در تاریخ صنعت خودرو، آنچه از خودروهای سایز کوچک تعبیر شده، فانتزی‌های دوست‌داشتنی هستند که در برهه‌ای نقش اقتصادی مهمی را برای کشورها بازی می‌کردند. چیزی مانند فولکس‌واگن بیتل و سیتروئن ۲CV. در حقیقت آنها خودروهای ریز اندامی بودند که به‌شدت از سوی خانواده‌ها با استقبال روبه‌رو شده بودند. در واقع هیچ‌وقت تصور نمی‌شد که روزی این محصولات بتوانند راهی به دنیای جوانان باز کنند؛ اما یک استثنا وجود دارد؛ مینی کوپر. یکی از تاثیرگذارترین خودروهای انگلیسی که در کنار آن دو رقیب آلمانی و فرانسوی‌اش، دنیا را تسخیر کرده بود. نسخه‌های استاندارد مینی با دیگر مدل‌های هم‌کلاس به بخشی از فرهنگ خودروهای اقتصادی (ارزان‌قیمت و کم‌مصرف) اروپا در دهه ۵۰ و ۶۰ میلادی تبدیل شده بود. اما با شروع همکاری کمپانی کوپر با آنها، دنیای محافظه‌کار و سنتی‌اش به کلی دستخوش تغییر شد. به جرات می‌توان گفت که این خودرو اسپرت‌ترین محصول سایز کوچک دنیا بوده، هست و خواهد بود. قابلیت‌های جوان‌گرای مینی به‌قدری توسعه پیدا کرد که بارها از آن در مسابقات جی‌تی و رالی استفاده شد. دنیای مینی انگلیسی بعد از خریداری شدن توسط بی‌ام‌و، کاملا متحول شد. آلمان‌ها برای این خودرو دریچه‌ای جدید از مهندسی را گشودند. البته هیچ‌گاه برنامه‌ای برای حذف مدل‌های کوپر مطرح نشد. اکنون شرکت سری جدید از نسخه‌های اسپرت ۳ در کوپه یا ۲ در روباز را برای سال جدید میلادی عرضه کرده است که نمی‌توان راحت از کنارشان گذشت.

تولد یک اسطوره

اواسط دهه 50 میلادی، کمپانی BMC (گروه خودروسازی بریتیش موتور) شدیدا تحت تاثیر اوضاع نابسامان اقتصادی اروپا قرار گرفته بود. بی‌ام‌سی در انگلستان چیزی مانند جنرال‌موتورز در آمریکا بود. یک شرکت خودروسازی با زیرمجموعه‌هایی بنام و مطرح مانند آستین، ام‌جی، موریس، ریلی ولسلی. از ابتدای دهه، دیگر مردم اروپا تمایل چندانی به خرید سدان‌های لوکس، شاسی‌بلندها یا خودروهای اسپرت نداشتند. یا بهتر آنکه ترجیح می‌دادند سرمایه خود را در املاک خرج کنند. درست به خاطر همین طرز تفکر بود که فولکس‌واگن بیتل و سیتروئن 2CV به فروشی رویایی دست پیدا کرده بودند و در آن‌سو، فراری و مرسدس با کاهش چشمگیر مشتریان روبه‌رو شده بودند. البته بی‌ام‌سی هیچ‌گاه توانایی حضور در دنیای لوکس‌ها و سوپراسپرت‌ها را نداشت. تخصص آنها تولید سواری‌های خانوادگی بود، اما در شرایط فوق، سدان‌های 4 در نیز اقبال چندانی نیافته بودند.

با این تفاسیر تولید یک خودرو سایز کوچک، مانند چیزی که آلمان‌ها و فرانسوی‌ها می‌ساختند، می‌توانست راهگشا باشد. اما سوال مهم این بود که آیا محصول جدید مانند آن دو خودرو، محبوب می‌شود؟ با همین دلهره‌ها بود که سرانجام بی‌ام‌سی در سال ۱۹۵۹ تصمیم گرفت از طریق برند موریس خود، یک خودرو ساده ۳ در تولید کند. این محصول Mini Minor (که بعدها مینی‌ ماینر خوانده می‌شد) نام گرفت. مینی که آنها روزها نام یک مدل به حساب می‌آمد، طراحی ساده‌ای داشت؛ مکعبی با چراغ‌های گرد. اما به طرزی حیرت‌انگیز همین طراحی‌اش باعث موفقیت طوفانی‌اش شد. در حقیقت این خودرو برعکس بیتل و ۲سی‌وی، با زبان گرافیکی بدون اغراق تولید شده بود. ایده‌ای که در همان ماه‌های اول کل انگلستان را درگیر خود کرد و سپس مانند یک ویروس دوست‌داشتنی اروپا را به خود آلوده کرد. بی‌ام‌سی که می‌دید که تولید و فروش مدل مینی به‌شدت با استقبال روبه‌رو شده، مونتاژ آن را به دیگر زیرمجموعه‌هایش واگذار کرد.

آستین در توسعه فنی این خودرو نقش مهمی را ایفا کرده بود. جذابیت این محصول به اندازه‌ای بود که شرکت تصمیم گرفت ویرایش‌های استیشن، ون و حتی پیکاپ را نیز روی آن اجرا کند که البته طبیعتا هیچ‌کدام به اندازه ویرایش هاچ‌بک موفقیتی به دست نیاوردند. پس از گذشت چند ماه از عرضه نسخه استاندارد، نقطه عطف تاریخ این خودرو شکل گرفت. در آن ایام، انگلستان یکی از قوی‌ترین سازندگان خودروهای مخصوص مسابقه به‌ویژه رقابت‌های فرمولا وان بود. کمپانی Cooper نیز یکی از همین شرکت‌ها به حساب می‌آمد که البته به دلیل حضور راننده سرشناسی مانند «استرلینگ موس» شهرتی جهانی پیدا کرده بود. در یک اقدام تصادفی، دو شرکت تصمیم گرفتند که کار روی مدلی خاص را استارت بزنند. شاسی و موتور از آستین و موریس (در حقیقت همان بی‌ام‌سی) و تقویت‌ از کوپر. اصلا تصور نمی‌شد که یک خودرو سایز کوچک شهری بتواند دستی در دنیای جوان‌ها و اسپرت‌ها داشته باشد. اما این اتفاق افتاد و مانند یک افسانه، موفقیتی شوکه‌کننده به دست آورد.

وقتی مینی، مینی شد

با شروع دهه 90، یک تب فراگیر خودروسازان آلمانی را درگیر خود کرد. در این بازه زمانی، شرکت‌های نامدار اقدام به خریداری زیرمجموعه‌هایی از کشورهای دیگر می‌کردند. از آئودی و فولکس گرفته تا مرسدس و ب‌ا‌م‌و. در مورد گزینه آخر یک پدیده رخ داده بود. یعنی ب‌ام‌و به طرزی عجیب یک مدل را تبدیل به یک برند کرد، سپس آن را به لیست زیرمجموعه‌های خود اضافه نمود. این مدل و برند همان مینی بود. سال 1994 ب‌ام‌و با مالکان مینی (بریتیش لیلاند، گروه روور و بریتیش آئرواسپیس) وارد مذاکره شد و حق امتیاز مدل مینی را خریداری و سپس آن را تبدیل به یک شرکت مستقل کرد. دنیای جدید مینی بعد از خریداری از سوی آلمان‌ها، دنیایی سراسر هیجان و پیشرفت بود. ماجراجویی انگلیسی در کنار فن ژرمن‌ها، معجونی فوق‌العاده را پدید آورده بود. کوپرهای کلاسیک، خودروهای شهری بودند که نیم‌نگاهی به دنیای جوانان داشتند.

اما کوپرهای جدید اسپرت‌هایی جوان‌گرا بودند که کم و بیش توسط خانواده‌ها نیز خریداری می‌شد. تا سال ۲۰۰۰، ب‌ام‌و سعی کرد خودروهای جدید را با همان زبان طراحی سنتی راهی بازار کند تا این دوره گذار برای مشتریان تعصبی‌اش دردناک نباشد. با شروع سال ۲۰۰۱ اولین سری هاچ‌بک‌های جدید شرکت با عنوان New Mini راهی بازار شد که از نظر طراحی، پایبند به ساختار سنتی ولی کاملا نوگرا بودند. باید اعتراف کرد که تنها چیزی که از مینی‌های قبلی باقی مانده بود، فقط یک اسم است. ب‌ام‌و به شیوه خودش دنیای جدیدی برای آن ترسیم کرد و البته در این دنیا جایگاه ویژه‌ای را نیز برای کوپر در نظر گرفت. در روزهای اول تولید این خودرو از سوی آلمان‌ها، شرکت شدیدا دنبال ساختار منحصر به فردی برای پیشرانه آن می‌گشت. ابتدا روی موتورهای کرایسلر آمریکا که در سایت برزیلی‌ آنها ساخته می‌شد، کار کردند.

سپس با همکاری تویوتای ژاپن از پیشرانه‌های دیزلی بهره گرفتند. واقعیت آن است که هیچ کدام از این همکاری‌ها عاقبت خوشی نداشت و ب‌ام‌و مجبور شد که از ۲۰۰۵ به این‌سو خودش وارد عمل شود و پیشرانه‌های مینی را بسازد. راستش باید از ابتدا هم همین کار را می‌کرد. با محبوبیت دوباره مینی که حالا این‌بار یک برند شده بود،‌ شرکت به فکر توسعه مدل‌های زیرمجموعه افتاد. کلاب‌من ماحصل همین تفکر بود. یک استیشن سایز کوچک که ایده‌های اولیه‌اش در دهه ۶۰ میلادی مطرح شده بود. مدتی بعد نیز ویرایش روباز آن راهی بازار شد که محبوبیتی خیره‌کننده در بین هنرمندان،‌ ورزشکاران و افراد مشهور ایجاد کرده بود. ب‌ام‌و در تمام این پروسه، کوپر را نیز مدام توسعه می‌داد. به‌قدری که اغلب یک مینی کوپر را با گلف جی‌تی‌آی، هوندا سیویک و مزدا۳ مقایسه می‌کردند.

به روایت عـدد و رقـم

این نه‌تنها قوی‌ترین محصول تاریخ مینی به حساب می‌آید، بلکه احتمالا یکی از قوی‌ترین هاچ‌بک‌های ۳ درب دنیا نیز محسوب می‌شود. درباره پدیده منحصر به فردی صحبت می‌کنیم که مادر آلمانی‌اش برای او یک قلب ۲ لیتری توربوشارژ شده در نظر گرفته است. قلب در ظاهر ساده‌ای که پیش‌تر روی انواع مدل‌های ب‌ام‌و مانند ۳۲۰i، ۲۲۰i گرن‌ تورر، ۲۲۵i‌ اکتیو تورر و حتی ایکس وان نیز نصب شده بود. قوای محرکه جانداری که برایش ۲۲۸ اسب‌بخار نیرو در ۵۲۰۰ دور در دقیقه و ۳۲۰ نیوتن‌متر گشتاور در ۱۲۵۰ دور در دقیقه فراهم می‌کند. بازده توان این پیشرانه واقعا جالب توجه است؛ یعنی تولید ۱۱۴/ ۱ اسب‌بخار نیرو و ۱۶۰/ ۱ نیوتن‌متر گشتاور به ازای هر لیتر از حجم موتور. شاید مهندسی آلمانی در پدید آوردن این موفقیت نقش موثری داشته باشد ولی بی‌شک جان کوپر و مینی بازیگر نقش اصلی این قدرت قابل توجه بوده‌اند.

این همکاری خودش را در طراحی سیلندرهایی ۸۲ میلی‌متری با ظرفیت ۴۹۹/ ۵ سی‌سی سوخت نشان داده است. بلوک مینی جدید می‌تواند ضریب تراکم خیره‌کننده ۱۰/ ۲ بر یک را فراهم کند. مینی این هنر را داشت که بتواند با کاهش هرچه بیشتر وزن، نیروی موثر را بیش از پیش بالا ببرد ولی این کار باعث افت کیفیت مواد به کار رفته و هم‌چنین حذف آپشن‌های دوست‌داشتنی‌اش می‌شد. به همین خاطر کوپرهای جدید با وزن خالص ۱۳۹۵ کیلوگرمی تولید می‌شوند که برایشان ضریب قدرت به وزن ۱۶۳/ ۴ اسب‌بخار به ازای هر تن از جرم بدنه را به ارمغان آورده است. با این حال به لطف آن موتور پرتوان، قدرت کششی مینی ۲۰۱۷ به ۴۸۰ کیلوگرم رسیده است. این عدد چندان هم بد به نظر نمی‌آید. دیگر کدام خودرویی را پیدا می‌کنید که با طول، عرض و ارتفاع ۳۸۷۴، ۱۷۲۷ و ۱۴۱۵ میلی‌متری‌اش، چنین خروجی چشمگیری را به ثبت برساند. خیلی‌ها بر این باورند که مینی شاید یک خودروی ۲+۲ (دو نفر جلو، دو نفر عقب) باشد ولی در واقع فضای کافی برای قرارگیری نفرات پشتی عذاب‌آور است. کل فضای داخلی این خودرو چیزی حدود ۲/ ۲۷ متر مکعب اعلام شده است که با کسر فضای ۲۴۶ لیتری قسمت بارش، واقعا چیزی باقی نمی‌ماند.

فاصله بین دو محور مینی کوپر جدید تنها ۲۴۹۵ میلی‌متر است. شاید آنقدرها به چشم نیاید ولی شرکت در طراحی نسخه جدید با بهبود هندسی زوایا کاری کرده است که ضریب اصطکاک به طرز موثری کاهش پیدا کند و به عدد ۳۶/ ۰ برسد. این یعنی هاچ‌بک فوق یکی از آیرودینامیک‌ترین اسپرت‌های حال حاضر دنیا خواهد بود. تعبیه یک باک ۴۴ لیتری برای سوخت، نشان می‌دهد که مدیران مینی عمیقا نسبت به جی‌تی بودن محصولشان اطمینان خاطر دارند. یعنی خودرویی که هم‌ ویژگی‌های جوان‌گرا داشته باشد و هم اینکه بتوان برای مسافرت‌ از آن بهره گرفت. باک حجیم فوق در کنار مصرف میانگین تنها ۵/ ۹ لیتر در هر ۱۰۰ کیلومتری‌اش، پیمایش‌هایی طولانی‌مدت را تضمین می‌کند. دیگر یک سنت شده که در پروژه‌های مشترک کوپر و مینی حتما باید از تایرهای میشلین استفاده شده باشد. تایرهایی به اندازه ۲۰۵/ ۴۵ میلی‌متری ۱۷ اینچی که نمونه آن را می‌توان روی ب‌ام‌و سری ۳ و فولکس‌واگن پاسات نیز مشاهده کرد. فارغ از تمام مسائل گفته شده، این خودرو یکی از بهترین خودروهای جوان‌‌گرای دنیا است. بنا بر این باید انتظار شتاب‌گیری فوق‌العاده‌ای از آن داشت.

به توصیه ب‌ام‌و، مینی انگلستان روی کوپر ۲۰۱۷ خود از جعبه‌دنده ۶ سرعته اتوماتیک شیفت‌ترونیک بهره گرفته است. این گیربکس در کنار ساختار همیشگی انتقال قدرت FWD ‌(محور متحرک جلو)، ندیده عنوان می‌کند که مدل جدید می‌خواهد روی زمین غوغا به راه بیندازد. شتاب صفر تا صد مینی کوپر فوق ۶/ ۶ ثانیه است. صفر تا ۱۶۰ آن ۱۴/ ۶، صفر تا ۲۰۰ معادل ۲۶/ ۵ و صفر تا ۲۳۰ کیلومتر در ساعت ۵۳/ ۵ ثانیه ثبت شده است. رکورد یک‌چهارم مایل یا ۴۰۰ متر آن ۱۴/ ۶ ثانیه با سرعت ۱۶۰ کیلومتر در ساعت است. با این خودرو می‌توان مسیر یک کیلومتری را در ۲/ ۲۶ ثانیه پیمود. جعبه‌دنده سرزنده مینی کوپر فوق این امکان را برایش به ارمغان می‌آورد که در شتاب‌ ثانویه نیز بتواند عملکرد خوبی از خودش به اجرا بگذارد. مثلا با این خودرو می‌توان از ۶۰ تا ۱۰۰ کیلومتر در ساعت با دنده چهار را طی ۴/ ۸ ثانیه پیمود. از ۸۰ تا ۱۲۰ با همین دنده ۵ ثانیه، با دنده پنج ۲/ ۷ ثانیه و دست آخر با دنده ششم ۷/ ۹ ثانیه طول می‌کشد، البته انتظار ندارید که این خودرو مانند یک ابرخودروی ۱۲ سیلندر رکوردهایی کهکشانی از خود به جای بگذارد. هنوز هم پشت فرمان این خودرو پیرمردهای محافظه‌کار قرار می‌گیرند، اما نکته حیرت‌انگیز آنجاست که سرعت نهایی‌ آن مانند بسیاری از سوپراسپرت‌های بزرگ‌تر از خودش، ۲۴۰ کیلومتر در ساعت ثبت شده است.