شبه‌جزیره اسرارآمیز - ۶ خرداد ۹۵

ترجمه: محمدحسین باقی

پایتخت کره‌شمالی یکی از ناشناخته‌ترین مکان‌ها در کره زمین است. برای بیش از نیم قرن حکومت کره‌شمالی با دقت تمام، امکان دسترسی به تصاویر و گزارش‌ها از پیونگ یانگ را مدیریت کرده و این بدین معناست که برای مردم خارج از کره‌شمالی این شهر هنوز بسیار ناشناخته است. آن تصاویری که از پیونگ یانگ منتشر می‌شود به دقت مهندسی شده است و معمولا تجمعات بسیار سازمان یافته یا رژه در هنگام مراسم خاص را منعکس می‌سازد. به ندرت زندگی مردم معمولی نشان داده‌می‌شود (یا اصلا نشان داده نمی‌شود). به همین ترتیب، در درون کشور، پیونگ یانگ از سوی رسانه‌های دولتی به‌عنوان پایتخت انقلاب نشان داده می‌شود؛ بنابراین، بسیاری از ساکنان این کشور تصور اندکی از واقعیت هستی و زندگی روزانه در پایتخت دارند. در این سلسله مقالات که ترجمه‌ای است از کتاب «کره شمالی: دولت پارانویا» به قلم پاول فرنچ تمام زوایای اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، نظامی و ایدئولوژیک کره‌شمالی بررسی شده است. شاید اطلاعات ارائه شده در این بخش، کمتر به چشم خوانندگان فارسی زبان آمده‌باشد. این سلسله مقالات که ترجمه فصل‌هایی از کتاب مذکور است می‌تواند اطلاعاتی غنی از هر آنچه در کره‌شمالی می‌گذرد به خواننده ارائه دهد.

این کم اهمیت جلوه دادن مائو بازتاب این حقیقت است که درحالی‌که در سال‌های شکل گیری کره‌شمالی، کیم قادر بود برخی تاکتیک‌های چریکی مائوئیستی را به‌کار گیرد اما او رسیدن خود به قدرت را به‌طور مستقیم به حمایت اتحاد جماهیر شوروی نسبت می‌داد. طی مدت این تعالی و پس از تشکیل جمهوری دموکراتیک خلق کره، کیمِ اول به رقابت با چند گروه رقیب در درون جنبش کمونیستی کره پرداخت. در میان رقبای او آنکه از همه مهم‌تر بود گروهی از کمونیست‌ها بودند که با کمونیست‌های چین کار کرده و از نزدیک با آنها مجادله کرده بودند. گروه به اصطلاح «یون نان » بیشتر مرتبط با مائوئیسم بودند تا استالینیسم. کیمِ اول در نهایت میان خود با آنها فاصله نهاد و حضورشان را از تاریخ‌های رسمی کره‌شمالی زدوده و در مجموعه‌ای از دادگاه‌های نمایشی آنها را تسویه کرد.

کیم ایل سونگ، مانند مائو، مجبور به جذب کارشناسان و روشنفکران برای بازسازی کشور شد. درست همان‌طور که چینی‌های آن سوی دریاها به چینِ «جدید» بازگشتند (که محرک آنها میهن پرستی بود)، گروه‌های قومی کره‌ای هم که - عمدتا از ژاپن- به کشورشان بازگشتند مملو از این ایده بودند که نوع جدیدی از کره سوسیالیستیِ پسا استعماری در حال ساخته شدن است. با این حال، هم مائو و هم کیم به همان شکلی به این نخبگان بی اعتماد بودند که استالین نسبت به هر کسی که مدتی را در خارج می‌گذراند بی اعتماد بود. در کره‌شمالی این بازگشتگان پس از مدتی شادی و استقبال کوتاه از سوی رژیم در نهایت به شدت مورد آزار و اذیت قرار گرفتند، درست همان‌طور که کسانی که دارای قابلیت پیوند و ارتباط با خارج از کشور بودند طی انقلاب فرهنگی در چین عمدتا مجازات شدند و در دوران اتحاد جماهیر شوروی هم از تسویه‌های استالین در عذاب بودند. مائو به این بازگشتگان بی‌اعتماد بود و آنها را در ماجرای جنبش «صدها گل» مورد آزمایش قرار داد. کیم مشاهده کرد که جنبش صدها گل اساسا این مفهوم را پایان داده که فضایی برای تعدد ایده‌ها در چین وجود دارد و در همان زمان سرکوب کره ای‌های رشد کرده در ژاپن را در کره‌شمالی آغاز کرد. جوچه، با انطباقش با عناصر مائوئیسم، نظریه‌ای است که در اصل توسط کمونیست‌هایی توسعه یافت که در مبارزات چریکی پرورش یافته و تربیت شده بودند. «جهش بزرگ» سه ایده اصلیِ مائو را خلاصه کرد که همه‌اش ریشه در مبارزات چریکی و دوره «راهپیمایی طولانی» در
یون نان داشت. مائو به این نتیجه رسید که قدرت چین، اول در فقر این کشور است؛ دوم، اینکه داناییِ دهقان و روستا مهم است (یا دست کم با وانمود کردن به به این اهمیت، مائو جایگاه و مشروعیت خود را در میان دهقانان را افزایش داد)؛ و سوم، آن شور انقلابی به تنهایی می‌تواند به‌طور موثری بر موانع مادی و مسائل مربوط به گذار غلبه کند.

این برداشتِ سومِ مائو از «جهش بزرگ» ایده‌ای بود که کیم به رادیکال‌ترین شکلی آن را پذیرفت. به‌طور طبیعی، این ایده مخاطبانی شنوا در میان رهبران چریکی می‌یابد که در مورد سال‌ها مبارزه طولانی شناخت دارند، ظاهرا تعدادشان از حیث شماره زیاد است، برتری نظامی دارند و در شرایط ناامیدی هستند درحالی‌که اغلب، ایدئولوژی تمام آن چیزی است که به نیروهایشان تحرک می‌بخشد، مبارزه می‌کنند و در نهایت پیروز می‌شوند. از این رو جوچه، مانند جهش بزرگ و انقلاب فرهنگی، رنگ «قرمز»، یا انقلابی، را بر «کارشناس» برتری داد. این شکل از «تفکر قرمز» برای غلبه بر معایب طبیعی یا کمبودها مشخصه جوچه است.

کنفوسیوسیسم: تلنگری بر تفکر سنتی

علاوه‌بر عناصر مارکسیسم - لنینیسم و مائوئیسم، ترکیب کنفوسیوس هم در جوچه وجود دارد. آیین کنفوسیوس (یا کنفوسیوسیسم) به‌عنوان یک نظام عقیدتی، مدت‌های مدید مجموعه‌ای از ارزش‌های اصولی و یک همگنی اجتماعی و یک روح ملی را فراهم می‌کرد که با روح بزرگ‌تر آسیایی مرتبط بوده و ریشه آن را می‌توان به مجموعه‌ای از کتاب‌های باستانی بازگرداند که در مجموع چینی، کنفوسیوسی یا کلاسیک شناخته می‌شود. تاثیر کنفوسیوسیسم را به‌طور گسترده می‌توان در سراسر شبه جزیره کره دید. اگرچه نام کنفوسیوس در کره‌شمالی برده نمی‌شود اما تاثیر و نفوذ او به قبل از تقسیم کره و سنت‌های متمرکز قدرت بر می‌گردد که مشخصه سلسله‌های باستانی کره همراه با دستاورد خانوادگی بود که برای تولید حس اعتماد به نفس ملی گسترده شده بود. ماده 63 قانون اساسی می‌گوید که «حقوق و وظایف «شهروندان» با اصل سیستم اشتراکی یا جمع‌گرایی مقرر می‌شود؛ سیستمی که در آن آحاد افراد برای جمع زنده‌اند و جمع برای فرد.» آیین کنفوسیوس در کره‌شمالی به‌عنوان نیرویی اتحادبخش برای شیرازه جامعه تلقی می‌شود تا حس تعلق و راه رسیدن به اجماعی گسترده را فراهم آورد که: «نظم اجتماعی (زیر لوای حزب) به نفع همه است». ایده‌های مکتب کنفوسیوس برای تاکید بر گرایش فرهنگی در تمام نظریه جوچه گنجانده شده تا گروه را در صدر و فرد را در جایگاه دوم قرار دهد. از طریق این نفوذ کنفوسیوسی، مفهوم اقتصاد دستوری و رشد بلندمدت به‌عنوان اصل هدایت‌کننده اقتصاد تقویت می‌شود و از مردم خواسته می‌شود که لذت‌های شخصی خود را در زمان حال برای ساختن آینده کنار بگذارند.

شبه‌جزیره اسرارآمیز