چه زمانی برای پس‌انداز‌کردن دیر است؟!

بی‌شک کسانی که از سنین پایین راه و روش درست برخورد با مسائل پولی را می‌آموزند در آینده شانس بیشتری برای رسیدن به موفقیت یا استقلال مالی دارند. اما بسیاری از مردم در دهه سی، چهل یا پنجاه عمر خود می‌بینند که چیزی از این دنیا عاید آنها نشده و نگران از زمان بازنشستگی یا خرج و مخارجی هستند که فرزندان روی دست آنها می‌گذارند یا خواهند گذاشت. از آن سو وفور لوازم و وسایل بی‌شمار در اطراف که هر کدام به شیوه‌ای دلبری می‌کنند، مانعی بزرگ برای پس‌انداز کردن شده است و این موضوع را در ذهن تقویت می‌کند که چکار کنم؟ از اکنون لذت ببرم یا لذتی بهتر را در آینده برای خود رقم بزنم.

در این مورد کارشناسان اقتصاد خانواده بیان می‌کنند هر تصمیمی که امروز پس از دریافت حقوق یا درآمد خود می‌گیریم، به‌صورت مستقیم روی آینده مالی ما تاثیر خواهد گذاشت. متاسفانه هر چه سن افراد بالاتر برود به روشی که برای زندگی انتخاب کرده‌اند بیشتر دلبستگی پیدا می‌کنند و تغییر برای آنها سخت‌تر می‌شود. زمانی در این دهه‌های زندگی، می‌بینید که وضعیت مالی زندگی شما خوب نیست و برای خیلی از کارهایی که دوست دارید انجامشان بدهید یا هزینه‌هایی که در سر راه شما قرار می‌گیرد پول کافی ندارید. در این زمان به فکر فرو می‌روید که من چه کاری می‌توانم بکنم، سن و سالی از من گذشته و دیگر نه می‌توانم شغل خود را عوض کنم و نه می‌توانم در این باقیمانده عمر، پس‌انداز دندانگیری دست و پا کنم و به این نتیجه می‌رسم که برای من پس‌انداز یا فکر اینکه در زمان بازنشستگی درآمد دیگری هم داشته باشم دیر شده است، چه برسد به اینکه به فکر کسب درآمد از روش‌های دیگر باشم و بخواهم جریان‌های درآمدی دیگری را برای خودم ایجاد کنم. اما کارشناسان اقتصاد خانواده در این مورد می‌گویند: «برای اصلاح روش برخورد با پول، هیچ وقت دیر نیست.» البته این به معنای نادیده گرفتن مزایای رسیدن به موفقیت مالی برای کسانی که در سنین پایین‌تر به فکر آن می‌افتند با مسن‌ترها نیست. حتما افراد دسته‌ اول مزایای بیشتری را کسب می‌کنند. ولی گذشته، گذشته و باید به فکر آینده بود. ضمن اینکه رضایت از وضعیت فعلی و راضی بودن از آنچه هستید می‌تواند زندگی را برای شما ساده‌تر هم بکند.

اما چه کار می‌توان کرد؟ برای پاسخ به این سوال در کنار استفاده از راهکارهایی از جمله داشتن حساب دخل و خرج و شروع به پس‌انداز و همچنین خریدن سریع یک طرح بیمه عمر، توجه به یک نکته ضروری است؛ نکته‌ای که وجود دارد این است که باید متعهد شویم گام‌های عملی اشاره شده را به درستی برداریم و درجا نزنیم یا مانند تمام وعده‌هایی که پیش از این داده‌ایم، تا آخر این مسیر را ادامه دهیم. به‌عنوان مثال ممکن است در ابتدا که با پیشنهاد پس‌انداز مواجه می‌شوید سریع این جمله را بیان کنید که چطور ممکن است فردی که «هشتش گرو نه است» بتواند پس‌انداز کند؟ اصلا مگر با هزینه‌های امروز پس‌انداز به راحتی ممکن است؟ ممکن است از خود بپرسید که چطور ممکن است با وجود گذشت سال‌ها از شاغل بودن شما، هنوز هم که هنوز است هشت شما گرو نه است. کارشناسان اقتصاد خانواده می‌گویند ۸ دلیل عمده برای باقی ماندن در چنین وضعیتی وجود دارد.

دلیل اول آنکه آنجا که باید فکر کنیم احساسی عمل می‌کنیم.

بسیاری از تصمیمات مالی افراد ناشی از احساسات است. احساساتی که به وسیله‌ عوامل کاملا بیرونی تحریک شده است. مثلا چشم و هم چشمی برای خرید لوازم، یا تحت تاثیر تبلیغات قرار گرفتن، خرید لوازمی بیش از حد مورد نیاز، خریدن کالا یا خدماتی که به آنها نیاز نداریم یا اصلا نمی‌دانیم چه کاربردی دارند. مثلا تبلیغات برای خرید لوازمی که هوش کودک شما را افزایش می‌دهد، یا زبان شما را تقویت می‌کند یا مهم‌تر از همه، شما را لاغر می‌کند. چرا اینها را می‌خریم؟ چون می‌توانند گپ‌های مهمی را در زندگی شما پر کنند و نقاطی را هدف گرفته‌اند که برای شما بسیار مهم هستند. اینها احساسات شما را قلقلک می‌دهند.

دلیل دوم اینکه بیشتر از دخل خود خرج می‌کنیم.

با وجود آنکه می‌دانید هر ماه درآمد مشخصی دارید اما برای بیش از آن برنامه‌ریزی می‌کنید.

دلیل سوم اینکه عاشق کلکسیون داری هستیم یا ساده‌زیستی در زندگی ما جایی ندارد.

به انبار، کمد لباس‌ها، کابینت آشپزخانه، هارد کامپیوتر، جاکفشی و میز کار خود بنگرید. ما به یک کلکسیونر تبدیل شده‌ایم. مجموعه‌های زیادی از همه چیز. ساده زیستی در نظرمان کار فقراست.

دلیل چهارم از دیدگاه کارشناسان اقتصاد خانواده نیز این است که برنامه‌ای برای درآمدمان نداریم، پول در حسابمان می‌ماند تا خرج شود.

برنامه‌ای برای پس‌انداز و سرمایه‌گذاری نداریم، کارتهای بانکی هم مزید بر علت شده‌اند. در سال‌های دور، دسترسی به پول درون حسابها به سادگی مقدور نبود ولی اکنون، در هر زمان از شبانه‌روز همه چیز مهیاست تا پول نازنین خود را به حساب دیگری واریز کنیم. باز جای شکرش باقی است که کارتهای اعتباری در ایران جا نیفتاده وگرنه اوضاع بدتر از این هم می‌شد.

دلیل پنجم برای آنکه هشتمان گرو نه باشد این است که پس‌انداز اضطراری نداریم.

پس‌انداز اضطراری برای پوشش هزینه‌ حوادث غیرمترقبه است؛ تصادف، تعمیر مسکن، هزینه‌های درمانی. در این موارد نداشتن یک پشتوانه مالی، هشت را گرو نه نگه داشته و ضربات روحی آن کمتر از ضررهای مالی نیست. حتی در بسیاری از مواقع فریب تبلیغات را می‌خوریم. امروزه در کمتر فروشگاهی می‌توان وارد شد که تخفیف از ۱۰ تا ۷۰ درصدی نداشته باشد. کارشناسان اقتصاد خانواده عقیده دارند اکثر این تخفیف‌ها ترفندهایی برای بازاریابی هستند اما مشکلی که وجود دارد تاثیری است که روی ما می‌گذارند. هر چقدر که فکر کنیم حواسمان جمع است، هر چقدر که فکر کنیم اربابان تبلیغات روی ما تاثیر نمی‌گذارند، دوباره و چند باره، مقهور آنها می‌شویم و البته در بسیاری از اوقات این فرآیند کاملا ناخودآگاه است. برای همه‌ شما پیش آمده که چیزهایی را خریده‌اید که به آنها نیاز ندارید، صرفا به این دلیل که دارای تخفیف هستند. این موضوع در فروشگاه‌های رنگارنگ که هر لحظه حواس شما را به خود معطوف می‌کنند اهمیت بیشتری دارد؛ «وای چه تخفیف فوق‌العاده‌ای»، «مطمئن هستم این قیمت دیگر تکرار نمی‌شود»، «اگر امروز خرید نکنم، فردا ممکن است قدرت انتخاب من کاهش یابد» یکی از حقه‌های بزرگ فروشگاه‌ها که بسیار شما را قلقلک می‌دهد، خط زدن اتیکت قبلی و نوشتن قیمت جدید است. فرض کنید به فروشگاهی رفته و می‌بینید شلواری که قیمت آن ۲۵۰ هزار تومان بوده به ۱۷۰ هزار تومان رسیده است. چقدر عالی، با خرید این شلوار، من ۸۰ هزار تومان سود می‌کنم.

القای حس مقایسه در ذهن مشتری ششمین ترفند حرفه‌ای است.

مثلا دو نمونه کالا را در کنار هم گذاشته و قیمت کالای با مارک معروف‌تر را پایین‌تر تعیین می‌کند. یا نوع مقایسه‌ای بسیار تاثیر‌گذار، قراردادن کالاهای مشابه در کنار هم و بازی با قیمت آنهاست که در فروشگاه‌های پوشاک این اتفاق زیاد رخ می‌دهد. پوشاک‌های تازه رسیده را با قیمت بسیار بالا در کنار لباس‌های مثلا قدیمی گذاشته و به این ترتیب حس مقایسه را در ذهن شما بیدار می‌کنند. در اینجا دو مشکل وجود دارد. اول اینکه آیا شما به آن کالا احتیاج دارید؟ شاید اگر نیاز نداشته باشید، به سادگی از آنجا عبور کنید اما اگر این تخفیف مربوط به یک سوپر مارکت بزرگ باشد که قفسه‌های متعدد تخفیف را روی هم چیده است، برای خرید اجناسی با قیمت سه، پنج یا ده هزار تومان زیاد فکر نمی‌کنید، هر چند که ظاهرا تخفیف عمده‌ای وجود نداشته باشد. دوم اینکه این تخفیف چگونه حاصل شده است؟ برخی از فروشگاه‌ها به دلیل تک سایز شدن اجناسشان یا در معرض انقضا قرار گرفتن آن یا از مد افتادن آنها حراج می‌کنند. در این فروشگاه‌ها می‌توان خرید خوبی داشت البته در صورتی که به آن جنس نیاز داشته باشیم ولی فروشگاه‌های زیادی را می‌بینید که دائم التخفیف هستند. هر وقت که به آنجا وارد شوید انواع قفسه‌ها با تخفیف‌های متعدد در آنجا وجود دارد. بد نیست با فروشندگان صحبت کرده و دلیل تخفیف خوردن اجناس را سوال کرده و سپس با عقل سلیم خود قضاوت کنید. از آنها دلیل اختلاف زیاد قیمت لوازم جدید و کمی قدیمی‌تر را سوال کنید. به احتمال زیاد فروشنده‌ها نمی‌توانند پاسخ قانع‌کننده‌ای به شما بدهند اما در این فرآیند، ذهن شما نسبت به موضوع آگاه‌تر شده و تصمیم بهتری خواهد گرفت.

عادت‌های بد در خرید، هفتمین و یکی از مرموزترین هدر دهندگان پول هستند.

این عادت‌ها می‌تواند شامل خرید‌های روزانه باشند یا خرید لوازم خانگی یا هر چیز دیگر. به‌عنوان مثال وقتی برای خرید مایحتاج خانه به فروشگاه‌های بزرگ و هایپرمارکت‌ها می‌روید سعی کنید با خود لیستی از اقلام ضروری موردنیاز به همراه داشته باشید. تجربه نشان داده است که داشتن لیست خرید در فروشگاهی بزرگ و رنگارنگ و سرشار از تخفیف‌های گوناگون، می‌تواند وسوسه شما را کنترل کند. یکی دیگر از عادت‌های بد در خرید کردن این است که خرید کردن را به قصد تفریح انجام دهید. درست است که خرید یکی از تفریحات لذت بخش برای همه و به ویژه خانم‌هاست اما بدترین و پرخرج ترین نوع تفریح است. در این میان ممکن است سوال کنید برای مدیریت چنین نگاهی چکار می‌توان کرد؟کارشناسان اقتصاد خانواده می‌گویند ساده‌ترین راه این است که برای تفریح به مراکز خرید نرویم. این تفریحی بسیار گرانقیمت است و صنعت میلیاردی تبلیغات هم در کمین است تا برای شما نیاز اختراع کند و چیزی را بفروشد. تخفیف‌ها پایانی ندارند، حداقل شما به فکر جیب خودتان باشید. البته این به معنای سکه روی سکه گذاشتن نیست، بالاخره از پول خود باید لذت ببرید ولی سعی کنید پول خود را برای چیزی خرج کنید که از آن لذت می‌برید نه بر روی چیزی که به نظر قیمت آن مناسب است.

عجله در خرید یا خرید احساسی نیز یکی از مواردی است که باید آن را کنترل کنید. مطمئن باشید اجناس همیشه حضور دارند. اگر تصمیم به خرید وسیله‌ای دارید (منظور گوشت و مرغ نیست) حداقل آن را یک هفته به تعویق بیندازید. این تعویق باعث کاهش احساسات شده و می‌توان بررسی بیشتری راجع به قیمت و سایر مزایا و معایب آن کرد.یکی دیگر از دلایل این وضعیت آن است که به اهدافمان در زندگی تعهدی نداریم یا اصلا بی هدف زندگی می‌کنیم. بی‌برنامگی در زندگی، منجر به نداشتن تعهدات مالی می‌شود. اهداف واقعی نداریم، یا آنقدر بزرگ و غیر قابل دسترسی‌اند که به رویا می‌مانند یا کلا بی‌خیال هدف‌گذاری شده‌ایم و صرفا گذران زندگی می‌کنیم.نداشتن همنشینان خوب نیز دلیل دیگر این موضوع است. جیم ران می‌گوید «شما میانگین پنج نفری هستید که بیشترین وقت خود را با آنها می‌گذرانید» تاثیر متقابل را از دو منظر می‌توان در نظر گرفت؛ مثبت یا منفی. به اطرافیان خود فکر کنیم، همکاران، دوستان و فامیل. به تعبیر دیگر اگر بپذیرید که اطرافیان تاثیر مهمی بر روی کل زندگی شما می‌گذارند. هم می‌تواند مایه‌ نگرانی باشد و هم قوت قلب. نگران از اینکه در سطح آنها باقی بمانید و اینکه چه چاره‌ای پیش روی شماست و امیدوار از اینکه اگر بیشترین وقت را با کسانی که در زمینه‌ای از شما بهترند بگذرانید، پس از چندی به سطح متوسط آنها می‌رسید. این معضل می‌تواند روی تمام تصمیم‌های ما اثرگذار باشد و باید به‌صورت جدی، درباره‌ آن فکری کنید.

هشتمین دلیل این وضعیت نیز این است که از دارایی‌هایمان نگهداری نمی‌کنیم.

با خودرو تا جایی که بایستد رانندگی می‌کنیم، به فکر سلامتی خود نیستیم، مدام در فکر تعویض لوازمی از خود هستیم که کمی بد کار می‌کنند. به یک تعویض‌کار تبدیل شده‌ایم و همین موضوع سبب می‌شود که مدام در حال جبران ضررهای گذشته باشیم.متخصص نبودن یکی دیگر از دلایل به وجود آمدن چنین وضعیتی است. در این خصوص به نظر می‌رسد موضوع روشن است، انسان بی تخصص ممکن است شغل خود را از دست بدهد، ممکن است تن به هر کاری و هر حقوقی بدهد که درآمد او بالطبع کم است و رشد هم نمی‌کند.و آخرین دلیل، اینکه نمی‌بخشیم. نبخشیدن از آنچه داریم، از آنچه کسب می‌کنیم و از آنچه می‌دانیم، راه سرازیر شدن نعمت به زندگی‌مان را می‌بندد. بیایید کمی بخشنده‌تر باشیم.

چه زمانی برای پس‌انداز‌کردن دیر است؟!