نخبه روشندل
المیرا چهره‌گشا زهرا شجاعی روشندل 11 ساله‌ای است که به تازگی در مسابقات (ucmas)چرتکه، محاسبات ذهنی ریاضی که در کشور مالزی برگزار شد برگزیده شده است.
او استعداد فوق‌العاده‌ای در انجام محاسبات ذهنی دارد و می‌تواند به راحتی چندین عدد را در زمان بسیاری کوتاهی جمع و تفریق کند. زهرا شجاعی، سیدمانی حسینی، علی‌اصغر حسن‌زاده و حسین شفیعی‌نیا، عبداله رضایی پنج کودک روشندلی هستند که استعداد زیادی در محاسبات ریاضی دارند.
چند شب پیش به‌طور اتفاقی برنامه‌ای از تلویزیون دیدم که میهمان برنامه‌، یک دختر یازده ساله نابینا بود که استعداد‌های زیادی داشت. بعد از چند روز توانستم از طریق معلمش خانم مهدوی او را پیدا کنم. معلم دلسوز او ما را با خانواده‌اش آشنا کرد. خانواده میهمان‌نواز شجاعی با آغوش باز پذیرای ما شدند و با اینکه زهرا سرما خوردگی شدیدی داشت صبورانه به تمامی سوالات ما پاسخ داد و با یکدیگرشب بسیار خوب و به یادماندنی را در خانه شان سپری کردیم.
وارد خانه شان که شدیم اصلا احساس غریبگی نداشتیم روی خوش خانواده‌اش و پذیرایی صمیمانه شان باعث شد از یاد ببریم که برای مصاحبه به آنجا رفته‌ایم. گپ و گفت ما کاملا دوستانه بود. با پدر و مادرش به گفت‌وگو نشستیم و صدای سرفه‌های شدید زهرا از اتاقش به گوش می‌رسید. خواستیم که مصاحبه را برای روز دیگری بگذاریم که از اتاق بیرون آمد و با یک شعر زیبا به ما خوشامد گفت می‌توان سکوت را شکست
می‌توان بدون دست عکس زندگی کشید و یادگاری‌های جاودانه آفرید
می‌توان بدون پا دونده شد و به هر طرف سفر نمود
می‌توان بدون چشم به آسمان نگاه کرد و قدرت خدای را نظاره کرد
و شکوه‌های دل به نزد او گشود و با فرشتگان نوای زندگی سرود.
زمانی که زهرا به دنیا آمد فکر می‌کردید یک روز او اینقدر با استعداد باشد؟
- مادر: اصلا! وقتی به دنیا آمد کاملا شوکه شده بودم. ولی مادر بزرگش به من گفت یک روز او آدم بزرگی خواهد شد.
-پدر: وقتی به دنیا آمد مادرش به من گفت من چشم‌هایش می‌شوم و تو عصایش! ما همه کاری می‌کنیم تا دخترمان موفق شود.
برای پرورش استعداد‌های زهرا چه کارهایی کردید؟
- مادر: زمانی که زهرا هنوز به دنیا نیامده بود، من برایش کتاب می‌خواندم
زمانی هم که به دنیا آمد ازهمان نوزادی ما کتاب خواندن را برایش ادامه دادیم شب‌هایی بود که پدرش سی صفحه یا حتی پنجاه صفحه برای زهرا کتاب و شعرهای شاهنامه می‌خواند. وقتی که هنوز خیلی کوچک بود بعد از دو یا سه ماه که داستان‌ها را تکرار می‌کردیم همه را به خاطر داشت و تمام قصه را برایمان تعریف می‌کرد.
- پدر: قصه خواندن‌های ما بر شخصیت زهرا تاثیر فراوانی داشت و باعث شد که به داستان‌نویسی علاقه زیادی پیدا کند و تا الان حدود ۱۰۰ صفحه داستان نوشته است. که هنوز داستانش را ویراستاری نکرده ایم و حتما دلمان میخواهد بتوانیم داستان‌های او را روزی به چاپ برسانیم.
-مادر: خیلی دوست داریم که زهرا فن نوشتن را آموزش ببیند و بتواند داستان‌های بیشتر و بهتری بنویسد، اما پرورش دادن استعداد‌ بچه‌هایی مثل زهرا نیاز به کمک بیشتری دارد، معلمان دلسوز یا کسانی که بدون ترحم بتوانند من را در این زمینه یاری کنند. برای مثال من دقیق نمی‌دانم برای آموزش فن داستان‌نویسی زهرا را به کجا ببرم و او می‌تواند نزد چه کسی آموزش ببیند.
چطور شد که زهرا اینقدر باهوش و با استعداد شد؟
افراد روشندل حس لامسه بسیار قوی دارند من از زمانی که یک ساله بود کف دست‌هایش نمک می‌ریختم و پس از اینکه آنها را لمس می‌کرد دستش را در تشت آب می‌زدم و به این صورت معنی حل شدن را یاد گرفت. زمانی که پنج ساله بود کف دستانش چایی، لوبیا می‌ریختم و در آب حل می‌کردیم و اینگونه مفهوم محلول، مخلوط و اینها را به زهرا آموختم.
زهرا از کودکی توانایی بسیاری در صحبت کردن داشت. یک روز که برای فیلمبرداری از یک روز کامل زندگی زهرا آمده بودند، زهرا نمایش عروسکی اجرا کرد. عروسک‌هایش را روی زمین چیده بود و یکی یکی آنها را روی زمین پیدا می‌کرد و نمایش را اجرا کرد. برای کسی که نابیناست پیدا کردن وسیله‌ای روی زمین کار ساده‌ای نیست، اما زهرا به سرعت عروسک‌هایش را پیدا می‌کرد و اسمشان را می‌گفت و آن فیلمبردار به شدت تعجب کرده بود که اینقدر عکس العمل زهرا سریع است.
زهرا مدرسه استثنایی می‌رود؟
- خیر زهرا از سه سال پیش به مدرسه عادی می‌رود و مثل سایر کودکان معمولی درس می‌خواند.
چرا در مدارس استثنایی تحصیل نمی‌کند؟
- زهرا در دو سال اول در مدرسه استثنایی درس خوانده است و ما متوجه شدیم که سطح یادگیری زهرا خیلی بیشتر از مدارس استثنایی است و چون می‌خواستیم مثل افراد بینا آموزش ببیند به همین دلیل در مدرسه معمولی ثبت نامش کردیم که البته کار بسیار سخت بود و خیلی برای ثبت نام مدرسه به مشکل برخوردیم.
در مدرسه مشکلی برای یادگیری ندارد؟
- پدر: مشکل بزرگ ما این است که در مدرسه‌اش معلم مخصوص ندارد و مادرش مجبور است بعد از مدرسه همه درس‌ها را با زهرا تمرین کند و به صورت خط بریل برایش توضیح دهد. گاه در مدرسه معلم‌هایش عددها را با خمیر بازی به او آموزش می‌دهد.
-مادر: یکی از شاگرد زرنگ‌های کلاسش که دوست صمیمی‌اش است برایش در مدرسه توضیح می‌دهد و بسیار کار من را در خانه راحت می‌کند. خدا را شکر امسال یک نعمت خوبی که داریم وجود هم‌کلاسی خوبی‌ به نام حدیث اصفهانی است که بسیار دوست خوبی برای زهرا است و به او و به ما کمک فراوانی می‌کند و زمانی که به خانه می‌آید باید درس‌ها را به صورت بریل یاد بگیرد. اگر نتوانم در درسی کمکش کنم با مادران دیگری که شرایط ما را دارند تماس می‌گیرم و از آنها کمک می‌گیرم. خلاصه ما این کار را شراکتی با هم انجام می‌دهیم. معلم مدرسه، معلم‌موسسه، من، هم کلاسی‌هایش و خود زهرا و ما یک زنجیره پنج نفری هستیم که دست به دست هم داده‌ایم تا زهرا بهتر درس‌هایش را یاد بگیرد. اگر ما تا الان پیش رفتیم به خاطر این همکاری است.
موسسه‌ای که به زهرا در آموزش کمک می‌کند چه موسسه ایست؟
- موسسه اردستانی. اولین موسسه‌ای است که در ایران به صورت خصوصی تاسیس شده است. مدیران این موسسه ۳۰ سال در زمینه کودکان استثنایی فعالیت کردند و بازنشسته آموزش و پرورش هستند. زهرا در این موسسه چرتکه، موسیقی و کمی هم شطرنج آموزش دیده است.
راجع به محاسبات چرتکه کمی توضیح دهید.
- محاسبات چرتکه با استفاده از همان چرتکه‌های قدیمی که پدربزرگ هایمان با آن حساب می‌کردند انجام می‌شود. بچه‌ها روی این چرتکه‌ها محاسبات جمع،ضرب، تقسیم، تفریق و عدد اعشاری انجام می‌دهند.
در این مسابقه کودکان کشورهای دیگر این محاسبات را دستی انجام می‌دادند، اما بچه‌های ما با استفاده از نرم افزاری که روی کامپیوتر نصب شده است این کار را انجام می‌دادند.
متاسفانه زهرا تنها دو ماه فرصت داشت برای مسابقه تمرین کند چون محدودیت‌های فراوانی داشتیم و مشکلاتی زیادی را پشت سر گذاشتیم. به همین دلیل به آن چیزی که من دوست داشتم نرسیدیم؛ یعنی من توقع بالاتر از اینها را داشتم و دوست داشتم زهرا از همه بچه‌های دیگر سطحش بالاتر از بیناها باشد. شاید از نظر دیگران توقع زیادی باشد اما، من می‌دانم بچه‌های نابینا استعدادها و توانایی‌های بسیاری دارند. در این مسابقه تنها سه کودک نابینا شرکت کرده بودند که همه از ایران بودند و هیچ کدام از کشور‌ها نتوانسته بودند کودکان استثنایی خود را برای شرکت در مسابقه آماده کنند.
هدف از برپایی این مسابقات چه بود؟
-پدر: چینی‌ها به این نتیجه رسیدند که کار با ماشین حساب را کنار بگذارند و به بچه‌هایشان محاسبات چرتکه‌ای یاد بدهند و بعد از آن کم کم به بچه‌هایشان محاسبات ذهنی را آموزش دهند تا بیشتر از ذهنشان استفاده کنند تا تکنولوژی، تا ذهنشان بازتر ‌شود و در ریاضیات و درس‌هایشان موفق‌تر شوند.
فکر می‌کنی چرا توانستی اینقدر پیشرفت کنی؟
- زهرا: به نظر من اگر خدا دری را به روی انسان ببندد، درهای دیگر را باز می‌کند و به نظر من اصلا نابینایی درد نیست، اینکه کسی تلاش نکند کاری را انجام دهد آن درد است.
-پدر: ما امیدواریم که زهرا در همین مسابقات چرتکه به مقام‌های بالاتری برسد و بتواند تمامی محاسبات را ذهنی و بدون چرتکه انجام دهد.
دیگر به چه کارهایی علاقه داری؟
-زهرا: من به کارهای خانه به‌خصوص آشپزی علاقه زیادی دارم و با مادرم دوتایی غذا درست می‌کنیم حتی یک غذای ابتکاری هم دارم که بسیار خوشمزه است. و اسم آن کته لوبیا است که به کمک مادرم درست کردیم. من بیشتر غذاها را دوست دارم چون مادرم دست پخت بسیار خوبی دارد.
- مادر: خیلی از بچه‌های نابینا استعدادهای فوق‌العاده‌ای دارند مثلا زهرا انگشتان بسیار قوی دارد و قدرت بیانش عالی است کودکان دیگری هم که در موسسه هستند استعدادهای خاص خودشان را دارند، مثلا مانی استعدادهای مربوط به خودش را دارد و بسیار بچه شیرینی است، یا علی اصغر با یک ماه کار کردن خود را به مسابقات رساند. اینها کودکانی نیستند که محتاج کمک‌های مالی باشند بیشتر احتیاج به کمک‌های آموزشی دارند و بیشتر می‌خواهند که مردم آنها را هم مثل خودشان بدانند.
همه پدر و مادران این کودکان احتیاج به کمک‌های آموزشی دارند از کسانی که در این زمینه‌ها تخصص دارند تا استعدادهای کودکانشان شکوفا شود و باعث سربلندی مردم و کشورشان باشند.
شما از مسوولان چه خواسته‌ای دارید؟
- ما از مسوولان می‌خواهیم که بیشتر به نابینایان اهمیت بدهند و بیشتر به موسساتی که در این زمینه فعالیت می‌کنند مخصوصا موسسه اردستانی کمک کنند و از این موسسات حمایت کنند واین کارها در سطح کشوری برای همه انجام داده شود.
از مردم و اطرافیانتان چه انتظاراتی دارید؟
- نابینایان نباید به چشم افراد فقیر دیده شوند و به آنها ترحم کنند. این کارها اصلا خوب نیست. چرا نابینایان باید مضحکه دست مردم شوند و چرا باید یک عده سوءاستفاده کنند و خودشان را نابینا نشان دهند و از مردم پول بگیرند. بعضی وقت‌ها من با زهرا بیرون رفتم مردم پول در جیبش گذاشتند. این کار اصلا درست نیست و ما بسیار ناراحت شدیم و به بعضی از مردم هم که می‌گوییم که این بچه نیازمند نیست اصلا متوجه نمی‌شوند. این به دلیل نبود فرهنگ کافی در این زمینه است. و نمی‌دانند علاقه و محبت خود را چگونه نشان دهند.
- پدر: ما دوست داریم به رشد استعداد دخترمان کمک شود و دیگران از استعدادهای زهرا سوءاستفاده نکنند.
برای آموزش به زهرا در این سطحی که هست با چه مشکلاتی رو به رو هستید؟
- مادر: راه دریافت اطلاعات انسان‌ها بیشتر از راه چشم است به همین دلیل یاد دادن بعضی از مفهوم‌ها برای من کار سختی است. مثلا، زهرا در شناخت رنگ‌ها مشکل دارد و خیلی می‌پرسد و من مجبور می‌شوم مدام توضیح دهم و نمی‌دانم چگونه به صورت علمی و کامل این مفهوم‌ها را به زهرا آموزش دهم. اگر کسی بود که می‌توانست به ما در این زمینه‌ها کمک کند یا حداقل معلمی در مدرسه برای نابینایان بود خیلی کارآموزش آسان‌تر می‌شد.
در راه موفقیتت چه کسانی موثر بودند؟
- زهرا: من دلم می‌خواهد اول از پدر و مادرم و بعد از همه معلم‌هایم به‌خصوص خانم‌ها باسفهرجانی، خسروی‌نژاد، خزینه، امیری، امام، بحرالعلوم، والی‌زاده، عطار، معاون‌های محترم مدرسه مان، خانم‌ها عبدی، دانشمند و یار مهدوی، آقایان سرلک، معینی، اردستانی، ضیاییون که برای آموزش من زحمت‌های زیادی کشیدند تشکر کنم. همین‌طور از مادر بزرگ و پدر بزرگم و خاله لیلای عزیزم که از نوزادی زحمت‌های زیادی برایم کشیده‌اند یک تشکر ویژه داشته باشم. و به همه بچه‌های مثل خودم بگویم که ما اگر بخواهیم می‌توانیم از خیلی‌ها موفق‌تر شویم.