آیا مردم و مسوولان خطر زلزله را باور دارند؟
کامبد امینی حسینی
رئیس پژوهشکده مدیریت خطرپذیری وبحران پژوهشگاه بینالمللی زلزله شناسی
اخیرا با رخداد زلزلههای فیروزکوه و جوادآباد ورامین بار دیگر موضوع خطر زلزله در شهر تهران مورد توجه مردم و رسانهها قرار گرفت. جدای از اینکه این زمینلرزهها تا چه حد میتوانند باعث تحریک گسلهای مهم اطراف شهر تهران بشوند، رخداد آنها بار دیگر موضوع وضعیت آمادگی شهر تهران برای مواجهه با یک زلزله شدید را مطرح نمود.
البته سالهاست که گفته میشود که رخداد زلزله در تهران به سبب شواهد متعدد زمینشناختی و تاریخی اجتنابناپذیر است، لیکن هنوز به نظر میرسد که باور عمومی در خصوص این مهم شکل نگرفته است و تنها بعد از رخداد زمینلرزهای در محدوده تهران برای مدتی حساسیتهایی در مردم و مسوولان برانگیخته میشود که با گذشت زمان بار دیگر به فراموشی سپرده میشود.
رئیس پژوهشکده مدیریت خطرپذیری وبحران پژوهشگاه بینالمللی زلزله شناسی
اخیرا با رخداد زلزلههای فیروزکوه و جوادآباد ورامین بار دیگر موضوع خطر زلزله در شهر تهران مورد توجه مردم و رسانهها قرار گرفت. جدای از اینکه این زمینلرزهها تا چه حد میتوانند باعث تحریک گسلهای مهم اطراف شهر تهران بشوند، رخداد آنها بار دیگر موضوع وضعیت آمادگی شهر تهران برای مواجهه با یک زلزله شدید را مطرح نمود.
البته سالهاست که گفته میشود که رخداد زلزله در تهران به سبب شواهد متعدد زمینشناختی و تاریخی اجتنابناپذیر است، لیکن هنوز به نظر میرسد که باور عمومی در خصوص این مهم شکل نگرفته است و تنها بعد از رخداد زمینلرزهای در محدوده تهران برای مدتی حساسیتهایی در مردم و مسوولان برانگیخته میشود که با گذشت زمان بار دیگر به فراموشی سپرده میشود.
کامبد امینی حسینی
رئیس پژوهشکده مدیریت خطرپذیری وبحران پژوهشگاه بینالمللی زلزله شناسی
اخیرا با رخداد زلزلههای فیروزکوه و جوادآباد ورامین بار دیگر موضوع خطر زلزله در شهر تهران مورد توجه مردم و رسانهها قرار گرفت. جدای از اینکه این زمینلرزهها تا چه حد میتوانند باعث تحریک گسلهای مهم اطراف شهر تهران بشوند، رخداد آنها بار دیگر موضوع وضعیت آمادگی شهر تهران برای مواجهه با یک زلزله شدید را مطرح نمود.
البته سالهاست که گفته میشود که رخداد زلزله در تهران به سبب شواهد متعدد زمینشناختی و تاریخی اجتنابناپذیر است، لیکن هنوز به نظر میرسد که باور عمومی در خصوص این مهم شکل نگرفته است و تنها بعد از رخداد زمینلرزهای در محدوده تهران برای مدتی حساسیتهایی در مردم و مسوولان برانگیخته میشود که با گذشت زمان بار دیگر به فراموشی سپرده میشود. با این اوصاف قاعدتا آمادگی لازم برای مواجهه با یک رویداد ویرانگر بوجود نخواهد آمد. مطالعات انجام شده نیز نشان میدهد چنانچه زلزلهای در حال حاضر در تهران یا هر شهر دیگری در کشور رخ دهد، میتواند تبعات اجتماعی، اقتصادی و سیاسی گستردهای را به دنبال داشته باشد.
اینکه چرا مقوله در نظر داشتن خطر زلزله در برنامههای اجرایی کشور نهادینه نشده است و حتی در نزد مردم نیز چندان جدی گرفته نمیشود، موضوعی است که نیازمند بررسیهای چندجانبه اجتماعی - اقتصادی و حتی فرهنگی است، لیکن به نظر میرسد در مقاطعی به سبب رخداد برخی سوانح، تحولات جدی در سیاستگذاری و ارتقای نظام مدیریت بحران کشور رخ داده است که چنانچه عزم لازم برای اجرای این سیاستها وجود میداشت، وضعیت ریسک زلزله در ایران در حال حاضر بسیار بهتر از آنچه اکنون شاهد آن هستیم میبود. به عنوان نمونه در سال ۱۳۸۴ و تحت تاثیر شرایط بعد از رخداد زلزله ویرانگر بم، مجمع تشخیص مصلحت نظام سیاستهای کلی در مورد پیشگیری و کاهش خطرات ناشی از سوانح طبیعی را تدوین کرد که توسط مقام معظم رهبری ابلاغ شد.
طبق این سیاستها مقرر شد تا وضعیت مدیریت بحران کشور در حوزههای مختلف در قالب یک برنامه منسجم اصلاح شود. در این سند همچنین مقرر شده بود ظرف مدت ۱۰ سال (یعنی تا سال ۱۳۹۴) کلیه ساختمانهای عمومی و دولتی، تاسیسات زیربنایی و همچنین بافتهای فرسوده شهری اصلاح و ایمنسازی شوند. متاسفانه این سیاستها به درستی اجرا نشد و اکنون وضعیت مستحدثات مذکور و بافتهای فرسوده شهری نسبت به زمان تصویب آن سیاستها بهبود چندانی نداشته است. یکی از دلایل این امر، عدم توجه مجریان و قانونگذاران به ملحوظ کردن این سیاستها در تدوین برنامههای توسعه کشور و در نتیجه عدم تخصیص منابع لازم برای اجرای آنها بوده است. در برنامه ششم توسعه نیز که بهزودی به اجرا گذاشته خواهد شد، باز هم توجه لازم به این امر مهم مبذول نشده است بنابراین میتوان انتظار داشت تا پایان اجرای برنامه مذکور تغییر چندانی در وضعیت خطرپذیری کشور در برابر سوانح ایجاد نشود. از این رو به نظر میرسد که بسیاری از مسوولان سطوح ارشد و میانی نظام چه در سطح دولت و چه شهرداریها، باور چندانی به رخداد زلزله و ضرورت انجام اقدامات پیشگیرانه ندارند یا این موضوع در اولویت برنامههای کاری آنها قرار ندارد. در این شرایط امید چندانی نیز به اجرای برنامههای کاهش ریسک زلزله وجود ندارد و اقدامات انجام شده نیز جوابگوی رفع تهدیدات ناشی از رخداد زلزلههای احتمالی نخواهد بود.
درواقع برخلاف آنچه بیشتر مردم تصور میکنند، کاهش اثرات زلزله تنها محدود به انجام اقدامات سختافزاری و پرهزینه نظیر مقاومسازی ساختمانها نیست و روشهای دیگری نیز در کنار مباحث مربوط به ایمنی ساختوساز وجود دارند که میتوانند در حوزه فعالیتهای مردمی تعریف و اجرا شوند. این اقدامات امروزه در بسیاری از کشورهای در معرض خطر زلزله به اجرا گذاشته شدهاند و با استفاده از ظرفیتهای مردمی آمادگی نسبی برای رویداد زلزلههای احتمالی در سطح محلات شکل گرفته است. از سوی دیگر به نظر میرسد مردم نیز چندان دغدغهای برای ارتقای ایمنی خود و خانواده در برابر زلزله ندارند و اغلب اینگونه توجیه میکنند که گریزی از سرنوشت و تقدیر در برابر زلزله نیست. این رویکرد نیز حاکی از عدم باور عموم مردم در خصوص تهدید زلزله است؛ زیرا در موارد مشابه نظیر شیوع بیمارهای خطرناک، موضوع تقدیر معمولا مطرح نیست و مردم به دنبال راهکارهای مصونیت در برابر بیمارهای احتمالی شایع هستند. این در حالی است که ایجاد مصونیت در برابر زلزله نیز اقدامی عملی است و با ارتقای آمادگی و توجه به محل زندگی خود، مردم میتوانند حتی بدون کمک دولت و شهرداریها تا حدود زیادی در برابر زلزله ایمنی خود و خانواده خود را تضمین کنند.
بسیاری از این اقدامات نیز چندان هزینهبر نیست از جمله کسب مهارتهای خودامدادی، توسعه مشارکت محلهای، ایجاد گروههای مدیریت بحران محله محور، شناخت مکانهای امن و آسیبپذیر محله در شرایط اضطرار و مواردی از این قبیل. البته انتخاب مکان امن برای زندگی با توجه به خطر زلزله نیز از دیگر راهکارهای تضمین ایمنی در هنگام رخداد زلزله است که معمولا در انتخاب مسکن چندان در اولویت قرار نمیگیرد. بدیهی است تا زمانی که مردم متقاضی زندگی در خانههای ایمن نباشند، سازندگان نیز بهدلیل منافع مادی، به دنبال ساخت چنین بناهایی نخواهند بود و ترجیح میدهند هزینههای مقاومسازی اسکلت ساختمان را که چندان مشهود نیست، صرف زیبایی ظاهر ساختمان نمایند تا مورد پسند مشتری قرار گیرد. از اینرو ضرورت ایجاد باور و فرهنگ ایمنی در برابر زلزله در نزد مردم و مسوولان باید بهعنوان یک هدف کلان در نظام مدیریت بحران کشور مورد توجه قرار گیرد و از کلیه ظرفیتها و منابع موجود در این راستا بهطور بهینه بهرهبرداری شود. بدیهی است تا زمانی که این فرهنگ در کشور ایجاد نشود و در زندگی روزمره عموم مردم نهادینه و جاری نشود، نمیتوان توقع داشت که ریسک زلزله در کشور تا حد قابل قبول کاهش پیدا کند و طبیعتا باید همچنان شاهد تکرار فجایع مصیبتبار نظیر آنچه در زلزلههای بویینزهرا در سال ۱۳۴۱ تا بم در سال ۱۳۸۲ رخ داد، باشیم.
رئیس پژوهشکده مدیریت خطرپذیری وبحران پژوهشگاه بینالمللی زلزله شناسی
اخیرا با رخداد زلزلههای فیروزکوه و جوادآباد ورامین بار دیگر موضوع خطر زلزله در شهر تهران مورد توجه مردم و رسانهها قرار گرفت. جدای از اینکه این زمینلرزهها تا چه حد میتوانند باعث تحریک گسلهای مهم اطراف شهر تهران بشوند، رخداد آنها بار دیگر موضوع وضعیت آمادگی شهر تهران برای مواجهه با یک زلزله شدید را مطرح نمود.
البته سالهاست که گفته میشود که رخداد زلزله در تهران به سبب شواهد متعدد زمینشناختی و تاریخی اجتنابناپذیر است، لیکن هنوز به نظر میرسد که باور عمومی در خصوص این مهم شکل نگرفته است و تنها بعد از رخداد زمینلرزهای در محدوده تهران برای مدتی حساسیتهایی در مردم و مسوولان برانگیخته میشود که با گذشت زمان بار دیگر به فراموشی سپرده میشود. با این اوصاف قاعدتا آمادگی لازم برای مواجهه با یک رویداد ویرانگر بوجود نخواهد آمد. مطالعات انجام شده نیز نشان میدهد چنانچه زلزلهای در حال حاضر در تهران یا هر شهر دیگری در کشور رخ دهد، میتواند تبعات اجتماعی، اقتصادی و سیاسی گستردهای را به دنبال داشته باشد.
اینکه چرا مقوله در نظر داشتن خطر زلزله در برنامههای اجرایی کشور نهادینه نشده است و حتی در نزد مردم نیز چندان جدی گرفته نمیشود، موضوعی است که نیازمند بررسیهای چندجانبه اجتماعی - اقتصادی و حتی فرهنگی است، لیکن به نظر میرسد در مقاطعی به سبب رخداد برخی سوانح، تحولات جدی در سیاستگذاری و ارتقای نظام مدیریت بحران کشور رخ داده است که چنانچه عزم لازم برای اجرای این سیاستها وجود میداشت، وضعیت ریسک زلزله در ایران در حال حاضر بسیار بهتر از آنچه اکنون شاهد آن هستیم میبود. به عنوان نمونه در سال ۱۳۸۴ و تحت تاثیر شرایط بعد از رخداد زلزله ویرانگر بم، مجمع تشخیص مصلحت نظام سیاستهای کلی در مورد پیشگیری و کاهش خطرات ناشی از سوانح طبیعی را تدوین کرد که توسط مقام معظم رهبری ابلاغ شد.
طبق این سیاستها مقرر شد تا وضعیت مدیریت بحران کشور در حوزههای مختلف در قالب یک برنامه منسجم اصلاح شود. در این سند همچنین مقرر شده بود ظرف مدت ۱۰ سال (یعنی تا سال ۱۳۹۴) کلیه ساختمانهای عمومی و دولتی، تاسیسات زیربنایی و همچنین بافتهای فرسوده شهری اصلاح و ایمنسازی شوند. متاسفانه این سیاستها به درستی اجرا نشد و اکنون وضعیت مستحدثات مذکور و بافتهای فرسوده شهری نسبت به زمان تصویب آن سیاستها بهبود چندانی نداشته است. یکی از دلایل این امر، عدم توجه مجریان و قانونگذاران به ملحوظ کردن این سیاستها در تدوین برنامههای توسعه کشور و در نتیجه عدم تخصیص منابع لازم برای اجرای آنها بوده است. در برنامه ششم توسعه نیز که بهزودی به اجرا گذاشته خواهد شد، باز هم توجه لازم به این امر مهم مبذول نشده است بنابراین میتوان انتظار داشت تا پایان اجرای برنامه مذکور تغییر چندانی در وضعیت خطرپذیری کشور در برابر سوانح ایجاد نشود. از این رو به نظر میرسد که بسیاری از مسوولان سطوح ارشد و میانی نظام چه در سطح دولت و چه شهرداریها، باور چندانی به رخداد زلزله و ضرورت انجام اقدامات پیشگیرانه ندارند یا این موضوع در اولویت برنامههای کاری آنها قرار ندارد. در این شرایط امید چندانی نیز به اجرای برنامههای کاهش ریسک زلزله وجود ندارد و اقدامات انجام شده نیز جوابگوی رفع تهدیدات ناشی از رخداد زلزلههای احتمالی نخواهد بود.
درواقع برخلاف آنچه بیشتر مردم تصور میکنند، کاهش اثرات زلزله تنها محدود به انجام اقدامات سختافزاری و پرهزینه نظیر مقاومسازی ساختمانها نیست و روشهای دیگری نیز در کنار مباحث مربوط به ایمنی ساختوساز وجود دارند که میتوانند در حوزه فعالیتهای مردمی تعریف و اجرا شوند. این اقدامات امروزه در بسیاری از کشورهای در معرض خطر زلزله به اجرا گذاشته شدهاند و با استفاده از ظرفیتهای مردمی آمادگی نسبی برای رویداد زلزلههای احتمالی در سطح محلات شکل گرفته است. از سوی دیگر به نظر میرسد مردم نیز چندان دغدغهای برای ارتقای ایمنی خود و خانواده در برابر زلزله ندارند و اغلب اینگونه توجیه میکنند که گریزی از سرنوشت و تقدیر در برابر زلزله نیست. این رویکرد نیز حاکی از عدم باور عموم مردم در خصوص تهدید زلزله است؛ زیرا در موارد مشابه نظیر شیوع بیمارهای خطرناک، موضوع تقدیر معمولا مطرح نیست و مردم به دنبال راهکارهای مصونیت در برابر بیمارهای احتمالی شایع هستند. این در حالی است که ایجاد مصونیت در برابر زلزله نیز اقدامی عملی است و با ارتقای آمادگی و توجه به محل زندگی خود، مردم میتوانند حتی بدون کمک دولت و شهرداریها تا حدود زیادی در برابر زلزله ایمنی خود و خانواده خود را تضمین کنند.
بسیاری از این اقدامات نیز چندان هزینهبر نیست از جمله کسب مهارتهای خودامدادی، توسعه مشارکت محلهای، ایجاد گروههای مدیریت بحران محله محور، شناخت مکانهای امن و آسیبپذیر محله در شرایط اضطرار و مواردی از این قبیل. البته انتخاب مکان امن برای زندگی با توجه به خطر زلزله نیز از دیگر راهکارهای تضمین ایمنی در هنگام رخداد زلزله است که معمولا در انتخاب مسکن چندان در اولویت قرار نمیگیرد. بدیهی است تا زمانی که مردم متقاضی زندگی در خانههای ایمن نباشند، سازندگان نیز بهدلیل منافع مادی، به دنبال ساخت چنین بناهایی نخواهند بود و ترجیح میدهند هزینههای مقاومسازی اسکلت ساختمان را که چندان مشهود نیست، صرف زیبایی ظاهر ساختمان نمایند تا مورد پسند مشتری قرار گیرد. از اینرو ضرورت ایجاد باور و فرهنگ ایمنی در برابر زلزله در نزد مردم و مسوولان باید بهعنوان یک هدف کلان در نظام مدیریت بحران کشور مورد توجه قرار گیرد و از کلیه ظرفیتها و منابع موجود در این راستا بهطور بهینه بهرهبرداری شود. بدیهی است تا زمانی که این فرهنگ در کشور ایجاد نشود و در زندگی روزمره عموم مردم نهادینه و جاری نشود، نمیتوان توقع داشت که ریسک زلزله در کشور تا حد قابل قبول کاهش پیدا کند و طبیعتا باید همچنان شاهد تکرار فجایع مصیبتبار نظیر آنچه در زلزلههای بویینزهرا در سال ۱۳۴۱ تا بم در سال ۱۳۸۲ رخ داد، باشیم.
ارسال نظر