از خاک می گیرند و به زندگی آدمی وارد می کنند. بخش مهمی از اقتصاد ما می تواند ارزش خود را بر کارزاری قرار دهد که یکسوی آن این دست ها هستند و سوی دیگرش خاک. این کارزار، سنگ آهن را از دل زمین بیرون می آورد و بخش از آن را به کارخانه ها می سپارد تا کنستانتره و گندله شکل بگیرد و بخش دیگری از آن را هم به مرزها می فرستد تا سنگ، سفری را آن سوی مرزها آغاز کند. گندله و کنستانتره بعد از این به احیای مستقیم می رود تا به شکل آهن اسفنجی و شمش درآید و بعد با ظاهری فولادی سر از زندگی مردم در آورد تا اینگونه عروج خاک شکل گیرد.
سنگ پیش پای سنگ
و اما این عروج، سال هاست با موانعی روبرو شده است. طرح های حوزه معادن و صنایع معدنی چند سالی است بی هیچ پیشرفتی سر جای خود مانده اند و خاک می خورند. نبود اعتبار، تغییرات مدیریتی و تحریم ها از جمله موانعی هستند که در برابر گذر سنگ، سنگ انداخته اند و باعث شده اند با وجود ذخایر 60 میلیارد تنی معادن کشور، سهم بخش معدن در تولید ناخالص داخلی تنها حدود یک درصد باشد. اهمیت موضوع آنجا مشخص می شود که این ذخایر غنی را با مزایایی مانند دستیابی به آب های آزاد و وجود ذخایر انرژی مانند گاز جمع بزنیم و باز هم همه این ها در حالی است که گفته شده 60 میلیارد تن ذخیره معدنی تنها در مورد حدود 7 درصد معادن کشور تخمین زده شده است و به راستی از میزان ذخایر معدنی موجود در 93 درصد مابقی هیچ اطلاعی در دست نیست.
طرح های فولادی هم که طبق افق ۱۴۰۴باید تکمیل شود و تولید فولاد کشور را به ۵۵ میلیون تن در سال برسد، به مواد اولیه سنگ آهن نیاز دارند، یعنی در حوزه صنایع معدنی هم به بحث اولی می رسیم، یعنی به حوزه اکتشاف.
زمین مادر در انتظار دستانی از جنس تدبیر و مدیریت است تا جدول مندلیف را این بار با نام ایران به جهان بشناساند.
طرح های فولادی ما در حالی نیمه کاره مانده اند که سنگ آهن، مواد اولیه مورد نیاز آنها، ذخیره قطعی دو و نیم میلیاردی را در دل خاک اشغال کرده است. استخراج ۴۸ میلیون تنی سنگ آهن کشور در سال که حدود نیمی از آن به صورت خام صادر می شود، اگر گسترش بیابد و فرآوری را بالای سر خود ببیند می تواند هم ارزش افزوده را بر سر سفره اقتصادمان بیاورد و هم زیرساخت های طرح های فولادی را فراهم کند. ناگفته نماند که ماشین آلات حوزه معدن دیگر پیر شده اند و باید بازنشسته شوند. رکود هم برگ دیگری از این مثنوی هفتاد من است و قلب تولید یعنی سرمایه در گردش را نشانه می رود.
کلید روابط سنگی
و اما این نقشه ها و طرح هایی که برای آینده در خاک ذهن هایمان می کاریم همه و همه نیاز به تنها یک واژه دارد: سرمایه. در سال هایی که گذشت تحریم ها اینجا هم حضور خودشان را به رخ کشیدند و سرمایه ها را از مرزها دور کردند. حالا با شکل گیری مذاکرات ایران و ۱+۵ امیدها برای بازگشت سرمایه های خارجی بیشتر شده است، گرچه هنوز سرمایه ها وارد نشده، اما پنجره ها گشوده شده است و کلیدها رفته اند تا سرمایه ها را از در روابط جهانی وارد کنند. به هر حال رفت و آمد گروه های اقتصادی به نظر می رسد شروع شده است و بدون تعارف بخش معدن و صنایع معدنی به این سرمایه ها نیاز دارد تا بتوانند اگر نه کاملا، بخشی از افق ۱۴۰۴ را تحقق بخشند. حضور بخش خصوصی واقعی هم حتی اگر به قد و قواره دولت و رقبای خارجی نرسد، لازمه این بخش است. مردم این خاک باید در کار خاک سهم داشته باشند و دولت غارهای پر از سنگ خود را واگذار کند تا معادن از لاک خودشان برون بیایند.